انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 45 از 76:  « پیشین  1  ...  44  45  46  ...  75  76  پسین »

طنز ادبی


مرد

 
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی؟
گفت: فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام
گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟
گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام
گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام
گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای
گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده ام
گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام
گفت : پس شاید قماری کرده ای ، پولی برده ای
گفت :من در راه برد و باخت پا ننهاده ام
گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟
گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام
گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام
گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام
گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟
گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام
گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟
گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام
گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست
گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
در پشت این میز
ما در خیال وضع خیط و پیط خویشیم
یعنی که این‌جا
در این اتاق سرد و نمناک
شادان و شنگولیم از گفتار استاد
این‌جاست دانشگاه آزاد
ما در خیال مدرک بی‌مصرف خویش
آیندة تابان کشک‌آلود خود را
آرام آرامدر این تجارت‌خانة معروف و گمنام
چشم‌انتظاریم
چوخ بی‌قراریم
ماییم مردان فرار از تانک و از تیر
آینده‌ساز مرز و بومی شیر تو شیر
کمبود امکانات و کشک و قند و چایی
بی‌اعتدالی، نارسایی
الحق چه خوش گفته «ابوالمجد سنایی»*
ای‌دل بلا، ای‌دل بلا، ای‌دل بلایی
ما از تبار سنگ‌پاییم
از سرزمین «اسب ابلق، سم طلا»ییم
پا در هواییم
آه، ای رئیس کل دانشگاه آزاد!
در جیب من دیگر نمی‌یابی پشیزی
از لطف سرکار
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
انگار دل زمانه سنگی شده است
دنیای دورویی و زرنگی شده است
حتی قلمی که هدیه دادند به من
در جعبه ی خود مدادرنگی شده است
----------------------------------------------
چشمان قشنگ او به رنگ نیل است
عاشق کشی اش شامل صدها ایل است
دل می برد و می کشد آدم هارا
انگار که او حضرت عزرائیل است.
======================
یک روز که او مظهر زیبایی بود
یک عشق برزگ و پاک و رویایی بود
امروز به اشتباه خود پی بردم
او لنگه من ..نه لنگه دمپایی بود
--------------------------------------
زیبایی چشمان سیاه تو تک است
با بودن تو درد و غم و غصه دک است
لبخند بزن…دوباره لبخند بزن
لبخند تو خوشمزه تر از آیس پک است…
=============
میخوام کارهای عقب موندموانجام بدم
میخوام زندگی کنم
میخوام خواب و خوراکم درست باشه
میخوام مفید باشم واسه خودم
میخوام درس بخونم و ناپلئونی پاس نکنم درسا رو
می خوام آدم شم
و کلی " میخوام " های خوب دیگر ...
==========
دلم انفجاریست ، بمبم تو باش!
دری بسته هستم ، پلمبم توباش!
مرا کشف کن گرچه دور از توام
بیا و کریستف کلمبم تو باش!
=========
وطن یعنی صف نون و صف شیر وطن یعنی همش درگیر ، درگیر
وطن یعنی همین بنزین همین نفت همین نفتی که توی سفره ها رفت
وطن یعنی همین سهمیه بندی وطن یعنی کمربند و ببندی
وطن یعنی لیسانس ، علاف ، بیکار کمی چایی ، کمی قلیونو سیگار
وطن یعنی خیابان خواب ، معتاد پسرهای فرار ، ای داد بیداد
وطن یعنی تموم سهم ملت یه تیکه نونه و باقی خجالت
وطن یعنی من و تو در محافل ز درد اجتماع خویش غافل
وطن یعنی اداره ، زیر میزی اگه بیشتر بدی ؛ بیشتر عزیزی !
وطن یعنی هزاران پشت کنکور فدای مدرک از گهواره تا گور
وطن یعنی امیر قلعه نوعی! ( اونم ما رو گیر آورده به نوعی!)
وطن یعنی حقوق حقه زن : همه خوبن به جز مادر زن من!
وطن یعنی یه دانشگاه آزاد که کلی شهر ها رو کرد آباد!
وطن یعنی لباس برمودایی ( ولی تیپ قشنگیه ؛ خدایی !!! )
وطن یعنی که اصلاحات چینی وطن یعنی یه روز خوش نبینی!
وطن یعنی همین آیینه دق! وطن یعنی خلایق هر چه لایق
وطن یعنی تحمل ، تاب ، طاقت وطن یعنی حماقت در حماقت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
من تو را نمی دیدم و به راه خود می رفتم.
تو مرا دیدی و برایم دست تکان دادی
من ایستادم.
تو سلانه سلانه پیش آمدی و سلام مرا پاسخ گفتی.
ای کسی که دیدار تو، پنج هزار تومن جریمه برای من خرج برداشت پس اقلا گواهینامه ام را پس بده.
======================
اگه مثل کلنگه ، مثل لوله تفنگه
با خوشگلی‌ت می‌جنگه ، طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده ، دماغ عمل نکرده !
.
.
.
اگر که مثل فیله ، و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله ، غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده ، دماغ عمل نکرده !
====================
یکی می‌گه درازه ، خیلی ولنگ و وازه
یکی می‌گه ترازه ، غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده دماغ عمل نکرده !
===========
دماغ نگو جواهر ، سوژه‌ی شعر شاعر
طویل فی‌المظاهر ، پدیده‌ی معاصر
آهای تخم دو زرده ، دماغ عمل نکرده !
=============
کم باباتو کچل کن ، یا خودتو مچل کن
کی بت می‌گه عمل کن ، قصیده رو غزل کن
می‌شی له و لورده ، دماغ عمل نکرده !
************
چه‌قد دماغ دماغ شد ، قافیه‌مون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد ، تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده ، دماغ عمل نکرده !
========
نجيب و سرافكنده و ساده اي
تو پنجاهمين مرد دلداده اي
تو را هم به ارشيو خواهم سپرد
چه سرگرمي خارق العاده اي
=========
در بساط بی دلان، اختر شمردن مشکل است
آبروی خود میان خلق بردن مشکل است
صحنه آیینه را دیدار بلبل شرط نیست
جلوه طاووس را در گل فشردن مشکل است
آبدزدک در خفا آبی به خجلت می خورد
مال مردم را میان جمع خوردن مشکل است
هر که بامش بیش، برفش بیش، یعنی فصل برف
زندگانی بالاخص اطراف جردن مشکل است
پیر, ما را وقت رفتن نکته ای در کار کرد:کارها را دست نامحرم سپردن مشکل است
نیست «ملا» بردن بار امانت هیچ سخت
زیر بار منّت اغیار مردن مشکل است
==========
دانشجو اگر عاشق شود
بی پرده مشروط می شود
چیزی شبیه آب هویج با کوفته مخلوط می شود
در خواب ناز بودم شبی، دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او، دیدم که غم در می زند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به من سر می زند
==============
دختري كرد سؤال از مادر ________ كه چه طعم و مزه دارد شوهر؟
اين سخن تا بشنيد از دختر ______ اندكي كرد تأمل مادر
گفت با خود كه بدين لعبت مست __ گر بگويم مزه اش شيرين است
يا غم شوي، روانش كاهد _______ يا بلافاصله شوهر خواهد
ور بگويم مزه آن تلخ است ________ تا ابد مي كشد از شوهر، دست
لاجرم گفت بدو: اي زيبا _________ ترش باشد مزه شوهرها
دخترك در تب و در تاب افتاد ______ گفت مادر دهنم آب افتاد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
یِه رو خرِ مَش غلام رَم کِرد
(یک روز خر مش غلام رم کرد)
پالونِ اناخدَه بارِ کم کِرد
(پالون انداخته و بارُ کم کرد)
اوسار اَ گردنش سَوا کرد
(افسار از گردنش جدا کرد)
بَن اَ سر و دسِ و پاش وا کرد
(بند از سر و دست و پاش وا کرد)
میخ طولَنِ کَن وَ شد فراری(میخ طویله را کند و شد فراری)
بی یوغ و مهار و بار گاری
(بی یوغ و مهار و بار و گاری)
جُفدَه مِزد و سِری مِجُمُن
(جفتک می زد و سری می جُنبُند)
اُنچی سر راش بی مِرمُون
(هرچی سر راهش بود کنار می زد)
هرچی غلام وَرِ وَر کرد
(هر چه غلام داد و فریادکرد)
خر خَنِس و رَفد و عَرعَرکرد
(خر خندید و رفت و عرعر کرد)
فارغ اَ گوال و هور و شَرا
(فارغ ازخورجین و پیشانی بند و یراقش)
خر مُوُفت و مِرفَد رو وِ صحرا
(خر می گفت و می رفت رو به صحرا)
بُرِسَ کمرِم دِ زیر بارِت
(برید کمرم در زیر بارت)
خِمِّس کَپلم دِ زیر لارِت
(خم شد کپلم در زیر جثه ات)
کم والَه کن و بیا بیا کُو
(کم ناله و عجز و بیا بیا کن)
زخم سرِ شونِمِ نیا کو
(زخم سر شانه ام را نگاه کن)
یه اشکَم سیر جو نَخوردِم
(یک شکم سیر جو نخوردم)
یه سلطِ زُلالِ اَو نخوردِم
(یک سطل زلال آب نخوردم)
داغ ستَمِت دِ پُشدِ گُردَم
(نشانه ستم تو بر پشت شانه ام)
صُو تا وه ایواره بار بُردَم
(صبح تا به غروب بار برده ام)
سکُ مینِ دسِت مدام جاشَ
(سیخونک توی دستت مدام جاشه)
رُونم همه جاش آش و لاشه
(رانم همه جاش آش و لاشه)
چَن سالَ که نِی ده نال سُمِّم
(چندین ساله که پاهام سم ندیده)
شونِه نه زه ئی وِ یالُ و دُمِم
(شونه ای نزدی به یال و دمم)
یِه پخشَه پَروِ وِرَم نَسونی
(یک مگس کش برام نخریدی)
یِه خر مَیَزیَ اِزِم نَرونی
(یک خرمگسی ازم نروندی)
نه کهُ جه نه رونکی نه پالو
(نه زیور نه رو رانی و نه پالونی)
باید مِشوئی دِ گله گالو
(باید می شدی تُو گله گاوها)
دایم دَس و پام غرق لاسَه
(مدام دست و پایم توی فضله است)
بارِم مِثِ هیکلت قِناسَه
(بارم مثل هیکلت قناسه)
نِیدَم اَ تو هِوچ مهروُونی
(ندیدم از تو هیچ مهربونی)
منشور شی یی دِ بَد زوونی
(مشهور شده ای به بد زبونی)
دِشنام وُ جَفنگ وردِ زوُونت
(دشنام و جفنگ ورد زبانت)
نافات نَوات و نلق دُونت
(نفرین ها نقل و نبات دهانت)
کی گُفده مَ خر بَشِم تو آیِم
(کی گفته من خر باشم تو آدم)
مَ کَه بَخورِم تو مغزِ بایِم
(من کاه بخورم تو مغز بادام)
کی طَولنِ اَولش بِنا کرد
(کی طویله را اولش بنا کرد)
طاقش کِه زِنِس مَنِ هِنا کرد
(طاقش را که زد منو صدا کرد)
کی روزِ منِ چینی سیا کرد
(کی روز منو چنین سیاه کرد)
ئی نخشَنِ کی وِرَم پیا کرد
(این نقشه رو کی برام پیاده کرد)
نُفری مُکُنِم اَیَر بَمونی
(نفرین می کنم اگر بمونی)
مجبور بشی اوتول بَرونی
(مجبور بشی ماشین برونی)
دایم موتورش لَقَر بَشونه
(دائم موتورش لقد بندازه )
آهِ مِننِ ازِت بَسونه
(آه من رو ازت بگیره)
نُفرینِ خرِ غلام گُل کرد
(نفرین خر غلام اثر کرد)
بیچاره غلامِ دَس وِ رُل کِرد
(بیچاره غلام را دست به رُل کرد)
دیرو سرِ پیچ نا بلدکُش
(دیروز سر پیچ نابلدکُش)
بی ئی که یکی هَنا کُنه هُش
(بدون اینکه کسی داد بزنه هُش)
هی غَلطِس و رفد رو وِ درّه
(هی غلطید و رفت رو به درّه)
ماشین و غلام هُشگِ خَرّه
(ماشین و غلام سرتاپا خرّه)
آخر مَتَلِ خرِ فِراری
(آخر متل خر فراری)
واردِ صَحَوِش کَشِس وِ خواری
(همراه صاحبش افتاد به خواری)
امروز که تیشگ سر وِ کو زَد
(امروز که بزغاله سر به کوه زد)
اَفدَو لُو بونِ رو وِ رو زَد
(آفتاب به لب بام روبرو زد)
یِه لا لَشِ مش غلامِ بُردن
(از یکسو جسد مش غلام رو بردند)
یِه لا خرِ گرگ و دال خوردن
(از یکسو خر را گرگ و لاشخور خوردند)
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
خوابگاهی عجیب و تک داریم
در بدنسازی‌اش خرک داریم
گرچه این کاخ هست در «حافظ»
لیک استخر در «ونک» داریم
پولدار و فقیر یکسانند
از همه قشر و هر دهک داریم
روز و شب در تلاش بی‌وقفه
کشت تدریجیِ کپک داریم
تا که ثابت کنیم این شدنی‌ست
طرح گنداندنِ نمک داریم
تا مگر ظرف‌ها تمیز شود
مته، سمباده، کاردک داریم
در کمدهای‌مان به جای کتاب
تیغ اصلاح، کش، پفک داریم
غالباً در نماز آخر وقت
هر دو رکعت سه بار شک داریم
در نمک‌پاش‌مان مربا و
در شکرپاش‌مان نمک داریم
روی بالشت‌هایمان لپ تاپ
زیر بالشت‌ها تشک داریم
فیس‌بوک است شمع محفل ما
ما که ویندوز یا که مک داریم
Asghar is now friend with Zahra
توی wall همه سرک داریم
بهر ابراز عشق، امروزه
Like داریم، سیخونک داریم
روز و شب حرف می‌زنیم فقط
تا که ثابت کنیم فک داریم
تا بخندیم بی‌جهت با هم
روی دیوارها ترک داریم
شام‌مان لوبیای سحرآمیز
صه‌ها با جناب جک داریم
از قضا سلف جمعه تعطیل است
پس غذا سوپ جو پرک داریم
این «غذایا» که توی یخچال است
صاحبش کیست؟ ما که شک داریم...
وام‌ها چون که می‌شود واریز
با غذا دائم ایستک داریم
آخر ماه بعد هر وعده
چای جوشیده خنک داریم
در آسانسور به لب دعای سفر
«ربی انی اتوب لک» داریم
شتر مرگ ساکن اینجاست
چشم بیهوده بر کمک داریم
هفته‌ای هفت بار pes داریم
حمله داریم، هافبک داریم
تخته، پاسور و مثلهم هرگز...
منچ داریم... بادکنک داریم...
روی دیوارهای‌مان عکسِ
خانم جولیا کیک داریم
عاشقیم اکثراً، بنابراین
شعر داریم، نی‌لبک داریم
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم
طبق «اصل بقای عشق» اگر
نازنین رفت، روشنک داریم
آری این‌گونه است «اوضا»مان
گوییا خانه در درک داریم
بیخودی نیست آخر هر ترم
یک سبد نمره‌های تک داریم...
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد
دارد این یارانه ها استان به استان می رسد
مبلغش هر چند فعلا قابل برداشت نیست
موسم برداشت حتما تا زمستان می رسد
در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود
بعد از این یک پول یا مفتی فراوان می رسد
چند سالی مایه داران حال می کردند و حال
نوبت حالیدن یارانه داران می رسد
شهر ،کلا شور و حال دیگری بگرفته استبانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد
آن یکی با ساز،رنگ گلپری جون می زند
این یکی با دنبکش ،بابا کرم خوان می رسد
عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است
شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد
مش رجب ،آن گوشه هی یکریز بشکن می زند
خاله توبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد
تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:
خب خدارا شکر پول کفش و تنبان می رسد
مادرم هم خنده جانانه ای فرمود و گفت
پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد
بی بی ازآن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:
خرج استخر و سونا م ای جانمی جان می رسد
خانعمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک
تا بگیرد آنچه را فعلا به ایشان می رسد
اصغری در پای منقل ،بود سرگرم حساب
تا ببیند پول چندین لول، الان می رسد
خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند
طفکی از دور با چشمان گریان می رسد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
دوش٬ از بازار ٬سوی خانه آمد شوی ما
گفت٬ هیهات از گرانی ٬ای خدا ٬در کوی ما!
بس که گشتم در پی یک جنس ارزان هر کجا
درد بگرفته ست هم پا ٬ هم سر زانوی ما!
کاش می خواندیم وردی٬ میشد ارزان هر چه هست
کاشکی در آن اثر می کرد این جادوی ما!
کاشکی من یک نشانی داشتم از کوی دوست
زانکه او گفته ست: ارزانی بود در کوی ما!
هم گرانی ٬هم تورم٬ هر دو هست از شایعات!هر که خواهد گوجه ی ارزان ٬ بیاید سوی ما!
کاش می دانست همچون گوجه های کوی او
سرخ می باشد ز سیلی٬ صورت ما ٬روی ما!
کاش می دانست از بی گوشتی سبزی خوریم!
قاطر مشتی رجب هم٬ بهترین الگوی ما!
معده ی ما همچو او گردیده چندین قسمتی!
روی هم تغییر کرده شکل و خلق و خوی ما!
ترسم از شبها که بالاتر رود روز دگر
این تورم هم شده با نرخ خود٬ لولوی ما!
تا که اسمش بر زبان آید بدون اختیار
سیخ می گردد به روی این تن ما٬ موی ما!
کاش می شد کله ی دیو گرانی را برید!
ماست هم گر چه نمی برد سر چاقوی ما!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
************************************************** *******
آنکس که به دست وام دارد
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سری درون سایتِ
سه نقطه و دات کام دارد!
بر دیدن فیلم‌های سیما
البته هم التزام داردگه محو جوانی زلیخاست
گه کف به لب از قطام دارد!
ویلای فراخ! در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
کابینت mdf ندارد
اما سند بنام دارد
آنجا همه روزه با نگارَش
دیم دارم دارادام دارام دارد
ده مدرک دکترا و ارشد
از کالج داش غلام! دارد
از بس‌که لیاقتش زیاد است
چندین پُست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست علَی‌الدوام دارد
خسته شده بسکه رفته عُمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لنگی عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگرچه طشتی
افتاده ز روی بام دارد
با این همه باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد
از خیل خواص بودنش را
از صدقه سر عوام دارد
از لطف خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خوانند? خوب حال کردی
شعرم چقدَر پیام دارد؟
**********************************************
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!اندر بر آن سرعت انوار دمیدم
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست!
از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 45 از 76:  « پیشین  1  ...  44  45  46  ...  75  76  پسین » 
شعر و ادبیات

طنز ادبی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA