ارسالها: 103
#731
Posted: 20 Jan 2015 17:59
زنم تا می رود از خانه بیرون
کنم با دختر همسایه ام چت
لب و لوچم بیفتد آب هر دم
به هنگامی کنم با او که پت پت
بگوید چت حرام است طبق فتوا
تو هم نامحرمی استغفرالله
بگویم جان من دوشیزه ی ناز
حلال است چون منم آخوند و ملا
دروغی را که گفتم با زن خویش
به پیش از ازدواج هر روز و هر شب
بگویم با زبانی چرب و بس نرم
که در چنگم بیفتد او مودب
گهی خوانم برایش شعر سهراب
به آهنگی ظریف و عاشقانه
گهی گویم برایش قصه ای ناب
به مثل لیلی و مجنون شبانه
بمن گوید که هستی شغل تو چیست
بگویم من برایش پولدارم
دو تا ویلا شمال و یک به خارج
به قارون میرسد ایل و تبارم
ولی من در وطن عمری شب و روز
خدا داند سراسر آس و پاسم
ندارم کار و بار و مرده خوارم
زنم حتی دهد خرج لباسم
چه میگفتم بله گویم به او من
قسم تنها تویی عشقم به عالم
به هر جام میروم کوه و به صحرا
تو عطرت میوزد جانم به هر دم
فرستم عکس خود را در جوانی
بگویم دوستت دارم عزیزم
قسم بر کله طاسم به هر دم
که جانم را بپایت من بریزم
بگویم کی شود آخر ببینم
به جایی عشق من آن روی ماهت
به هر چیزی که عالم می پرستی
پر ازگل میکنم من فرش راهت
به قبل از ازدواج اما بخواهم
کنم جایی تو را روزی که صیغه
کنم ویلای خود را توی خارج
بنامت من قسم در یک دقیقه[aligncenter][/align]
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي
ارسالها: 103
#732
Posted: 20 Jan 2015 18:18
کـــره ای گــفــت بـــه بابای خرش
پــــدر از هـــمـــه جــا بـی خبرش
وقـــت آن اســــت بــــرای پســرت
ایـــــن الاغ نـــــــرّه ی کــــره خــرت
مــاده ای خـــوشگـل و زیـبا گیری
تـــو کــه هر روز به صحرا میری
وقـــت آن اســت کـه زن دار شـوم
ورنـــه از بـــی زنـــی بــیمار شوم
پـــدرش گــفــت کــه ای کـره خَرَم
ای عــزیـــز دل بـــابــــا ، پــســرم
تـــو کـــه در چــنــتــه نداری آهی
نـــه طــویـــلــه ، نه جُلی نه کاهی
تـــو کـــه جــز خـوردن مال پدرت
پـــــــدر نـــــــرهّ خـــــر دربــــدرت
هـــیـــچ کـــار دگــری نیست تو را
یک جو از عقل به سر نیست تو را
به چه جرأت تو زمـن زن طـلــبی
بـــاورم نـیــست کـــه ایـنقدر جَلبَی
بـــایـــد اول تـــو بــگـیـری کاری
بــهـــر مــــردم بــبـــری تــو باری
بعـد از آن یک دو تا پالان بخـری
بـهــر آن کُــرّه خـــوشگـــل بـبـری
یک طــویــلـه بکنی رهن و اجار
تــا کــه راضــی شــود از تو آن یار
بـعــد بـایــد بـخری رخت عروس
بـهـر آن مـاده خــر خـوب و ملوس
جُـــلـی از جــنـــس کــتـــان اعلا
روی جُـــل نـقــش و نـگـاری زیـبـا
بــعـــد بـــایـــد بـــکـــنی گلکاری
بــهــر مــاشـیـن عروس یـک گاری
وقــتی ایـــنـهــا بـــشـــود آمــاده
بــعـــد از ایـــن زنـــدگــیـــّت آغـازه
می بــری مـــاده خــرت را حجله
بــا تـــأنــی نَـکــه بـــا ایـــن عـجـله
بــشـنــو ایــن پــنــد زبابای خرت
پــــــدر بـــــا ادب و بــــا هــــنـــرت
تــا کـــه اســبــاب مــهــیــا نشود
موسم عــقــد تــو بــر پا نشود
پــس از امــروز بــرو بر سرکار
تــا نـــهـــنـــد آدمـــیـــان پــشتت بار [aligncenter][/align]
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي
ارسالها: 12930
#733
Posted: 26 Jan 2015 18:17
شاعر حشری:
دوست دارم همه از دم بکنم / نر و ماده همه در هم بکنم
هر چه جنبنده و آدم بینم / دوست دارم غیر محرم بکنم
سوسن و ساغر و مینا و مهین / شهره و شبنم و مریم بکنم
آرش و نادر و شهرام و امیر / قاسم و میثم و حاتم بکنم
آنجلينا و شکیرا و لوپز / یک به یک تا خود خرم بکنم(منظور خرم سلطان است)
یکی بر تخت و یکی روی زمین / یکی ایستاده یکی خم بکنم
آنکه تنگ است ره و روزن او / خیلی آهسته و نم نم بکنم
آنکه چون من حشری و داغ است / ببرم خانه و محکم بکنم
ای که خواننده این شعر شدی / دوست دارم که تو را هم بکنم!!!
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#734
Posted: 26 Jan 2015 18:24
در وصف ممه
ممه یک.. / ممه دو.. / ممه سه..
ممه دنده به دنده / ممه تو حلق بنده / ممه بشقاب پرنده
ممه خودش یه گنجه / ممه هشتاد و پنجه
ممه رنگ و وارنگه / ممه مست و ملنگه
ممه چرا نمیخنده / ممه تو خوراک بنده
ممه دوای درده / ممه بدون پرده / ممه هدیه مرده / ممه حلوای ارده
ممه مال نبرده / ممه مردو حشر ده
ممه بدون نرده / ممه زوجه یا فرده
ممه کلاچو خورده / ممه ترمزو برده / ممه گازو فشرده
ممه سفیده برفه / ممه آخر حرفه
ممه ناز و قشنگه / ممه شهر فرنگه / ممه از همه رنگه
ممه قالب دسته / ممه دستا رو بسته
ممه نقش رو تخته / ممه گاهی چه سخته
ممه رفیق بنده / ممه برگ برنده
ممه موضوع بحثه / ممه نباشه نحسه
ممه رو خط برده / ممه اگزوز فورده
ممه شیرین و ترده / ممه قالب ورده(word) / ممه شریک شورته
ممه بالشت نرمه / ممه همیشه گرمه
ممه مغزا رو خورده / ممه دل ها رو برده
ممه باعث لنزه / ممه محصول بنزه
ممه خیلی شیرینه / ممه باغ برینه
ممه همش تو پارکه / ممه گلزن شالکه
ممه خوشرو و پاکه / ممه پایه یه ساکه
ممه رقیب نداره / ممه ادامه داره..
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 24568
#735
Posted: 13 Apr 2015 19:38
نازنینا!... لایک یعنی انتخاب
یعنی: از بنده سلام از تو جواب
لایک یعنی دل به ما بستی رفیق؟!
لایک یعنی یاد ما هستی رفیق؟!
لایک یعنی: مطلبت را دیده ام
یعنی: احوال تو را پرسیده ام
لایک یعنی:در رفاقت، کاملی...
لایک یعنی: نیستی و... در دلی!
لایک یعنی:کار و بارم خوب نیست...
تو نباشی، روزگارم خوب نیست
لایک یعنی:بغض لبخندم شکست...
دوری و جای تو گلدانی نشست
لایک یعنی:مثل جان و در تنی...
لایک یعنی:خوب شد تو با منی!
لایک یعنی: نکته های پیچ پیچ...
لایک یعنی:جز محبت، هیچ... هیچ!
لایک یعنی:از سکوت من بخوان!...
لایک یعنی:در کنار من بمان!
لایک یعنی: خنده های ریزریز...
لایک یعنی: دوستت دارم عزیز!!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#736
Posted: 13 Aug 2015 21:25
شعر عاشقا
آي جماعت، چطوره احوالتون؟
چي مونده از صفای پارسالتون؟
نگين فلاني از لطيفه خستهست
خداگواهه من دلم شكستهست
با خندهی شماس كه جون ميگيرم
براي تكتك شما می ميرم
حتي اگه فقير و بيپول باشيد
دلم ميخواد كه شاد و شنگول باشيد
خونههاتون چرا خوش آب و رنگ نيست؟
چيشده؟ خندهتون چرا قشنگ نيست؟
حرفهاي گريهدار نميپسندين؟
ميخواين يه جوك بگم كمي بخندين؟
خوشا به حال اون كه تو محلهش
طريق عاشقي زده به كلهش
كسي كه قلبش اتصالي داره
ميدونه عاشقي چه حالي داره
با اين كه سخته، اما دلنشينه
«تپش، تپش، واياز تپش» همينه
رد وبدل كه شد نگاه اول
بيرون مياد از سينه آه اول
دل ميگه هرچي بش بگي فوتينا
خواب و خوراك و زندگي فوتينا
عاشق شدن شيدايي داره والا
«خاطرخواهي رسوايي داره» والا
وقتي طرف توكوچه پيدا ميشه
توي دلت يه باره غوغا ميشه
آرزوهات خيلي دورن انگاري
توي دلت، رخت ميشون انگاري
صداي قلبت اون قَدَر بلنده
كه دلبرت ميشنوه و ميخنده
دين و مرام و اعتقادت ميره
اون كه ميخواستي بگي، يادت ميره
ميخواي بگي: «فدات بشم الهي»
ميگي كه: «خيلي مونده تا سهراهي؟»
ميخواي بگي: «عاشقتم عزيزم»
ميگي كه: «من عاعاعاعا، چيچيزم!»
ميخواي بگي: «بيام به خواستگاري؟»
ميگي: «هواي خوبي داره ساري»
كوزهی ضربه ديده بيترك نيست
حال طرف هم از تو بهترك نيست
ميخواد بگه، «برات ميميرم اصغر!»
ميگه «تمنا ميكنم برادر!»
ميخواد بگه: «بيا به خواستگاريم»
ميگه كه: «ما پلاك شصت وچاريم»
اول عشق و عاشقي نگاهه
نگاهِ مثل آب زيركاهه
بين شماها عشقو ميشه فهميد
از تونگاها، عشقو ميشه فهميد
عشق، اخوي، آتيش زيرديگه
نگاه آدم كه دروغ نميگه
نگاه ميگه: «عاشقتم به مولا
به قلب من خوشاومدي،بفرما»
حضور حضرت منيژه خاتون
چطوره حال بچه گربههاتون؟
براي اون دهان و چشم و ابرو
هميشه بنده بودهام دعاگو
زبس كه رفته عشق، توي قلبم
نوشتم اسمتونو روي قلبم
خداگواهه تا شما نيايين
از تو گلوم، غذا نميره پايين
شباهمش ياد شما ميكنم
ميرم به آسمون نيگا ميكنم
شما رومثل ماه ميكشم هي
شباهميشه آه ميكشم هي
كسي خبر نداره از قضايا
نه جيجي و نه مامي و نه پاپا
به جاي مارياكَري و گوگوش
نوا رگريهدار ميكنم گوش
«قشنگترين پيرهنتو تنت كن
تاج سرسروري تو سرت كن
چشماتو مست كن همهجا رو بشكن
الا دل ساده و عاشق من...»
دلم ميخواد كه از سرمحبت
به عشق من بدين جواب مثبت
بگين بله وگرنه دلگير ميشم
تو زندگي دچار تأخير ميشم
اگرجواب نه بياد تو نامهت
خلاصه قهر، قهر تا قيامت!
فداي اون كه نه نميگه ميشم
عاشق يك دختر ديگه ميشم
تو بيلياقتي اگر بگي نه
اندر حماقتي اگر بگي نه
ببين تو آينه، آخه اين چه ريخته؟
مثل تو صدتا توي كوچه ريخته!
تو خانمي؟ تو خوشگلي؟ چه حرفا...
حرف زيادنزن، برو بينيم باااا...
بشين عزيز، پرت و پلا نگو مرد!
اين مدلي نميشه عاشقي كرد
تو هر دلي يه عشق، موندگاره
آدم كه بيشتر از يه دل نداره
... درسته،ديگه توي شهر ما نيست
دلي كه مثل كاروانسرا نيست
بازم همون دلاي بچگيمون
دلاي باصفاي بچگيمون
يه چيز ميگم، ايشالا دلخور نشين:
«قربون اون دلايتك سرنشين!»
اين روزا عمر عاشقي دوروزه
ايشالا پير عاشقي بسوزه
بلا به دور از اين دلاي عاشق
كه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!
گذاشته، روي ميز من، يه پوشه
كه اسم عشقهاي بنده توشه
زري، پري،سكينه، زهره، سارا
وجيهه و مليحه و ثريا
نگين و نازي و شهين و نسرين
مهين و مهري و پرند و پروين
چهارده فرشته و سه اختر
دوليلي و سه اشرف و دو آذر
سفيد و سبزه، گندمي و زاغي
بلوند و قهوهاي و پركلاغي ...
هزار خانمند توي اين ليست
با عدهاي كه اسمشون يادم نيست!
گذشت دورهاي كه ماه يكي بود
خدا و عشق آدما يكي بود
نامه مجنون به حضور ليلي
ميرسه اينترنتي و ايميلي!
شيرين ميره ميشينه پيش فرهاد
روي چمن تو پارك بهجتآباد
زلفاي رودابه ديگه بلند نيست
پله كه هس، نيازي به كمند نيست
تو كوچه،غوغا ميكنند و دعوا
چهار تا يوسف سر يك زليخا!
نگاه عاشقانه بيفروغه
اگر ميگن: «عاشقتم»، دروغه
تو كوچههاي غربي صناعت
عشقو گرفتن از شما جماعت
كجا شد اون ظرافت و كرشمه
نگاه دزدكي كنار چشمه؟
كجا شد اون به شونه تكيه كردن
كنار جوب آب، گريه كردن؟
دلاي بيافاده يادش به خير
دختركاي ساده يادش به خير
من از ركود عشق در خروشم
اگر دروغ ميگم، بزن تو گوشم
تو قلب هيشكي عشق بيريا نيست
حجب و حيا تو چشم آدمانيست
كشتهی دلبرند و ارتباطش
فقط براي برخي از نكاتش!
پرنده پر، كلاغه پر، صفا پر
صداقت، از وجود آدما، پر
دلا، قسم بخور، اگر كه مَردي
كه ديگه گرد عاشقي نگردي
ما توي صحبت رك و راستيم داداش
عشق اگه اينه، ما نخواستيم داداش
حال كذايي به شما ارزوني
عشق ريايي به شما ارزوني
زدم تو خال تون دوباره، آخجان!
حسابي حال تون گرفته شد، هان؟!
اينا كه من ميگم همهش شعاره
عشق و محبت شاخ و دم نداره
مهم فقط نحوهی ارتباطه
اينه كه اين قَدَر سرش بساطه
ناز و ادا هميشه بوده جونم
حجب و حيا هميشه بوده جونم
آدمو تو فكر خيال گذاشتن
وقت قرار، آدمو قال گذاشتن
وعده اين كه: «من زن تو ميشم،
وصله چاك پيرهن تو ميشم».
حرفاي داغ و پخته و تنوري
چه از طريق نامه يا حضوري
هميشه بوده توي عشق، حاضر
همينه ديگه خب به قول شاعر:
«با اون همه قد و بالاتو قربون
با اون همه قول و قرار وپيمون
كه با من غمزده داشتي، رفتي»
تو كوچه تون بازمنو كاشتي، رفتي!
چقدر، مونده بيحساب و كتاب
نامهی لاكتاب مون بيجواب
چقدر وعدههاي بيسرانجام
چقدر توي كوچه، عرض اندام
چقدر حرفهاي عاشقانه
چقدر آه و نالهی شبانه
چقدر گريههاي توي پستو
چقدر وصف خط و خال و ابرو
چقدر دزدكي سرك كشيدن
چقدر فحش و ناسزا شنيدن!
چقدر خوابهاي، خوب و شيرين
چقدر، بعدخواب، ناله – نفرين!
خلاصه، عشق و عاشقي همينهاست
اما تو تعريفش هميشه دعواست
اگر دلت تپيد و لايق شدي
عزيز من، بدون كه عاشق شدي
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#737
Posted: 31 Aug 2015 14:39
مثل یک ابر رها پاره ای از ماه به دوش
آمدی باز هم ای سایه به خوابم خاموش
چند سالی ، دوسه سالی خبری از تونبود
ای معمای شگفت ، ای شبح وهم آلود
ای تو آن آینه کز دست خدا افتاده
شب زتکثیرتودر هول وولا افتاده
شبح سرزده از چاک گریبان شبم
داغ گل کرده به پیشانی شبهای تبم
درد طاقت کش افتاده به جان بدنم
شبح هر شب این روح پریشان که منم
تو چه می خواهی از این مرد ، چه می خواهی ها ؟
چه تو را می رسد از این همه خود خواهی ها ؟
سر من گرم خودش بود تو نگذاشتی اش
تو به این هروله هر شبه واداشتی اش
سرم از وسوسه خالی ، دلم از حوصله پُر
اینک اما سرم از درد ، دلم از گله پُر
رفته بودی ! دو سه سالی خبری از تو نبود
آسمان را و زمین را اثری از تو نبود
ناگهان سرزده باز آمدی از روزن شب
خوش بحال من و این شعشعه روشن شب
خوش به حالم ؟! نه بدا بد به چنین احوالی
که تو شب سرزده بازآئی و من د رحالی ؛
که تو را برده ام از یاد ببینم ناگاه
با همان جلوه ، همان سایه همان چشم سیاه
به من از فاصله یک قدمی زل زده ای
بین خواب من و بیداری من پل زده ای
امدی باز به خوابم که درآری پدرم
زندگی هر چه نیاورده ، بیاری به سرم
دست بردار از این شاعر بیچاره برو
نه فقط امشب و فردا شب ... و یکباره برو
من بمیرم برو ، اما نروی ، برگردی
نروی باز پشیمان بشوی ، برگردی
گر چه آنقدر به من سر زده ای پیشترک
که به دیدار تو معتادم ا زاین بیشترک
ولی ای دوست برو جان من این بار برو
نروی باز نیایی نروی باز ... بیا
" بهروز یاسمی "
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#738
Posted: 12 Sep 2015 19:42
بغلم کردن و هی ناز کشیدن، ممنوع!
دست دور کمرم حلقه، اکیدن ممنوع!
روی زانو بنشینی و به صدها ترفند
از لبم مزه ی گیلاس چشیدن، ممنوع!
مثل یک مار که اطراف طلا می لغزد
تو در آغوش من اینگونه خزیدن، ممنوع!
مرغ عشق منی! آواز بخوان، ولوله کن
پر پرواز من! از لانه پریدن ممنوع!
باغبانی و منم غنچه ی خوش رنگ و لعاب
غنچه را دست زدن، جامه دریدن، ممنوع!
چهره ام گل، بدنم گل ، سروپایم همه گل
گل برایم ز سر کوچه خریدن، ممنوع!
عصر یک جمعه بیا بهر ملاقات ولی
سر ساعت به قرارم نرسیدن ممنوع!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 1460
#740
Posted: 11 Nov 2016 13:24
از پدرش سیگار کش می رفت
پسرکی که می خواست
پدرش چند نخ بیشتر زنده بماند.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است