انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 38 از 76:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  75  76  پسین »

طنز ادبی


مرد

 
زاغکی قالب پنیری دید،
از همان پاستوریزه‌های سفید!.
پس به دندان گرفت و پر وا کرد،
روی شاخ چنار مأوا کرد.
اتفاقاً از آن محل روباه،
می‌گذشت و شد از پنیر آگاه.
گفت :اینجا شده فشن تی وی!،
چه ویویی! چه پرسپکتیوی!.
محشری در تناسب اندام،کشته ی تیپ توست خاص و عوام!.
دارم ام پی تریّ ِ آوازت،
شاهکار شبیه اعجازت.
ولی اینها کفاف ما ندهد،
لطف اجرای زنده را ندهد.
ای به آواز شهره در دنیا،
یک دهن میهمان بکن ما را!.
زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر!،
آن همه حیله کرد بی تأثیر.
گفت کوتاه کن سخن لطفاً!،
پاس کردم کلاس دوم من!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس / دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم: سلام حافظ گفتا علیک جانم / گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم
گفتم: بگیر فالی گفتا نمانده حالی / گفتم: چگونه ای؟ گفت در بند بیخیالی
گفتم: که تازه تازه شعر وغزل چه داری؟ / گفتا: که میسرایم شعر سپید باری
گفتم: ز دولت عشق گفتا که: کودتا شد / گفتم: رقیب گفتا: او نیز کله پاشد
گفتم: کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟ / گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم: بگو زخالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم: بگو زمویش گفتا که مش نموده / گفتم: بگو ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ / گفتا: خرید قسطی تلویزیون به جایش
گفتم: بگو زساقی، حالا شده چه کاره؟ / گفتا: شدست منشی در دفتر اداره
گفتم: بگو ز زاهد آن رهنمای منزل / گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم: بگو ز محمل یا از کجاوه یادی / گفتا: پژو، دوو، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که: قاصدت کو آن باد صبح شرقی / گفتا: که جای خود را، داده به فاکس برقی
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره / گفتا: به جای هدهد، دیش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟ / گفتا: به پست داده آورد یا نیاورد؟
گفتم: بگو ز مشک آهوی دشت زنگی / گفتا که: ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم: سراغ داری میخانهای حسابی / گفت: آنچه بود از دم گشته چلو کبابی
گفتم: بیا دو تایی لب تر کنیم پنهان / گفتا: نمیهراسی از چوب پاسبانان
گفتم: شراب نابی تو دست و پا نداری؟ / گفتا: که جاش دارم وافور با نگاری
گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها / گفتا: به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم: شما و زندان؟ حافظ مارو گرفتی؟ / گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی!!!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
حسنی به روایت امروزی
حسنی به روایت امروزی
حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم
گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها
گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی
گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!
نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
اما تو چی ؟
نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه
در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه
پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری ،از اون بالا
نگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
برو خونه تون تورا بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز وتیزه
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟
من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ؟
نه جانم
چرا نمی ای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
حسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نت
آن شد ورفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!
هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟
تو دنیای مجازی
علافی کرد وبازی
خوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونه
باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو
درست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کرد
یه زن گرفت وشاد شد
زی زی شد و دوماد شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
من بدهكارم
جيب هايم خالي ست
كفش هايم كهنه ، چشمم كور
من عجب دنده نرمي دارم
من پول هايم را وقتي مي گيرم ،
كه فاتحه اش را خوانده باشد زن من
سر گلدسته برج
جيب من جاي گره خوردن هيچ است و شپش
هر كجا هستم باشم ، خانه اي مي خواهماجاره، رهن ، كرايه همه اش مال من است
چه اهميت دارد كه اجاره با لا ست
صاحبان خانه چه خبر از ته جيبم دارند
پول را بايد جست ، وام بايد كه گرفت ،
خانه اي نقلي ساخت
زير قرض بايد رفت
با همه اهل و عيال ،نان خشك بايد خورد
مگر اين اشكنه ها چه كم از ديزي سنگي دارد !
بهتر آن است كه قانع باشيم
و نگوييم كه پول و پله لازم داريم !
حرف ديگر،كافيست
خانه در يك قدمي است
و طلبكار آنجاست!
كفش را بايد كند
پول را بايد جست.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مگسي را کشتم
نه به اين جرم که حيوان پليديست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر يک به صد است
طفل معصوم به دور سر من ميچرخيد
به خيالش قندم
يا که چون اغذيه ي مشهورش تا به آن حد، گندم
اي دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبي بود
من به اين جرم که از ياد تو بيرونم کرد
مگسي را کشتم
=====================
«خاطرات شمال محاله یادم بره»
اون‌همه پرتقال محاله یادم بره!
از نکا تا پلور موبایلم آنتن نداد
اون‌همه اختلال محاله یادم بره
رستورانی که داد به جای ماهی کباب
پلو با گوشت وال! محاله یادم بره
حرف راننده‌هه که گفتش از انزلی
رفته بابل کرال محاله یادم بره!
دختره توی رشت کشیده بود رو مژه‌شجای ریمل زغال محاله یادم بره
وقتی دور از همه تو ساحل عاشق شدیم
اون همه اتصال! محاله یادم بره
باز دوباره چه‌قدر ازون‌برون مزه داد
طعم گوشت حلال محاله یادم بره!
جاده‌های شمال هر وجبش خاطره‌س
منتها بی‌خیال! محاله یادم بره...
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
پسری گیر داده بود، مدام
وقت و بی وقت،دم به دم، یک بند
که پدر جزوه و کتاب بخر
تست کنکور «گاج» و «دانشمند»
بفرستم کلاس رایانه
«کورل» و «اکسل» و «اتوکد لند»
تا که با علم و دانش و تحصیل
بشود دست من به جایی بندوقت کنکور، انتخاب کنم
رشته ای باب طبع و باب پسند
در همین اصفهان قبول شوم
نه قم و بهبهان، نه شوش و زرند
پدرش شب کلافه و خسته
کت و شلوار را که از تن کند
دست و صورت نشسته، سیگاری
گوشه ی لب گذاشت با غرولند
سپس آهی کشید و سرجنباند
سرفه ای کرد و گفت: ای فرزند
از چه هی بی خودی برای خودت
سر هم می کنی چرند و پرند
دست ارباب معرفت کوتاه
بخت افراد بی سواد بلند
می شود آن که بی سوادتر است
بیشتر پولدار و ثروتمند
علم تاریخ و طب و جغرافی
همه کذب است و حقّه و ترفند
فرضاً اصلاً چه کار دارم من
با فلان شاه غزنوی یا زند
یا به من چه که پنگوئن بالفرض
مال قطب است یا گروئلند؟
جای حفظ مساحت سبلان
شده ام صاحب سه دانگ سهند
گر ببینی مبلغان سواد
همه خوش باورند و خالی بند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
آنکس که به دست وام دارد
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سری درون سایتِ
سه نقطه و دات کام دارد!
بر دیدن فیلم‌های سیما
البته هم التزام دارد
گه محو جوانی زلیخاستگه کف به لب از قطام دارد!
ویلای فراخ! در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
کابینت mdf ندارد
اما سند بنام دارد
آنجا همه روزه با نگارَش
دیم دارم دارادام دارام دارد
ده مدرک دکترا و ارشد
از کالج داش غلام! دارد
از بس‌که لیاقتش زیاد است
چندین پُست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست علَی‌الدوام دارد
خسته شده بسکه رفته عُمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لنگی عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگرچه طشتی
افتاده ز روی بام دارد
با این همه باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد
از خیل خواص بودنش را
از صدقه سر عوام دارد
از لطف خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خوانند? خوب حال کردی
شعرم چقدَر پیام دارد؟
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
خودکار قرمز
شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنشبدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست
گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با هالو مآبی
نوشته شوهرش با خط آبی
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هست موهوم
هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلاً نداریم
شکنجه ، اعتراف، عمراً نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تماماً بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
پس اين شادي ز چيست
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟
گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام
گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟
گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام
گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام
گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای
گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده امگفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟
گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام
گفت : پس شاید قماری کرده ای ، پولی برده ای
گفت : من در راه برد و باخت پا ننهاده ام
گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟
گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام
گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام
گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام
گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟
گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام
گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟
گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام
گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟!
.
.
.
.
.
گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
يه روزي آقاي کلاغ ، به قول بعضيا زاغ
رو دوچرخه پا مي‌زد ، رد شدش از دم باغ
پاي يک درخت رسيد ، صداي خوبي شنيد
نگاهي کرد به بالا ، صاحب صدا رو ديد
يه قناري بود قشنگ ، بال و پر ، پر آب و رنگ
وقتي جيک جيکو مي‌کرد ، آب مي‌کردش دل سنگ
قلب زاغ تکوني خورد ، قناري عقلشو برد
توي فکر قناري ، تا دو روز غذا نخورد
روز سوم کلاغه ،‌رفتش پيش قناريگفتش عزيزم سلام ، اومدم خواستگاري!
نگاهي کرد قناري ، بالا و پايين، راست و چپ
پوزخندي زد به کلاغ ، گفتش که عجب! عجب
منقار من قلمي ، منقار تو بيست وجب
واسه جي زنت بشم؟ مغز من نکرده تب
کلاغه دلش شيکست ، ولي ديد يه راهي هست
براي سفر به شهر ، بار و بنديلش رو بست
يه مدت از کلاغه ، هيچ کجا خبر نبود
وقتي برگشت به خونه ، از نوکش اثر نبود
داده بود عمل کنن ، منقار درازشو
فکر کرد اين بار مر‌خره ، قناريه نازشو
باز کلاغ دلش شيکست ، نگاه کرد به سر و دست
آره خب، سياه بودش! اينجوري بوده و هست
دوباره يه فکري کرد ، رنگ مو تهيه کرد
خودشو از سر تا پا ، رفت و کردش زرد زرد
رفتش و گفت: قناري! اومدم خواستگاري
شدم عينهو خودت ، بگو که دوسم داري
اخماي قناريه ، دوباره رفتش تو هم!
کله‌مو نگاه بکن ، گيسوهام پر پيچ و خم
موهاي روي سرت ، واي که هست خيلي کم
فردا روزي تاس مي‌شي! زندگي‌مون ميشه غم
کلاغ رفتش خونه نگاه کرد به آيينه
نکنه خدا جونم ! سرنوشت من اينه؟!
ولي نا اميد نشد ، رفت تو فکر کلاگيس
گذاشت اونو رو سرش ، تفي کرد با دو تا ليس
کلاه گيسه چسبيدش ، خيلي محکم و تميز
روي کله‌ي کلاغ ، نمي‌خورد حتي ليز
نگاه که خوب مي‌کنم ، مي‌بينم گردنتو
يه جورايي درازه ، نمي‌شم من زن تو
کلاغه رفتشو من ، نمي‌دونم چي جوري
وقتي اومدش ولي ، گردنش بود اينجوري
خجالت نمي‌کشي؟ واسه گوشتاي شيکم!؟
دوست دارم شوهر من ، باشه پيمناست دست کم!
ديگه از فردا کلاغ ، حسابي رفت تو رژيم
مي‌کردش بدنسازي ، بارفيکس و دمبل و سيم
بعدش هم مي‌رفت تو پارک ، مي‌دوييد راهاي دور
آره اين کلاغ ما ،‌خيلي خيلي بود صبور
واسه ريختن عرق ، مي‌کردش طناب‌بازي
ولي از روند کار ، نبودش خيلي راضي
پا شدي رفتش به شهر ، دنبال دکتر خوب
دو هفته بستري شد ، که بشه يه تيکه چوب
قرصاي جور و واجور ، رژيماي رنگارنگ
تمرينهاي ورزشي ، لباساي کيپ تنگ
آخرش اومد رو فرم ، هيکل و وزن کلاغ
با هزار تا آرزو ، اومدش به سمت باغ
وقتي از دور ميومد ، شنيدش صداي ساز
تنبک و تنبور و دف ، شادي و رقص و آواز
دل زاغه هري ريخت ! نکنه قناريه؟
شايدم عروسي بازاي شکاريه!!
ديدش اي واي قناري ، پوشيده رخت عروس
يعني دامادش کيه؟ طاووسه يا که خروس؟
هي کي هست لابد تو تيپ ، حرف اولو مي‌زنه!
توي هيکل و صورت ،‌ صد برابر منه
کلاغه رفتشو ديد ، شوهر قناري رو
شوکه شد ، نمي‌دونست، چيز اصل کاري رو!
مي‌دونين مشکل کار ، از همون اول چي بود؟
کلاغه دوچرخه داشت ،‌صاحب bmw نبود
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 38 از 76:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  75  76  پسین » 
شعر و ادبیات

طنز ادبی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA