ارسالها: 7673
#301
Posted: 19 Apr 2012 04:35
سری با پدرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب
گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم توی سر روی دستت باد کردم ای پدر
سن من از 26 افزون شده دل میان سینه غرق خون شده
هیچکس لیلای این مجنون نشد همسری از بهر من مفتون نشد
غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته
پدرش چون حرف هایش را شنفت خنده بر لب آمدش آهسته گفت
پسرم بخت تو هم وا می شود غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن این همه دختر یکی را تور کن
گفت آن دم :پدر محبوب من ای رفیق مهربان و خوب من
گفته ام با دوستانم بارها من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها سر به زیر و چشم پاکم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر دختران مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر با شهین و مهرخ و ایضاً سحر
با سه تا شان رفته بودیم سینما بگذریم از ما بقیه ماجرا
یک سری ، بر گل پری عاشق شدم او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید قلب من از عشق او خیری ندید
آزیتای حاج قلی اصغر شله یک زمانی عاشقش گشتم بله
بعد اوهم یار من آن یاس بود دختری زیبا و پر احساس بود
بعد از این احساسی پر ادعا شد رفیق من کمی هم المیرا
بعد او هم عاشق مینا شدم بعد مینا عاشق تینا شدم
بعد تینا عاشق سارا شدم بعد سارا عاشق لعیا شدم
پدرش آمد میان حرف او گفت ساکت شو دیگر فتنه جو
گرچه من هم در زمان بی زنی روز و شب بودم به فکر یک زنی
لیک جز آنکه بداری مادری دل نمی دادم به هر جور دختری
خاک عالم بر سرت، خیلی بدی واقعا ً که پوز بابا را زدی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#302
Posted: 19 Apr 2012 04:36
همگي شادي کنيد که عيدِ ، عيد نوروزه آره عيد نوروزه
فصل آجيل و شيريني فصل حاجي فيروزه آره عيد نوروزه
اغنيـا ميوه عالي بخرند و نمره يک با تراول يا که چک
ميوه ما فقرا هم ميده طعم کمبوزه! آره عيد نوروزه
هر کسي کفش و لباس نو خرد بهر بهار شيک و پيک و نو نوار
گيـوه کهنـه ما تو نوبتِ پينه دوزه آره عيد نوروزه
گيوه اي که شده است «نفربر» از بهر حقير! پاره پوره و خمير
حيووني پاره تر از کفشاي ميرزا نوروزه ! آره عيد نوروزه
خودروهاي صفر کيلومتر همه راهيِ سفر دور بادا ز خطر
خودرو فرسوده ما خالقِ دود اگزوزه آره عيد نوروزه
رنگ لُپ هاي پسر حاجي بازاري گُلي چه قشنگ و تپلي
رنگ و روي پسرم پريده همچو آغوزه آره عيد نوروزه
مشکلات اقتصادي نشده چند ساله حل مردما کرده کچل!
هر روزي هم مي شکنند سر يکي کاسه کوزه آره عيد نوروزه
همگي طالب عدليم و مساوات حقوق بي ريا و بي دروغ
اما از اين اختلاف اونجاي آدم مي سوزه!! آره عيد نوروزه
بگذريم، هر چي که باشه عيده و سال جديد چه مبارک و سعيد
هر کسي به مشکلات بخنده شاد و پيروزه آره عيد نوروزه
بگذريم، هر چي که باشه عيده و سال جديد چه مبارک و سعيد
هر کسي به مشکلات بخنده شاد و پيروزه آره عيد نوروزه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#303
Posted: 19 Apr 2012 04:36
همگي شادي کنيد که عيدِ ، عيد نوروزه آره عيد نوروزه
فصل آجيل و شيريني فصل حاجي فيروزه آره عيد نوروزه
اغنيـا ميوه عالي بخرند و نمره يک با تراول يا که چک
ميوه ما فقرا هم ميده طعم کمبوزه! آره عيد نوروزه
هر کسي کفش و لباس نو خرد بهر بهار شيک و پيک و نو نوار
گيـوه کهنـه ما تو نوبتِ پينه دوزه آره عيد نوروزه
گيوه اي که شده است «نفربر» از بهر حقير! پاره پوره و خمير
حيووني پاره تر از کفشاي ميرزا نوروزه ! آره عيد نوروزه
خودروهاي صفر کيلومتر همه راهيِ سفر دور بادا ز خطر
خودرو فرسوده ما خالقِ دود اگزوزه آره عيد نوروزه
رنگ لُپ هاي پسر حاجي بازاري گُلي چه قشنگ و تپلي
رنگ و روي پسرم پريده همچو آغوزه آره عيد نوروزه
مشکلات اقتصادي نشده چند ساله حل مردما کرده کچل!
هر روزي هم مي شکنند سر يکي کاسه کوزه آره عيد نوروزه
همگي طالب عدليم و مساوات حقوق بي ريا و بي دروغ
اما از اين اختلاف اونجاي آدم مي سوزه!! آره عيد نوروزه
بگذريم، هر چي که باشه عيده و سال جديد چه مبارک و سعيد
هر کسي به مشکلات بخنده شاد و پيروزه آره عيد نوروزه
بگذريم، هر چي که باشه عيده و سال جديد چه مبارک و سعيد
هر کسي به مشکلات بخنده شاد و پيروزه آره عيد نوروزه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#304
Posted: 19 Apr 2012 04:37
اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلیت میجنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده
***
اگر که مثل فیله
و یا از این قبیلهروی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده
***
یکی میگه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی میگه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده
***
دماغ نگو جواهر
سوژهی شعر شاعر
طویل فیالمظاهر
پدیدهی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده
***
با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی میشه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده
***
کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت میگه عمل کن
قصیده رو غزل کن
میشی له و لورده
دماغ عمل نکرده
***
چهقد دماغ دماغ شد
قافیهمون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#305
Posted: 19 Apr 2012 04:48
منتظر
فيلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال يعنی بعد از کلی مصيبت که بابات برات موبايل ثبت نام کردههمه
سيمکارتا بياد جز مال تو!
ضدحال يعنی يه جلسه سر کلاس نری فقط همون يه جلسه استاد حضور غياب کنه!
ضدحال يعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن!
ضدحال يعنی يه هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال يعنی قبض تلفن بياد ....... تومن!
ضدحال يعنی بعد از کلی مخ زدن تو اينترنت همينکه بيای به نتيجه برسی
اشتراکت تموم بشه !
ضدحال يعنی با.۹.۷۵ افتادن!
ضد حال يعنی يه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گير کنه به صندلی پاره
بشه!
ضدحال يعنی صبح ساعت ۷ بری سر کلاس استاد نياد!
ضدحال يعنی شرطی بيدل بزنی امتيازت بشه ۲۵!
ضدحال يعنی بعد اينکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه۱۰
ضدحال يعنی داداش کوچیکت ۲شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پريز برق!
ضد حال يعنی بری عروسی خانمها و اقايون جدا باشن!
ضدحال يعنی تو اتاقت فيلم نگاه ميکنی همينکه ميرسه جای.........مامان
بياد تو!
ضدحال يعنی نفر ۱۱کنکور شدن!
ضدحال يعنی کارگردان شدن حنا مخملباف!
ضدحال يعنی کاندید شدن رفسنجانی برای انتخابات مجلس!
ضدحال يعنی خواننده شدن میناوند!
ضدحال یعنی حسنی امام جمعه ارومیه!
ضدحال يعنی فیلم ژاپنی!
ضدحال یعنی عشق یه طرفه!
ضدحال یعنی گل خوردن دقیقه ۹۰!
ضدحال یعنی صبح روزی که با دوستات میخوای بری کوه بارون بیاد!
ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن!
ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن!
ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن!
ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه!
ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خدکارت تموم بشه!
ضدحال یعنی تاکسی سوار شی وسط راه بنزین تموم کنه!
ضدحال یعنی دفترچه تلفنتو گم کنی!
ضد حال یعنی اونیکه خیلی دوستش داری رو نتونی ببینی!
ضدحال يعنی درس رو بلد نباشي و پنج دقيقه مونده به
زنگ تفريح استاد اسمتو صدا كنه!
ضدحال يعنی يك قدمي خط پايان مسابقه دو به زمين
بيفتي و آخر بشي!
ضدحال يعنی روز آخر خدمت سربازي اضافه خدمت بخوري!
ضدحال يعنی سر سفره عقد عروس خانوم بگه نه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#306
Posted: 19 Apr 2012 04:50
دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب
گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!
سن من از بیست وشش افزون شد
دل میان سینه غرق خون شد
هیچ کس مجنون این لیلا نشدشوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته!
مادرش چون حرف دختش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن!
گفت دختر مادر محبوب من!
ای رفیق مهربان و خوب من!
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعیدویاسر وایضا صفر
با سه تاشان رفته بودم سینما
بگذریم از مابقی ماجرا!
یک سری هم صحبت صادق شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج علی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد،بله
بعد جعفر یار من عباس بود
البته وسواسی وحساس بود
بعد ازآن وسواسی پر ادعا
شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم
بعدهانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!
گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آن که تو را باشد پدر
دل نمی دادم به هرکس اینقدر
خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی
واقعا که پوز مادر را زدی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#307
Posted: 19 Apr 2012 04:50
دوستی داشتم لرستانی یار دیرینه ی دبستانی
دیدمش بعد سالیان دراز همرهش چار زن همه طناز
مات و مبهوت گشتم از حالش كه لری آهوان به دنبالش
گفتمش: چهار زن ؟ خدا بركت ! تو چگونه كنی ز جا حركت
گفت : این كار ماجرا دارد هر یكی حكمتی جدا دارد
اولی را كه هست خوشگل و ناز من گرفتم ز خطه ی شیراز
تا كه شب ها قرینه ام باشد سر او روی سینه ام باشد
بهر اوقات روزهایم نیز زن گرفتم ز خطه ی تبریز
چون زن ترك، خوش بر و بازوست خانه دار و نظیف و كد بانوست
دست پختش كه محشر كبراست بهتر از آن، سلیقه اش غوغاست
ظرف یك سال بسته ام بارم چون زنی هم ز اصفهان دارم
كشد از ماست تار مویی را یادمان داده صرفه جو یی
را دركم و بیش اوستاد ست او متخصص در اقتصاد است
او بس كه در اقتصاد پا دارد بی گمان فوق دكترا دارد
زن چارم كه ختم آنان است شیری از خطه ی لرستان است
گفتمش با وجود آن سه هلو زن چارم بر ای چیست؟ بگو
گفت گهگاه بنده گشتم اگر عصبانی ز همسران دگر
آن زمان جا ی آن سه تا، بی شك این یكی را كشم به زیر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#308
Posted: 19 Apr 2012 04:51
آش خوراش بيان تو(بسوزد پدر سربازي که سوزاند پدرم
يه شب در پادگان پاس بخش بودم نازي هم دم من
همه در خوابو من بيدار بودم نازي هم دم من
تفنگم را نهادم بر لب سنگ نازي هم دم من
نشستم گريه کردم بادل تنگ نازي هم دم من
الهي خير نبيني سر گروه بان نازي هم دم من
چرا امشب مرا کردي نگهبان نازي هم دم من
نوشتم نامهاي در برگ انگور نازي هم دم من
شدم بيچاره گشتم از وطن دورر نازي هم دم من
نوشتم نامه اي در برگ چاييي نازي هم دم منکلاغ پر ميرم مادر کجاييييي نازي هم دم من
نوشتم نامهاي در برگ خرما نازي هم دم من
چطور طاقت بيارم 24 ماه نازي هم دم من
لباسه آش خوري رنگ زمينه نازي هم دم من
برادر غم مخور خدمت همينه نازي هم دم من
بسوزد آن که خدمت را بنا کرد نازي هم دم من
تمام مادران را چشم به راه کرررررررررررد نازي هم دم من
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#309
Posted: 19 Apr 2012 04:53
در کوچه های عشق دنبال تو میگشتم
حقیقتش شب بود ترسیدم و برگشتم
=============
اگه پاهات درد ميكنه
اگه خيلي خسته ميشي
واسه اينه كه روزي هزار بار تو خاطرم ميري و مياي
==============
زن نامه
جنگيدن با زنان هنر مي خواهد
مقدار سه كيلويي جگر مي خواهد
البته به جزدو مورد بالايي
اعصاب قوي و گوش كر مي خواهد
***********************
قربان زنم كه خيلي خيلي نازه
با بود و نبود بنده هم مي سازه
البته اگرهم كه بگيره ايراديك گوش كنم درو يكي دروازه
***********************
اي زن حركات ويژه را كمتر كن
كمتر سخنان مادرت از بـَر كن
اي من به فداي تو و مادر جونت
يك بار بيا دروغمو باور كن
=============
گفت مردي به همسرش روزی
من بمیرم چگونه خواهي زیست؟
گفت:از چند وچون آن بگذر
تو بمیری برای من کافیست
=======
گاه عاشقي
از زبان دختر:
مادر به خدا دختركت دختر شد
صد درس ز عشق و عاشقي از بر شد
البته فضولي مرا مي بخشي
گفتم كه بداني ، موقع شوهر شد
************************
چندي ست كه كينه در دلم نيست شده
در مكتب عشق نمره ام بيست شدهدر قلب رئوف و عاشق من ، نام ِ
فرهاد و فريبرز وفري ليست شده
************************
از زبان پسر:
در مكتب عشق شهرياري كردم
بر اسب مراد تك سواري كردم
با هركه دلم را به نگاهي مي برد
در اسرع وقت صيغه جاري كردم
********************
بابا به خدا سبز شده پشت لبم
شيرين شده صحنه هاي روياي شبم
لبخند مليح دختر همسايه
بالا برده فشار و مقدار تبم
*********************
بابا شده قلب پسرت خانۀ عشق
آيند كبوتران سوي لانۀ عشق
سازد جهت ورود صدها دختر
در داخل قلب خويش پايانۀ عشق
محمد جاوید
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#310
Posted: 19 Apr 2012 04:53
این شما و این هم نبرد رستم وسهراب به روایت گردآفرید (اولین زن نقال شاهنامه ی ایران که گویا در تالار فریدون ناصری برنامه اجرا کرده است...!)
چنین یاد دارم که گوشم شنید
مر این داستان را ز گردآفرید:
چو خورشید در آسمان سر کشید
سیه زاغ - خاک تو سرش- پر کشید
تهمتن سوی آینه شد روان
پس آنگه بپوشید ببر بیان
دو دوری بچرخید و خود را بدید
"چه خوشگل شدم" گفت و از جا پرید
در آن آینه عکس خود بوس کرد
خودش را برای خودش لوس کرد
سبیل خودش را بسی شانه زد
به زیر بغل نیز افشانه(۱) زد!
نهاد آن یل نامی و تاج بخش
یکی چار پایه به نزدیک رخش
سوارش شد و بعد ویراژداد
به جولان هوای درساژ(۲) داد
از آنسو شنو حال سهراب یل
که در خوشگلی بود ضرب المثل
در آورد سهراب تی شرت بزم
پس آنگه بپوشید خفتان رزم
بر آن زلف عقرب بمالید ژل
بزد تیر مژگان خود را ریمل
دو ساعت جلو آینه ایستاد
به موهای زیباش حالت بداد
بگفتا که امروز با ماست شانس
به میدان سپس رفت با یک آژانس
دو خوشگل به ناز و ادا و قمیش
به میدان رسیدند با ایش و ویش
خرامان دو یل پیش هم آمدند
و با غمزه مشغول کل کل شدند!
چنین گفت سهراب یل : کای خرفت
کنون مرگ آمد خِرت را گرفت
بگویی اگر حرف بی تربیت
همینجا جرت می دهم از وسط(!)
تهمتن بشد قرمز و گفت : وا!
چه حرفای زشتی! پنا بر خدا
چرا گرد و خاک این وسط می کنی؟
منو جر بدی؟؟... تو غِلط می کنی!!
جلو رفت رستم ورا کرد : اَخ!
دماغ حریفش کمی گشت پخ!
بزد جیغ : مُردم ! کجایی ننه؟
بیا! این هیولا منو می زنه!
برو گمشو اکبیری بی کلاس
که ایران و توران همه ش مال ماس!
در این بین و در حیص و بیص نبرد
تهمتن دوباره یکی حمله کرد
کشید آنزمان گیس سهراب را
بیاورد بر چشم او آب را
سپس یک لگد زد به ساق جوان
که اشک از دو چشمان او شد روان
سُهی چونکه این ضربه خورد از رُسی!
بگفت:این تویی یا "پائولو روسی"؟!(۳)
جلو رفت سهراب یل سوی او
گرفت از تهمتن لُپِ چون هلو !
یکی نیشگون از لُپانش گرفت
تو گویی که از درد جانش گرفت
چنین گفت رستم به هول و ولا:
عجب ناقلایی تو !شیطون بلا!!
به ناگاه خم شد به روی زمین
درآورد کفش خودش را به کین
بزد بر ملاجش یکی لنگه کفش
که شد قسمت عمده ی آن بنفش!
بشد ضربه ی مغزی آن پور پاک
ولو گشت حیوونکی روی خاک
بگفتا : نشونت میدم ای خشن!
الهی تو چشمات بره خاک و شن!!
ز بچه محلهای ما یک نفر
برد سوی رستم از اینجا خبر
که : ای آقا رستم بیا زود باش
که سهرابتو کرده اند آش ولاش
چو رستم شنید این یهو جیغ کشید
یقه هفت پیراهنش را درید
بزد چنگ بر لپ که : رستم منم!
الهی خدا بشکنه گردنم!
بگفتا : بابایی! منم پور تو!
چرا وا نکردی چش کورتو!!
پی کشتن پور خود آمدی
دیگه با تو قهرم ...تو خیلی بدی!
به مامانی خود نگفتم اگر
یه آشی برایت نپختم(!) اگر
بزد جیغ رستم از این فعل بد:
ایشالّا (!) خداوند مرگم دهد!
اوا خاک عالم! ...تو هستی بابا؟!
بمیرم الهی !..نگفتی چرا؟
چو گریید آن شبه " لی وان کلیف"!(۴)
کلینکسی آورد بیرون ز کیف!!
کلینکس را اول از هم گشود
سپس از دل و جان یکی فین نمود!
ز فین فین رستم در آن پهن دشت
"زمین شش شد وآسمان گشت هشت"!
چو "وی جی"(۵) در آغوش گرم پدر
برفت اینچنین جان سهراب ، در!
.................................................
(۱) افشانه: در آن روزگار به "اسپری" اطلاق می شد!
(۲) در ِ ساژ: به حرکات موزون اسب هنگام طی طریق می گفتند!
(۳) Paulo rossi: از سرداران پا به توپ روم باستان در ۱۹۸۲ سال قبل یا بعد میلاد!!
(۴) Lee van cleef: از "بد"های معروف و جیرهخوار"سرجولئونه" !
(۵) ویجی: "وی جی بن اِشوینی"! ... مقتول به دست پدر در دیار هندوستان، که گردآفرید بخش پایانی داستانشان را از سرنوشت او اقتباس کرده اند!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن