ارسالها: 10767
#701
Posted: 25 Sep 2014 16:47
تهران، شهر پرهیجان
شهر من ای پر از حیات و ممات
ای که پر شد ز دود سر تا پات
ریه هایم سیاه و روغنی اند
از مونوکسید کربن ات غنی اند
ذره های معلقت چون گرد
می کند نشئه، می زداید درد!
شده با ما چو قوم و خویش تنی
این ترافیک دوست داشتنی
هست یکسو: "الهیه"، "دربند"
سوی دیگر: "جوادیه" و "پرند"
آن طرف: مرد برج سی طبقه
این طرف: طفل واجب الصدقه
عاشقم، عاشق تراکم تو
پر شد از جمعیت، سر و دم تو
چهره هایی عجیب و گوناگون
هم شبیه پری و... هم میمون!
فاحشاتن به شکل محجوبات
فاعلاتن شبیه مفعولات
دخترانی پسرنما، چون مرد
و پسرهای زن نما، نامرد!
عشقهای مدرن ده روزه
با "صبا"، "نازنین" و "فیروزه"
بنز و لکسوس و سانتافه، پورشه
هست لازم که دلبری "تور" شه!
شده این شهر نازنین، "تهران"
شهر پر رویداد و پرهیجان
این چه شهری است ای خدا هیهات!
بر همه ساکنان آن...صلوات!
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#702
Posted: 25 Sep 2014 16:53
اشعار طنز روز
در آشفته بازار خودرو
روزگاری در دیاری دوردست
بود مردی عالم و بس چیره دست
مرد عالم بود پیکان مرکبش
بود پیکان همدم روز شبش
آندو همچون عاشق و معشوق هم
سالها بودن با هم دم بدم
تا که بعد سالها آمد پدید
هم سمند و هم پژو و هم پرید!
زوجه فرمودش که باید بگذری
زین لگن.تا مرکب چابکتری
بهر اسقاطش دهی این پیر را
این نشان و مانع تغییر را
مرد گفتش بگذر از این نازنین
مرکب زیبای من اندر زمین
زوجه بس گفت و بسی تعریف کرد
ابروی مرکبس در قیف کرد
گفت از کیفیت و آسودگی
از کولر از کاهش آلودگی
گفت از ایمنی از ایربگ
ترمزای بی اس اش بی قفل و شک
چون دهی این پیر فرسوده به او
پس بگیری چایکی بهتر ز او
آخرش آن مردبازم خام شد
همچو آهویی درون دام شد
صبح دم خورشید چون آمد پدید
اولی کس بود کو آنجا رسید
گفت من آورده ام اینک لگن
تا بگیرم یک پژو یا یک سمن
یا پرایدی یا که تیبایم دهید
ساب و سیستم . بهرآوایم دهید
گفت ماشینت گذار و خویش رو
روز بیستم نه نه شاید بیست و دو
بهر ماشینت بیا اینجا گلم
حاضر است آن نازنینت خوشگلم
مرد وز بیست و دو در کار شد
با گل و شربت پی آن یار شد
صبح دم یارو همی آنجا رسید
هیچ تاثیری ز ان رعنا ندید
نازنینم کو الا ماشین فروش
زود می گو . تا نیاوردم خروش
گفت ای نو گل کمی اندیشه
چند میلیون دگر در گیشه کن
آمپرش آمد به جوش و داد
از برای پرسشش فریاد زد
گفت چن رفتی کمی او چاق شد!
آری آن ماشین تو در باغ شد!
باز میخواهی اگر ماشین را
در حسابم ریز ده میلیون را
مرد چون آن را شنید آشفته شد
چک کشید و زیر بار سفته شد
چند ماهی رفت و آمد او چنین
فربه شد ماشین او هر دم چنین
تا که بعد از ماه ها همراه او
زنگ زد در گشت درد و آه او
خوب ماشین را بدید و شاد شد
گوئیا شیرین بر فرهاد شد
خواست تا دورکی با او زند
بهر یاران . بوغکی با او زند
چون سوارش گشت دنده جا نرفت!
صندلی برگشت . لیکن وا نرفت
تازه بود اما کمی معیوب بود
چون که "تنها" بود "تنها" خوب بود!
مرد محزون اهی از دل بر کشید
بهر تعمیرش به آن دکان رسید
مدعی گفتش که رو تا ماه بعد
قطعه کم پیداست! شاید سال بعد
بهر ماشینت بیا اینجا گلم
این گارانتی است به به خوشگلم
مرد رفت و آمد و بس خسته شد
هر چه در بودی به رویش بسته شد
مرد ماند و کفشهای پاره اش
خط یازده! بود تنهاچاره اش
مرد ماند و جیبهای خالیش
سفته هایش قرض های عالیش
یاد باد آن دم که پیکان داشتیم
یادته پیکان جوانان داشتیم!
راه را می رفت هر چه پیر بود
پیش این قرتی مثال شیر بود
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#703
Posted: 25 Sep 2014 16:57
نگرانی؟
یارانه ماهانه جانانه جاری
افزون بودت طعمه شیرین بر ماهی
بر بیضه ی مرغان تو ببر حاجت دل را
بر تخم نگیرد طلبت گفته دل را
بر شانه بالا رقمش شانه فرود آر
رویش تو ببوس از جگرش خور غم مردار
در بورس مچرخ از تب آن افت و پرش ها است
با سکه نه بازی تو نکن گیر تنش ها است
خاموش شو در قیمت کاشانه میندیش
سر گیر به پائین و مزن دم که رهت پیش
سرویس طلا حذف کن از خواب عروسی
انگشتر قرضی تو بگیری و عروسی
با تف تو توانی شده داماد و عزیزی
و این باد هوا هم شده خوش رزق لذیذی
در غار برو خانه فرهنگ و ادب ساز
با خرس چو خوابی نهراسی و به او ساز
جنگاور چنگاور املاک رها شو
کشتی تو نما روی سرت مو و جوان شو
بر طرح خصوصی شدنت خیر نظر ده
این خیر نه آن خیر که شد خیر نبرده
دانشگه دانش برو دانشگه خوبی است
این دانه نه دامی است نه پوشاله چوبی است
حاج کاوه شو حاج آرش و حاج آرین نامی
حاج جورج شو حاج اسمیت و حاج مایک روانی
ساطور بلا را تو به گردن بپذیرش
تا نوبت دفترچه بشین پیش پذیرش
نوشابه ببریدن نای از سر خود خور
دوغ از کف آن صرع بزرگت خور و خود خور
سازنده بازنده خود باش و رها باش
با خلق چو گردی نگهت سرد و جدا باش
جاسوس لبت باش چو زد حرف ببندش
پا سوز دو دستت شده در گیر ببندش
کاری کن و پولی تو درآر از بر مزدش
آن وام طلب کرده بپرداز تو سودش
اسباب و اثاثیه چو خواهی نگرانی ؟
آسوده بیاسا تو به شب نیست گرانی
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#704
Posted: 25 Sep 2014 16:59
خنده منطقی
پاره گیه کت مرا دیدند
به کت پاره پاره خندیدند
از همان ابتدای زنگ کلاس
بچه ها با اشاره خندیدند
علت خنده را که فهمیدم
تا به زعم خود کنم تدریس
روی تخته سیاه کوبیدم
به خروش آمدم که «ساکت، هیس»
همه ساکت شدند و من گفتم :
مدرسه جای بازی گوشی نیست
مدرسه مهد علم و فرهنگ است
جای جبر و ریاضی و دینیست
هر کی دیروز به مدرسه خندید
کار امروز اوست بیگاری
غرق فقر و فلاکت است لابد
در پریشانی است و بیکاری
ولی هرکس که جدی و کوشاست
مثل من بوده، رفته دانشگاه
حال امروز او چرا زیباست؟
از علوم زمانه شد آگاه»
حرف من که چنین درازه گرفت
یکی از کودکان اجازه گرفت
گفت: «بابای من سواد نداشت
ولی هم خانه هم مغازه گرفت
وقتی از مدرسه گریزان شد
رفت بازار و کرد حمالی
سالی نگذشته که پشیمان شد
و نشست در مسیر دلالی
ظرف یک شب درست بالا رفت
از برکات شغل دلالی
صبح فردا رسید و بابا رفت
و خریدش دکان بقالی
دو لیسانسه نمود استخدام
بهر جارو و چایی آوردن
بعد یک سال و نیم از آن اقدام
شعبه ای زد به حومه ی لندن
مدرکش را از انگلیس گرفت
دختری که وکیل او شده است
دیشب او یک زن از پاریس گرفت
شما دیشب کتت رفو شده است...»
کودکان درس تازه را دیدند
تا بدانم که خوب فهمیدند
نگهی قامت مرا کردند
همه با هم دوباره خندیدند
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#705
Posted: 25 Sep 2014 17:00
نماز خفن اثر مهجور میرزا با شرح وحاشیه ای از هاتف الغیب حسین تهرانی
بازهم ظهر واذان
بازهم رازو نیاز
آن طرف حال طرب
این طرف شور نماز
میگذارم سی دی
با صدای دیس دیس
داغ داغم اکنون
میشود ذهنم خیس
توی حال خفنی
زد ولوم سربه فلک
ما واین وقت عزیز
این همه فیلم وکلک
بسته انگار نماز
این اَخی اِبنِ اَبی (1)
سرگذارد به زمین
با چنین عشق وتبی
زند او تکبیری
زهره ام میریزد
فیل با نعره ی او
ز زمین بر خیزد
میشوم مثل موش
میکنم صوتش کم
هیچ تغییر نکرد
شده موجش درهم
میبرد بالاتر
نفس حقش را
پرکند تکبیری
دهن لقّش را
میرود تا ته خط
قصه فریادش
میشود داغان تر
کله ی پربادش
یک نظربرما کرد
السلام و پایان
مشت میزد برما
با نگاهش آسان
آخر ای دیوانه
(این صدا با من بود)
جای مُخ توی سرت
به خدا آهن بود
به تو گفتم یارو
با صدای اکبر
رد کن این آهنگ و
برو add کن بهتر
1. برادرم ،پسرپدرم
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#706
Posted: 25 Sep 2014 17:01
حرف حساب
بی خودی بر من نخند ای آفتاب
من نمی گویم بجز حرف حساب
وقتی که یارانه داریم مرد و زن
عادت ماهانه داریم مرد و زن
مرد و زن هایی که داریم رازها
بین عابر بانک و خود پردازها
کارهایی که عجیب است می کنیم
وقتی ما در جیبمان دست می کنیم
دستمان بر چیز عالی می خورد
چونکه بر پول حلالی می خورد
بی خودی بر من نخند ای آفتاب
من نمی گویم بجز حرف حساب
***
شاید حتی با زنم همدم شدم
یعنی من هم داخل آدم شدم
می شود نامم بجای هوی و هین
احتمالش هست، مرد نازنین
می خرم هر چه درون خانه نیست
تا بفهمد دخترم صبحانه چیست
پسرم را می برم با خود خرید
تا بگیرم هرچه را عشقش کشید
حال که بار خودم را بسته ام
دیگر از کار مضاعف خسته ام
بعد ازین از راحتی کف می کنم
سالها خرج مضاعف می کنم
بی خودی بر من نخند ای آفتاب
من نمی گویم بجز حرف حساب
***
وقت کار افتخاری کردن است
گه گداری پاچه خواری کردن است
یا که کاری ابتکاری داشتن
کارگاه بچه داری داشتن
بهر تنبان جفت که پیدا کنم
قدرتی یا مفت که پیدا کنم
هی نمودارم عمودی می شود
نرخ آمارم صعودی می شود
اینچنین با جدیت در کار ها
می رویم تا بهترین آمار ها
وقتی تولیدی فراوان می شود
قیمت آن چیز ارزان می شود
ما جهاد خود بدینسان کرده ایم
پاک ارزان نرخ انسان کرده ایم
بی خودی بر من نخند ای آفتاب
من نمی گویم بجز حرف حساب
***
جمع طفلانم اگر گردد نود
ضرب در یارانه ایشان شود
چشمی هم گر بسته و باز کنیم
(یعنی ده سالی پس انداز کنیم)
حال که گردیده مفت ایران زمین
گر فقط یک کم شود ارزان زمین
می توانم گیوه ها را ور کشید
انتهای شوش یک خانه خرید
دیدی حالا که نگفتم بی حساب
گفتمت بی خود نخند ای آفتاب
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#707
Posted: 25 Sep 2014 17:02
دماغ
میرود دل درهوایت پرشتاب
هرکجا و نا کجایت ای دماغ
گه درازی و گهی پخشیده ای
میرسد گاهی صدایت ای دماغ
***********************
مثل خرطومی شدی برچهره ام
پیش من فیلان همه شرمنده اند
شکل آدم هم اگر تومی شدی
میرسیدم پیش پایت ای دماغ
*************************
خط بکش بردفتر جرم و خطا
صبر کن بر ظلم انگشتان من
مودرونت مایه ی آزار بود
کندم وکردم دعایت ای دماغ
**************************
پول بسیار و تحمل بایدش
هرکه بینی چون « دلون» می بایدش
گرکه سربالا شوی زیبا شوی
مینمایم جان فدایت ای دماغ
***************************
دیده ام من عنصرH2OP (هاش دو اُ پِ)
آب و پشگل درفضایت مختلط
کرده ام انگشت را تا انتها
گشته خالی بارهایت ای دماغ
***************************
دودهای خالص تریاک را
میکشی درحفره هایت بی دریغ
مایعی بیرون زند سبزوسپید
درخروش آبهایت ای دماغ
*****************************
داده ام دنیا طلاق و می کنم
وقت فُوتیدن رهایت روح من
بس که می ارزی برای عده ای
خوانده اند گویا خدایت ای دماغ
***************************
حرف مفتی چون زدم مشت گران
آمد و گشتی چنین از جا رها
خم نشددرپیش سلطان این کمر
گشته ام اما گدایت ای دماغ
**************************
میزند هنگام دعوا سر به تو
می کنم سر را فدایت با تبر
چکه کردی و شبیه گریه بود
فین نما تو گریه هایت ای دماغ
****************************
مجلس سوگی به پادردل شده
صاف بودی و چو پیزا کج شدی
می کشی اما نفس خرناس وار
این بود از رازهایت ای دماغ
*************************
عضوها را مظهر عصمت تویی
گرچه گاهی شیطنت هم کرده ای
بوی پول و بوی زن را میدهی
شافعم روز جزایت ای دماغ
*****************************
گر خدا پولی دهد بهر عمل
من بریزم پیش پایت مثل ریگ
بعد ازآن چسبی نواری میزنم
روی خط استوایت ای دماغ
*****************************
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#708
Posted: 25 Sep 2014 17:02
انسان آفریدند
در آن روزی که انسان آفریدند
من و تو هر دو یکسان آفریدند
ترا آرام و با تیمی پزشکی
میان دست نرسان آفریدند
ولی منرا پس از پنچر نمودن
همانجا پشت نیسان آفریدند
ترا در یک اتاق فن کوئل دار
درست مانند انسان آفریدند
مرا شرمنده کرده دربیابان
به آسانی به آنسان آفریدند
مرا پشت کپر هایی قراضه
ترا در برج ساسان آفریدند
برایت کلفت و نرس و ندیمه
برایم کک و ساسان آفریدند
مرا از بچه های سرتق ده
ترا از بچه لوسان آفرید
برای من شتر را زین نمودند
ترا با نو عروسان آفریدند
مرا ای غربتی، ای بی کس و کار
ترا از سرشناسان آفریدند
برایت حج واجب، حج عمره
به من فوقش خراسان آفریدند
برای من سماور- آب – جارو
ترا ست با رئیسان آفریدند
برای تو سه تا ماشین دو ویلا
مرا از آس و پاسان آفریدند
من و تو هر دو را با شکل انسان
ولی هر یک به یک – سان آفریدند
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#709
Posted: 25 Sep 2014 17:03
هرچه مشکل داریم کاراستکباراست
هرچه مشکل داریم کاراستکباراست
بیست وسی هم گفته تیترهراخباراست
گوشت هم رویا شد نیست دریخچالم
جای آن شلغم ها روی گازم بار است
رفت مرغ و میگفت با کمال عشوه
جای ران وسینه بال وپر بسیاراست
گفته یک مسئولی شده ارزانی باز
راست میگوید او صاحب آماراست
هرکسی چیزی گفت هرکسی راهی رفت
سارقی اما گفت دزد دربازار است
شدگران ارزاق و، مانتو وکفش و کیف
جای شکرش باقی شورت بی مقداراست
قیمت زالزالک ، شد گران و گفتند
انگلیس وآلمان دستشان درکاراست
بی پدراستکبار، همه جا فعال است
کِش گران وبی کش بند این شلواراست
کودکی شد اسهال کارشناسان گفتند
این روانیها هم رنگ استعمار است
اختلاسی کردند پولهایی بردند
هرکه دیده گفته قد یک خرواراست
قاضی مخلص گفت به جناب مفسد
لایق این اعمال به خدا اخطاراست
گرچه یک دنیا تو خوردی ازبیت المال
لیک من میدانم نقشه ی کفاراست
چندروزی مهمان، باش درزندان تو
تا ببخشد جرمت هرکسی غفاراست
هرکجا ضعفی هست اجنبی ها بودند
قصه ی خرگوش و روبه مکاراست
قوت ازمسئولین ضعف ها ازدشمن
با چنین تدبیری جاده ناهمواراست
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#710
Posted: 25 Sep 2014 17:04
طنز نود و یک!
خدایا شاهدی با ما چه کردند؟
مخارج را همی افزوده کردند
خدایا شاهدی این حال ما رو؟
تو قیمت داری این لحظه، دُلارو؟
خدایا شاهد این روز مایی؟
اگر دانی که الحق تو خدایی!
خدایا خسته ام از فقر و پوچی
چرا حتی گران شد کفش و گوشی؟
به قیمت ها خدا نیست اعتباری
فقط کارِ همه شد گریه زاری
بیا کاری کن از پوچی درآییم
چو میگن تاجر نفت و طلاییم
خدایا شُکرِ تو، از لب نیفتد
دعایت از سر کوکب نیفتد
فقط کاری کن از خاموشی ما
و از بیحالی و ناهوشی ما
عرب جوّ خدایی را نگیرد
یه افغان اسم ایرانی نگیرد
خدایا، قبله ات سجاده من
تو ای نجوای قلب ساده من
خدایا کشورم را داوری کن
اگر میشد برایش مادری کن
به عشقش روز و شب ها گریه کردم
تو شاهد باش خدا با ما چه کردند!
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...