ارسالها: 1615
#121
Posted: 6 Jul 2011 04:04
الف
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند// تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری» سعدی
«اجاره نشین خوش نشینه.»
«ارث خرس به کفتار میرسه.»
«ارزان خری، انبان خری.»
«از آب کره میگیره.»
«از آب گذشتهاست.»
«از آب گل آلود ماهی میگیره.»
«از اسب افتادهایم، اما از اصل نیفتادهایم.»
«از اونجا مونده، از اینجا رونده.»
«از اون نترس کههای و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره.»
«از این امامزاده کسی معجزه نمیبینه.» یا «این امامزاده کور میکنه ولی شفا نمیده.»
«از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.»
«از این ستون به آن ستون فرجه.»
«از بیکفنی زندهایم.»
«از تنگی چشم پیل معلومم شد * کآنان که غنیترند محتاجترند.» ~ سعدی
«از تو حرکت، از خدا برکت.»
«از حق تا ناحق چهار انگشت فاصلهاست.»
«از خر افتاده، خرما پیدا کرده.»
«از خرس موئی کندن، غنیمته.»
«از خر میپرسی چهارشنبه کیه؟»
«از خودت گذشته، خدا عقلی به بچههات بده.»
«از درد لاعلاجی به خر میگه خانمباجی.»
«از دور دل و میبره، از جلو زهره رو.»
«از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
«از سوراخ سوزن رد می شه، از در دروازه رد نمی شه.»
«از شما عباسی، از ما رقاصی.»
«از کوزه همان برون تراود که در اوست.» ((گر دایره کوزه ز گوهر سازند))
«از کیسه خلیفه میبخشه.»
«از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند.»
«از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد.»
«از ماست که بر ماست.»
«از مال پس است و از جان عاصی.»
«از مردی تا نامردی یک قدم است.»
«از من بدر، به جوال کاه.»
«از نخورده بگیر، بده به خورده.»
«از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن.»
«از هر چه بدم اومد، سرم اومد.»
«از هول هلیم افتاد توی دیگ.»
«از یک گل بهار نمیشه.»
«از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه.»
«اسباب خونه به صاحبخونه میره.»
«اسب پیشکشیرو، دندوناشو نمیشمرند.»
«اسب تازی در طویله گر ببندی پیش خر// رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود» میرزا حبیب روحی
(اسب و خر را که یک جا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند.)
«اسب تازی شده مجروح بهزیر پالان// طوق زرین همه در گردن خر میبینم» حافظ
«اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور.»
«اسب دونده جو خود را زیاد میکنه.»
«اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده.»
«اسب لاغر میان به کار آید// روز میدان نه گاو پرواری» سعدی
«اسبها را نعل میکردند، کک هم پایش را بلند کرد.»
«استاد علم!- این رنگ بهعلم نبود.» (اوسا علم! این یکی رو بکش قلم!)
«استخری که آب نداره، این همه قورباغه میخواد چهکار؟»
«استخوان لای زخم گذاشتن.»
«اصل کار بر و روست، کچلی زیر موست.»
«افادهها طبق طبق سگها به دورش وق وق.»
«افتادگی آموز اگر طالب فیضی// هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» پوریای ولی
«اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد.»
«اگر بیلزنی، باغچه خودت را بیل بزن.»
«اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره.»
«اگر چاه آب ندارد، برای مقنی نان دارد.»
«اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد.»
«اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه میبینمت بچشم آن وختی.»
«اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب» سعدی
«اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش به آسمان میرسید.»
«اگر تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم.»
«اگر جراحی، پیزی خودتو جا بنداز.»
«اگر خدا بخواهد، از نر هم میدهد.»
«اگه خالهام ریش داشت، آقا دائیم بود.»
«اگه خیر داشت، اسمشو میگذاشتند خیرالله.»
«اگر دانی که نان دادن ثواب است// تو خود میخور که بغدادت خرابست.»
«اگه دعای بچهها اثر داشت، یک معلم زنده نمیموند.»
«اگه زاغی کنی، زیقی کنی، میخورمت.»
«اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی.»
«اگر علی ساربان است، میداند شتر را کجا بخواباند.»
«اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد.»
«اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره.»
«اگه لر به بازار نره بازار میگنده.»
«اگه مردی، سر این دسته هونگ (هاون) و بشکن.»
«اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه.»
«اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو میکشه.»
«اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم.»
«اگه نشاشیدی، شب درازه.»
«اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد.»
«اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده.»
«اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر.»
«امان از خانهداری، یکی میخری دو تا نداری.»
«امان از دوغ لیلی، ماستش کم بود آبش خیلی.»
«اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود» سعدی
«انگور خوب، نصیب شغال میشه.»
«اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام.»
«اول بچش، بعد بگو بینمکه.»
«اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن.»
«اول بقالی و ماست ترشفروشی.»
«اول جلو خونه خودت جارو کن بعد خونه همسایه.»
«اول پیاله و بد مستی.»
«اول، چاه را بکن، بعد منار را بدزد.»
«ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک.»
«این بو که میاید بوی کباب نیست بلکه خر داغ میکنند.»
(اینجا گوشت کباب نمیکنند بلکه خر داغ میکنند.) (از دور بوی کباب میاد، از نزدیک خر داغ میکنند.)
«این تو بمیری، از آن تو بمیریها نیست.»
«اینجا کاشان نیست که کپه با فعله باشد.»
«این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه.»
«این دغل دوستان که میبینی// مگسانند گرد شیرینی.»
«این قافله تا به حشر لنگ است.»
«اینکه برای من آوردی، ببر برای خالهات.»
«اینو که زائیدی بزرگ کن.»
«این هفتصد دینار، غیر از آن چاردهشاهی است.»
«اینهمه چریدی دنبهات کو؟»
«اینهمه خر هست و ما پیاده میریم.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#122
Posted: 6 Jul 2011 04:05
ب
«با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد.»
«با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت.»
«با این ریش میخواهی بری تجریش؟»
«با پا راه بری کفش پاره میشه، با سر کلاه.»
«با خوردن سیر شدی با لیسیدن نمیشی.»
«باد آورده را باد میبرد.»
«با دست پس میزنه، با پا پیش میکشه.»
«بادنجان بم آفت ندارد.»
«بادمجان دور قاب چین.»
«بارون آمد، ترکها بههم رفت.»
«بار کج به منزل نمیرسد.»
«با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هیچکدام هر دو.»
«بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره.»
«بازی بازی، با ریش بابا هم بازی.»
«با سیلی صورت خودشو سرخ نگه میداره.»
«با کدخدا بساز، ده را بچاپ.»
«با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میکنه.»
«بالا بالاها جاش نیست، پائین پائینها راش نیست.»
«بالاتو دیدیم، پائینتم دیدیم.»
«با مردم زمانه سلامی و والسلام.»
«با نردبان به آسمون نمیشه رفت.»
«با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین؟"
«باید گذاشت در کوزه آبش را خورد.»
«با یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت.»
«با یک گل بهار نمیشه.»
«ببینیم و تعریف کنیم.»
«بچه سر پیری زنگوله پای تابوته.»
«بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد.»
«بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه.»
«بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد// یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید.»
«بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه.»
«برادران جنگ کنند، ابلهان باور کنند.»
«برادر پشت، برادرزاده هم پشت؛ خواهرزاده را با زر بخر با سنگ بکش»
«برادری بجا، بزغاله یکی هفتصنار.»
«برای شکار بچهببر به مغاک ببر باید رفت.»
«بر آن کدخدا زار باید گریست که دخلش بود نوزده خرج بیست»
«برای کسی بمیر که برات تب کنه.»
«برای همه مادره، برای ما زنبابا.»
«برای یک بینماز، در مسجدو نمیبندند.»
«برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه.»
«بر عکس نهند نام زنگی کافور.»
«برو کشکتو بساب.»
«برو هندوستان مادیون خوب پیدا کن کره شو بستون.»
«بزک نمیر بهار میاد// کنبزه با خیار میاد.»
«بز گر از سر چشمه آب میخوره.»
«بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده.»
«بعد از هفت کره، ادعای بکارت.»
«بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم.»
«بگیر و ببند بده دست پهلوون.»
«بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سیسکه، یکیش بلبل.»
«بمیر و بدم.»
«بنگر که چه میگوید، منگر که، که میگوید!»
«بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده.»
«به اشتهای مردم نمیشود نان خورد.»
«به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»
«به جای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد.»
«بهر خران چه کاه برند چه زعفران»
«به درویشه گفتند بساطتو جمع کن، دستشو گذاشت در دهنش.»
«به دعای گربه کوره بارون نمیاد.»
«به روباهه گفتند: شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»
«به زبون خوش مار از سوراخ در میاد.»
«به شتر گفتند غمزه کن زد پالیز را ویران کرد»
«به شترمرغ گفتند: بار ببر، گفت: مرغم، گفتند: بپر، گفت: شترم.»
«به شتره گفتند: شاشت پسه، گفت: چی چیم مثل همه کسه؟»
«به شتره گفتند: راه رفتنت کجه، گفت: چی چیم راسته؟»
«به عمل کار برآید به سخندانی نیست» سعدی
«به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقادائیم اسبه.»
«به کچله گفتند: چرا زلف نمیزاری؟ گفت: من از این قرتیگریها خوشم نمیاد.»
«به کک بنده که رقاص خداست.»
«به کیشی آمدند به فیشی رفتند.»
«به گاو و گوسفند کسی کاری نداره؟»
«به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده.»
«به ماه میگه تو در نیا من در میام.»
«به مرغشان کیش نمیشه گفت.»
«به مرگ میگیره تا به تب راضی بشه.»
«به هرکجا که روی آسمان همین رنگه.»
«به یکی گفتند: بابات از گرسنگی مُرد. گفت: داشت و نخورد؟»
«به یکی گفتند: سرکه هفتساله داری؟ گفت: دارم و نمیدم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر میدادم هفت ساله نمیشد.»
«بیله دیگ، بیله چغندر.»
«بین همه پیامبرها جرجیس انتخاب کرده»
«از ترس عقرب جراره به نيش مار غاشيه پناه بردن»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#123
Posted: 6 Jul 2011 04:05
پ
«پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد.»
«پای خروستو ببند، به مرغ همسایه هیز نگو.»
«پایینپایینها جاش نیست، بالابالاها راش نیست.»
«پز عالی، جیب خالی.»
«پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه.»
«پس از قرنی شنبه به نوروز میافته.»
«پستان مادرش را گاز گرفته.»
«پسرخاله دسته دیزی.»
«پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان.»
«پسر کو ندارد نشان از پدر// تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.»
«پشت تاپو بزرگ شده.»
«پنج انگشت برادرند، برابر نیستند.»
«پوست خرس نزده میفروشه.»
«پول است نه جان است که آسان بتوان داد.»
«پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله.»
«پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور.»
«پولدارها به کباب، بیپولها به بوی کباب.»
«پول ما سکه عُمَر داره.»
«پیاده شو با هم راه بریم.»
«پیاز هم خودشو داخل میوهها کرده.»
«پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه.»
«پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه.»
«پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، میگفت: ترشی بمن نمیسازه.»
«پیش از آخوند منبر نرو.»
«پیش رو خاله، پشت سر چاله.»
«پیش قاضی و معلق بازی.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#124
Posted: 6 Jul 2011 04:06
ت
«تا ابله در جهانه، مفلس درنمیمانه.»
«تابستون پدر یتیمونه.»
«تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.»
«تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد.»
«تا تنور گرمه نونو بچسبون.»
«تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر میکنی ننه.»
«تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون.»
«تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود.»
«تا کرکس بچهدار شد، مردار سیر نخورد.»
«تا گفتهای غلام توام، میفروشنت.»
«تا گوساله گاو بشه، دل مادرش آب میشه.»
«تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره.»
«تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن.»
«تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.»
«تا نباشد چوب تر فرمان نبرند گاو وخر.»
«تا هستم به ریش تو بستم.»
«تب تند عرقش زود در میاد.»
«تخممرغ دزد، شتر دزد میشه.»
«تخم نکرد، وقتی هم کرد توی کاهدون کرد.»
«ترب هم جزء مرکبات شده.»
«ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد.»
«تره به تخمش میره، حسنی به باباش.»
تعارف آب حمام.
معنا: تعارف شاه عبدالعظیمی . (امثال و حکم دهخدا)؛ دعوت کردن کسی را به چیزی بی ارزش چون آب خزینه ٔ حمام را به تازه وارد اهداء کردن .
«تعارف شاه عبدالعظیمی است.»
معنا: این که بزبان گوید بمنزل من آیید یا فلان متاع از شماباشد و از دل راضی نیست . (امثال و حکم دهخدا).
«تعارف آمد و نیامد دارد.
معنا: «اگر گمان کرده بودیدکه او احسان شما را نمی پذیرد بر خلاف پذیرفت . (امثال و حکم دهخدا). و این مثل را در موردی زنند که خواننده و دعوت کننده بدروغ و ریا چیزی را به اصرار هدیه میکنند یا دعوتی را پیشنهاد می نماید بگمان آن که دعوت شونده از قبول آن سر باز خواهد زد ولی در عمل خلاف این فکر پیش آید.» [۲]
«تغاری بشکند ماستی بریزد// جهان گردد به کام کاسه لیسان.»
«تف سر بالا، بر میگرده به ریش صاحبش.»
«تلافی غوره رو سر کوره در میاره.»
«تنبان مرد که دو تا شد به فکر زن دوم میافته.»
«تنبل مرو به سایه، سایه خودش میآیه.»
«تنها به قاضی رفته خوشحال برمیگرده.»
«تو از تو، من از بیرون.»
«تو بگو ف من میگم فرحزاد.»
«توبه گرگ مرگه.»
«تو که نیزن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد.»
«تومون خودمونو میکشه، بیرونمون مردم را.»
«توی دعوا نون و حلوا خیر نمیکنند.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#125
Posted: 6 Jul 2011 04:06
ث
«ثنای خویش گفتن بود از تهیمیانی» (پس از اینهمه مناقب، خجلم خجل پشیمان که...) نظامی
«ثوابت باشد ای دارای خرمن// اگر رحمی کنی بر خوشهچینی» حافظ
«ثواب راه بهخانه صاحب خود میبرد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#126
Posted: 6 Jul 2011 04:07
ج
«جا تره و بچه نیست.»
«جاده دزد زده تا چهل روز امنه.»
«جای سوزن انداختن نیست.»
«جایی نمیخوابه که آب زیرش بره.»
«جایی که میوه نیست چغندر، سلطان مرکباته.»
«جلوی آب رودخانه را می شود گرفت، جلوی حرف (دهن) مردم را نه.»
«جواب ابلهان خاموشیست.»
«جوابهای، هویه.»
«جوانی کجائی که یادت بخیر.»
«جوجه را آخر پائیز میشمرند.»
«جوجه همیشه زیر سبد نمیمونه.»
«جو دادن خر تو کتل (کوتل) فایده نداره.»
«جون به عزرائیل نمیده.»
«جهود، دعاش را آورده.»
«جیبش تار عنکبوت بسته.»
«جیگر جیگره، دیگر دیگره.»
«جهان دیدن به از جهان خوردن است.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#127
Posted: 6 Jul 2011 04:09
چ
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.
«چار دیواری اختیاری.»
«چاقو دسته خودشو نمیبره.»
«چاهکن همیشه ته چاهه.»
«چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی.»
«چاه نکنده منار دزدیده.»
«چرا توپچی نشدی.»
«چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
«چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.»
«چشیده خور بدتر از میراث خوره.»
«چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی.»
«چشمش آلبالو گیلاس میچینه.»
«چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه.»
«چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه.»
«چنار در خونهشونو نمیبینه.»
«چنین است رسم سرای درشت»
«چوب خدا صدا نداره، هر کی بخوره دوا نداره.»
«چوب دو سر طلاست.»
«چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه.»
«چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.»
«چو به گشتی، طبیب از خود میازار// چراغ از بهر تاریکی نگهدار.» (...که بیماری توان بودن دگر بار) سعدی
«چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن// که میگویند ملاحان سرودی// اگر باران به کوهستان نبارد// به سالی دجله گردد خشک رودی»
«چه خوشست دوشاب فروشی، هیچکس نخرد خودت بنوشی.»
«چه عزائیست که مردهشور هم گریه میکنه.»
«چه علی خواجه، چه خواجه علی.»
«چه مردی بود کز زنی کم بود.» (چو از راستی بگذری خم بود...) عنصری
«چیزی که شده پاره، وصله ور نمیداره.»
«چیزی که عوضداره گلهنداره.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#128
Posted: 6 Jul 2011 04:10
ح
«حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت.»
«حرف حق تلخ است.»
«حرف ٫حرف می اره .اسمان برف می اره»
«حوضی که ماهی نداره قورباغه سالاره»
«حرف راست رو از بچه بشنو»
«حرفا میزنه از دهنش گنده تر»
«حرف بد تا لحد با آدمه»
«حرف راست را باید اول مزه مزه کرد،بعد زد»
«حرف راست قسم نمی خواهد»
«حساب حسابه٬کاکا برادر»
«حسود هرگز نیاسود»
«حق گرفتنیه نه نشستنی.حق گرفتنیه نه دادانی»
«حکیم بری دوا میده.ملا بری دعا میده»
«حمومک مورچه داره.بشین و پاشو»
«حلوای عزا را هم زدن»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#129
Posted: 6 Jul 2011 04:10
خ
«خار را در چشم دیگران میبینه و تیر را در چشم خودش نمیبینه.»
«خاشاک به گاله ارزونه، شنبه به جهود.»
«خاک خور و نان بخیلان مخور.» ((خار نهای زخم ذلیلان مخور...)) نظامی
«خاک کوچه برای باد سودا خوبه.»
«خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه// هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا؟»
«خالهام زائیده، خالهزام هو کشیده.»
«خاله را میخواهند برای درز و دوز و گرنه چه خاله چه یوز.»
«خاله سوسکه به بچهاش میگه: قربون دست و پای بلوریت.»
«خانهای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست.»
«خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالی باشه.»
«خانه خرس و بادیه مس؟»
«خانه داماد عروسیست، خانه عروس هیچ خبری نیست.»
«خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب.» سعدی
«خانه قاضی گردو بسیاره اما شماره داره.»
«خانه کلیمی نرفتم وقتی هم رفتم شنبه رفتم.»
«خانه نشینی بیبی از بیچادریست.»
«خانه همسایه آش میپزند بمن چه؟»
«خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسی.»
«خدا برف را به اندازه بام میده.»
«خدا جامه میدهد کو اندام؟ نان میدهد کو دندان؟»
«خدا خر را شناخت، شاخش نداد.»
«خدا داده بما مالی، یک خر مانده سه تا نالی (نعلی).»
«خدا دیرگیره، اما سختگیره.»
«خدا را بنده نیست.»
«خدا روزیرسان است، اما اِهنی هم میخواد.»
«خدا سرما را بقدر بالاپوش میده.»
«خدا شاهدیواری خراب کنه که این چالهها پر بشه.»
«خدا گر ببندد زحکمت دری// بهرحمت گشاید در دیگری.»
«خدا میان دانه گندم خط گذاشته.»
«خدا میخواهد بار را به منزل برساند من نه، یک خر دیگه.»
«خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه.»
«خدا وقتی بخواد بده، نمیپرسه تو کی هستی؟»
«خدا وقتیها میده، ور ور جماران هم،ها میده.»
«خدا همه چیز را به یک بنده نمیده.»
«خدا همونقدر که بنده بد داره، بنده خوب هم داره.»
«خدایا آنکه را عقل دادی چه ندادی و آنکه را عقل ندادی چه دادی؟» ~ خواجه عبدالله انصاری
«خدا یه عقل زیاد بتو بده یه پول زیاد بمن.»
«خر، آخور خود را گم نمیکنه.»
«خراب بشه باغی که کلیدش چوب مو باشه.»
«خر، ار جل اطلس بپوشد خر است.» (نه منعم به مال از کسی بهتر است...) سعدی
«خر است و یک کیله جو.»
«خر از لگد خر ناراحت نمیشه.»
«خر باربر، به که شیر مردم در.»
«خر به بوسه و پیغام آب نمیخوره.»
«خربزه شیرین مال شغاله.»
«خربزه که خوردی باید پای لرزش هم بشینی.»
«خربزه میخواهی یا هندوانه: هر دو وانه.»
«خر بیارو باقلا بار کن.»
«خر، پایش یک بار به چاله میره.»
«خرج که از کیسه مهمان بود// حاتم طایی شدن آسان بود.»
«خر چه داند قیمت نقل و نبات؟»
«خر خالی یرقه میره.»
«خر، خسته؛ صاحب خر، ناراضی.»
«خر خفته جو نمیخوره.»
«خر دیزهاست، به مرگ خودش راضی است تا ضرر به صاحبش بزنه.»
«خر را با آخور میخوره، مرده را با گور.»
«خر را جایی میبندند که صاحب خر راضی باشه.»
«خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست برای آبکشی است.»
«خر را گم کرده پی نعلش میگرده.»
«خر، رو به طویله تند میره.»
«خر سواری را حساب نمیکنه.»
«خرس، تخم میکنه یا بچه؟ از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.»
«خرس در کوه، بو علی سیناست.»
«خرس شکار نکرده رو پوستشو نفروش.»
«خر، سی شاهی، پالون دوزار.»
«خر کریم را نعل کردن.»
«خر که جو دید، کاه نمیخوره.»
«خر، که علف دید گردن دراز میکنه.»
«خر گچکش روز جمعه از کوه سنگ میاره.»
«خر لخت را پالانشو بر نمیدارند.»
«خر ما از کرگی دم نداشت.»
«خر نر را از تخمش میشناسند.»
«خر ناخنکی صاحب سلیقه میشود.»
«خروار نمکه، مثقال هم نمکه.»
«خر وامانده معطل چشه.»
«خروسی را که شغال صبح میبره بگذار سر شب ببره.»
«خر، همان خره پالانش عوض شده.»
«خرسواری بلد نیست، سواره اسب میشه»
«خریت ارث نیست بهره خدادادهس.»
«خری که از خری وابمونه باید یال و دمشو برید.»
«خوشبخت آنکه خورد و کِشت، بدبخت آنکه مرد و هِشت.»
«خواب پاسبان، چراغ دزده.»
«خندهکردن دل خوش میخواد و گریهکردن سر و چشم.»
«خواست زیر ابروشو برداره، چشماشو کور کرد.»
«خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه.»
«خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.»
«خوبی لر به آنست که هر چه شب گوید روز نه آنست.»
«خودتو خسته ببین، رفیقتو مرده.»
«خودشو نمیتونه نگهداره چطور منو نگه میداره؟»
«خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی.»
«خودم کردم که لعنت بر خودم باد.»
«خوردن خوبی داره، پس دادن بدی.»
«خوشا به حال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند.»
«خوشا چاهی که آب از خود بر آرد.»
«خوش بود گر محک تجربه آید به میان// تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد»
«خوش زبان باش در امان باش.»
«خولی بکفم به که کلنگی بهوا.»
«یک ده آباد به از صد شهر خراب.»
«خونسار است و یک خرس.»
عاقبت / بالاخره «خیاط هم در کوزه افتاد.»
«خیر در خانه صاحبش را میشناسد.»
«خیک بزرگ، روغنش خوب نمیشه.»
«خیلی خوش چسه جلوی باد هم میشینه.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#130
Posted: 6 Jul 2011 04:15
د
«دادن به دیوانگی گرفتن به عاقلی.»
«دارندگیست و برازندگی.»
«داری طرب کن، نداری طلب کن.»
«داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه.»
«دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد.»
«دانا گوشت میخورد نادان چغندر.»
«دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه// هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا»
«دایه از مادر مهربانتر را باید پستان برید.»
«دختر، تخم ترتیزک است.»
«دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره.»
«دختر میخواهی مامش را ببین، کرباس میخواهی پهناش را ببین.»
«دختر همسایه هر چه چلتر برای ما بهتر.»
«دختری که مادرش تعریف بکنه برای آقادائیش خوبه.»
«درازی شاهخانم به پهنای ماهخانم در.»
«در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام.»
«در بیابان لنگه کفشکهنه، نعمت خداست.»
«در پس هر گریه آخر خندهایست.» (...مرد آخربین مبارک بندهایست) مولوی
«در جنگ، حلوا تقسیم نمیکنند.»
«در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟»
«در جهان هرکس که دارد نان مفت// میتواند حرفهای خوب گفت»
«در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه میبرند.»
«در جیبش را تار عنکبوت گرفتهاست.»
«در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد.»
«در حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالاره.»
«در خانهات را ببند همسایه تو دزد نکن.»
«در خانه اگر کس است یکحرف بس است.»
«در خانه بیعارهها نقاره میزنند.»
«در خانه مور، شبنمی طوفانست.»
«در خانه هرچه، مهمان هرکه.»
«درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای// نه جور اره کشیدی و نی جفای تبر» انوری
«درخت پربار، سنگ میخوره.»
«درخت تو گر بار دانش بگیرد// به زیر آوری چرخ نیلوفری را» ناصرخسرو
«درخت کاهلی بارش گرسنگی است.»
«درخت کج جز به آتش راست نمیشه.»
«درخت گردکان بهاین بزرگی، درخت خربزه اللهاکبر.»
«درخت هر چه بارش بیشتر شود، افتادهتر شود.»
«درد دل خودم کم بود، اینهم غرغر همسایه.»
«درد، کوه کوه میاد، مومو میره.»
«در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردمو نمیشه بست.»
«در دنیا همیشه به یک پاشنه نمیچرخه.»
«در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی.»
«در دیزی وازه، حیای گربه کجا رفته.»
«در زمستان، الو، به از پلوه.»
«در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گل.»
«درزی در کوزه افتاد.»
«در زیر این گنبد آبنوسی، یکجا عزاست یکجا عروسی.»
«درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی// جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را» نظیری نیشابوری
«در شهر کورها یه چشمی پادشاست.»
«در شهر نیسواران باید سوار نی شد.»
«در عفو لذتیست که در انتقام نیست.»
«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.» حافظ
«در کف شیر نر خونخوارهای// غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟» مولوی
«در کف هریک اگر شمعی بدی// اختلاف از گفتشان بیرون شدی» مولوی
«در مجلس خود راه مده همچو منی را// کافسردهدل افسرده کند انجمنی را»
«درم داران عالم را کرم نیست// کریمان را بدست اندر درم نیست» سعدی
«در مسجده، نه کندنیست نه سوزوندنی.»
«در نمک ریختن توی دیگ باید به مرد پشت کرد.»
«درویش از ده رانده، ادعای کدخدایی کند.»
«درویش مومیایی، هی میگی و نمیایی.»
«درویش را گفتند: در دکانتو ببند دهنشو هم گذاشت.»
«در، همیشه به یک پاشنه نمیگرده.»
«در هفت آسمان یک ستاره نداره.»
«دزد، آب گرون میخوره.»
«دزد بازار آشفته میخواهد.»
«دزد باش و مرد باش.»
«دزد به یک راه میرود، صاحب مال به هزار راه.»
«دزد حاضر و بز حاضر.»
«دزد نگرفته پادشاهه .»
«دزد ناشی به کاهدون میزنه.»
«دزدی آنهم شلغم؟»
«دزدی که نسیم را بدزدد دزد است.»
«دست از سر کچل ما بردار.»
«دست بالای دست بسیار است.» (در جهان پیل مست بسیار است ...) سعدی
«دست به دنبک هر کی بزنی صدا میده.»
«دست بریده قدر دست بریده را میدونه.»
«دست بشکند در آستین، سر بشکند درکلاه.»
«دست بیچاره چون بجان نرسد// چاره جز پیرهن دریدن نیست» سعدی
«دست بیهنر کفچه گدائیست.»
«دست پشت سر نداره.»
«دست پیش را گرفته که پس نیفته.»
«دستت چربه، بمال سرت.»
«دستت چو نمیرسد به بیبی// دریاب کنیز مطبخی را»
«دستت چو نمیرسد به کوکو، خشکه پلو را فرو کو.»
«دستتنگی بدتر از دلتنگی است.»
«دست خالی برای تو سر زدن خوبه.»
«دست در کاسه و مشت در پیشانی.»
«دست، دست را میشناسه.»
«دست دکاندار تلخ است.»
«دست راست را از چپ نمیشناسه.»
«دستش به خر نمیرسه پالانش را میزند.»
«دستش به دم گاو بند شده.»
«دستش به عرب و عجم بند شدهاست.»
«دستش به دهنش میرسه.»
«دستش در کیسه خلیفهاست.»
«دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف بو میده.»
«دستش را به کمرش گرفته که از بیگی نیفته.»
«دستش شیرهایست یا دستش چسبناک است.»
«دستش را توی حنا گذاشت.»
«دستش را توی پوست گردو گذاشت.»
«دست شکسته به کار میره، دل شکسته بکار نمیره.»
«دست شکسته وبال گردنه.»
«دستش نمک نداره.»
«دست کار دلو نمیکنه و دل کار دستو نمیکنه.»
«دستش کجه.»
«دست که به چوب بردی گربه دزده حساب کار خودشو میکنه.»
«دست که بسیار شد برکت کم میشود.»
«دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.» (پای ما لنگ است و منزل بس دراز) حافظ
«دست ننت درد نکنه.»
«دست و روت را بشور منم بخور.»
«دست و رویش را با آب مردهشور خانه شستهاست.»
«دسته گل به آب داده.»
«دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره.»
«دستی را که نمیتوان برید باید بوسید.»
«دستی را که از من برید، خواه سگ بخورد خواه گربه.»
«دشمنان در زندان با هم دوست شوند.»
«دشمن دانا بلندت میکند// بر زمینت میزند نادان دوست»
«دشمن دانا که غم جان بود// بهتر از آن دوست که نادان بود» نظامی
«دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.» (دانی که چه گفت زال با رستم گرد...) سعدی
«دعا خانه صاحبش را میشناسد.»
«دعا کن الفبا بمیره یا دعا کن بابات بمیره» ((...وگرنه معلم بسیار است.))
«دعوا سر لحاف ملانصرالدین بود.»
«دلاکها که بیکار میشوند سر هم را میتراشند.»
«دل بیغم دراین عالم نباشد// اگر باشد بنیآدم نباشد»
«دل سفره نیست که آدم پیش هرکس باز کنه.»
«دلش درو طاقچه نداره.»
«دلم خوشه زن بگم اگر چه کمتر از سگم.»
«دلو همیشه از چاه درست در نمیاد.»
«دماغش را بگیری جانش در میاد.»
«دم خروس از جیبش پیداست.»
«دمش را توی خمره زدهاست.»
«دندون اسب پیشکشی را نمیشمارند.»
«دنده را شتر شکست، تاوانش را خر داد.»
«دنیا پس از مرگ ما، چه دریا چه سراب.»
«دنیا دمش درازه.»
«دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش.»
«دنیا، دار مکافاته.»
«دنیا را آب ببره او را خواب میبره.»
«دنیا را هر طور بگیری میگذره.»
«دنیایش مثل آخرت یزیده.»
«دنیا محل گذره.»
«دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست که به درد هم برسند.»
«دوتا گاو رو کنار هم ببندی ، همرنگ نشن هم خم میشن.»
«دو خروسبچه از یک مرغ پیدا میشوند، یکی ترکی میخونه یکی فارسی.»
«دود از کنده بلند میشه.»
«دود، روزنه خودشو پیدا میکنه.»
«دو دستماله میرقصه.»
«دور اول و بدمستی؟»
«دور دور میرزا جلاله، یک زن به دو شوهر حلاله.»
«دوری و دوستی.»
«دوست آنست که بگریاند؛ دشمن آنست که بخنداند.»
«دوست همهکس، دوست هیچکس نیست.»
«دوستی به دوستی در، جو بیار زردآلو ببر.»
«دوستی دوستی از سرت میکنند پوستی؟»
«دوصد گفته چو نیم کردار نیست.» (برزگی سراسر بهگفتار نیست...) فردوسی
«دو صد من استخوان باید که صدمن بار بردارد.»
«دوغ در خانه ترش است.»
«دوغ و دوشاب در نظرش یکیست.»
«دو قرت و نیمش باقیه.»
«دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو// دوتای جامه اگر کهنهاست و گر از نو// چهارگوشه دیوار خود بهخاطر جمع// که کس نگوید از اینجا بخیز و آنجا رو// هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین// زفر مملکت کیقباد و کیخسرو» ابن یمین
«ده انگشت را خدا برابر نیافریده.»
«ده، برای کدخدا خوبه و برادرش.»
«ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» سعدی
«دهنش آستر داره.»
«دهنش چاک و بست نداره.»
«دهنش لقّه.»
«دهن مردم را نمیشود بست.»
«دهنه جیبش را تار عنکبوت گرفته.»
«دیده میبینه، دل میخواد.»
«دیر آمده زود میخواد بره.»
«دیر زائیده زود میخواد بزرگ کنه.»
«دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا؟»
«دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صل علی.»
«دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند.»
«دیگ ملا نصرالدین است.»
«دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.»
«دیوار حاشا بلنده.»
«دیوار موش داره، موش هم گوش داره.»
«دیواری از دیوار ما کوتاهتر ندیده.»
«دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد