ارسالها: 1615
#131
Posted: 6 Jul 2011 04:16
ذ
«ذات نایافته از هستی بخش// کی تواند که شود هستی بخش؟» عبدالرحمن جامی
«ذره ذره کاندرین ارض و سماست// جنس خود را همچو کاه و کهرباست» مولوی
«ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود.» سعدی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#132
Posted: 6 Jul 2011 04:17
ر
«راستی هیبتاللهی یا میخواهی منو بترسونی؟»
«راه دزد زده تا چهل روز امنه.»
«راه دویده، کفش دریده.»
«رحمت به کفن دزد اولی.»
«رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست.»
«رستم است و یکدست اسلحه.»
«رستم در حمام است.»
«رستم صولت و افندی پیزی.»
«رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت.» ((نریخت درد میومحتسب زدیر گذشت ...)) آصفی هروی
«رطب خورده منع رطب چون کند.»
«رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد.»
«رفت بهنان برسه بهجان رسید.»
«رفتم ثواب کنم کباب شدم.»
«رفتم خونه خاله دلم واشه، خاله خسبید دلم پوسید.»
«رفتم شهر کورها، دیدم همه کور، من هم کور.»
«رقاصه نمیتونست برقصه میگفت زمین کجه.»
«رند را بند و قحبه را پند سود نکند.»
«رنگم ببین و حالمو نپرس.»
«روبرو خاله و پشت سر چاله.»
«روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد.»
«روز از نو، روزی از نو.»
«روز گار آئینه را محتاج خاکستر کند.»
«روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد// چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد» قائممقام فراهانی
«روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیدهام.»
«روزی به قدمه.»
«روزی ِ گربه دست زن شلختهاست.»
«روضهخوان پشمه چال است.»
«روغن چراغ ریخته وقف امامزاده.»
«روغن روی روغن میره، بلغور، خشک میمونه.»
«رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی» عبید زاکانی
«روی گدا سیاهه ولی کیسهاش پره.»
«ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت.»
«ریش و قیچی هر دو در دست شماست.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#133
Posted: 6 Jul 2011 04:21
ز
«ز آب خرد، ماهی خرد خیزد// نهنگ آن به که با دریا ستیزد» سعدی
«زاغم زد و زوغم زد، پس مانده کلاغ کورم زد.» (زوغم زد و زاغم زد، پس مانده کلاغم زد!)
«زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم// به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم» سعدی
«زبان خر را خلج میدونه.»
«زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد.»
«زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.» (بهپای شمع شنیدم زقیچی پولاد...) امیرخسرو دهلوی
«زبان گوشت است به هر طرف که بچرخانی میچرخه.»
«زخم زبان از زخم شمشیر بدتره.»
«زدی ضربتی ضربتی نوش کن.»
«زردآلو را میخورند برای هستهاش.»
«زرنگی زیاد فقر میآره.»
«زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست.»
«ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است» (دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است...)) سعدی
«زعفران که زیاد شد بخورد خر میدهند.»
«زکات تخم مرغ یک پنبهدونهاست.»
«زمانهایست که هر کس بخود گرفتار است» (تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی...) آصفی هروی
«زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز.»
«زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند.»
«زن آبستن گل میخوره اما گل داغستان.»
«زن از غازه سرخ رو شود و مرد از غزا.»
«زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودشو میکنه.»
«زن بلاست، اما الهی هیچ خانهای بیبلا نباشه.»
«زن بیوه را برای میوهاش میخواهند.» ((یعنی برای ثروتش))
«زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره.»
«زن جوان را تیری به پهلو نشیند به که پیری.»
«زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی.»
«زن سلیطه سگ بیقلادهاست.»
«زنگوله پای تابوت.»
«زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشکله.»
«زنی که جهاز نداره، اینهمه ناز نداره.»
«زورش به خر نمیرسه پالونش را برمیداره.» (...پالونش را میزنه)
«زور داری، حرفت پیشه.»
«زور دار پول نمیخواد، بیزور هم پول نمیخواد.»
«زهر طرف که شود کشته، سود اسلام است.»
«زهر به دندان مالیده»
معنا: یعنی بدزبان و بیهده گو است. [۳]
«زیراندازش زمین است و رواندازش آسمون.»
«زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن.»
«زیر دمش سست است.»
«زیر دیگ آتش است و زیر آدم آدم.» (همانطور که آتش آب دیگ را بهجوش میآورد، آدم نیز به وسوسه و تحریک دیگری برانگیخته میشود.)
«زیر سرش بلنده.»
«زیر شالش قرصه.»
«زیر کاسه نیمکاسه ایست.»
«زیره به کرمان میبره.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#134
Posted: 6 Jul 2011 04:21
س
«سال به دوازده ماه ما میبینیم یکدفعه هم تو ببین.»
«سال به سال دریغ از پارسال.»
«سالها میگذره تا شنبه به نوروز بیفته.»
«سالی که نکوست از بهارش پیداست.»
«سبوی خالی را به سبوی پر مزن.»
«سبوی نو آب خنک دارد.»
«سبیلش آویزان شد.»
«سبیلش را باید چرب کرد.»
«سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزم ز درآید.»
«سخن خودتو کجا شنیدی، اونجا که حرف مردمو شنیدی.»
«سر بریده سخن نگوید.»
«سر بزرگ بلای بزرگ داره.»
«سر بشکنه در کلاه، دست بشکنه در آستین.»
«سر بیصاحب میتراشه.»
«سر بیگناه، پای دار میره اما بالای دار نمیره.»
«سر پیازی یا ته پیاز؟»
«سر پیری و معرکهگیری.»
«سر تراشی را از سر کچل ما میخواد یاد بگیره.»
«سر حلیم روغن میرود.»
«سر خر باش، صاحب زر باش.»
«سر را با پنبه میبرد.»
«سر را قمی میشکنه تاوانش را کاشی میده.»
«سر زلف تو نباشد سر زلف دگری.»
«سرش از خودش نیست.»
«سرش به تنش زیادی میکنه.»
«سرش به کلاش میارزه.»
«سرش بوی قورمه سبزی میده.»
«سرش توی حسابه.»
«سرش توی لاک خودشه.»
«سرش جنگه اما دلش تنگه.»
«سرش را پیراهن هم نمیدونه.»
«سر قبری گریه کن که مرده توش باشه.»
«سر قبرم کثافت نکن از فاتحه خواندنت گذشتم.»
«سر کچل را سنگی و دیوانه را دنگی.»
«سر کچل و عرقچین.»
«سرکه مفت از عسل شیرینتره.»
«سرکه نقد بهتر از حلوای نسیهاست.»
«سر که نه در راه عزیزان بود// بار گرانیست کشیدن بدوش» سعدی
«سر گاو توی خمره گیر کرده.»
«سرگنجشکی (کلهگنجشکی) خورده.»
«سر گندهاش زیر لحافه.»
«سرم را میشکنه نخودچی جیبم میکنه.»
«سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی// که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی.»
«سرنا را از سر گشادش میزنه.»
«سرناچی کم بود یکی هم از غوغه اومد.»
«سر و ته یک کرباسند.»
«سری را که درد نمیکند دستمال مبند.»
«سری که عشق ندارد کدوی بیبار است.» (لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است ...)
«سزای گرانفروش نخریدنه.»
«سسک هفت تا بچه میآره یکیش بلبله.»
«سفره بینان جله، کوزه بیآب گله.»
«سفره نیفتاده (نینداخته) بوی مشک میده.»
«سفره نیفتاده یک عیب داره؛ سفره افتاده هزار عیب.»
«سفید سفید صدتومن، سرخ و سفید سیصدتومن، حالا که رسید به سبزه هرچی بگی میارزه.»
«سقش سیاه است.»
«سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.»
«سگ باش، کوچک خونه نباش.»
«سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.»
«سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو میگرفت.»
«سگ چیه که پشمش باشه.»
«سگ در حضور به از برادر دور.»
«سگ در خانه صاحبش شیره.»
«سگ داد و سگ توله گرفت.»
«سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.»
«سگ را که چاق کنند هار میشه.»
«سگ زرد برادر شغاله.»
«سگست آنکه با سگ رود در جوال.»
«سگ سفید ضرر پنبهفروشه.»
«سگ سیر دنبال کسی نمیره.»
«سگش بهتر از خودشه.»
«سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.»
«سگ گر و قلاده زر؟»
«سگ ماده در لانه، شیر است.»
«سگ نازی آباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.»
«سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.»
«سگی به بامی جسته گردش به ما نشسته.»
«سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
«سگی که پارس کنه، نمیگیره.»
«سلام روستائی بیطمع نیست.»
«سنده را انبر دم دماغش نمیشه برد.»
«سنگ به در بسته میخوره.»
«سنگ بزرگ علامت نزدنه.»
«سنگ بنداز بغلت واشه.»
«سنگ خاله قورباغه را گرو میکشه.»
«سنگ روی سنگ بند نمی شه.»
«سنگ کوچک سر بزرگ را میشکنه.»
«سنگ مفت، گنجشک مفت.»
«سنگی را که نتوان برداشت باید بوسد و گذاشت.»
«سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه.»
«سودا، به رضا، خویشی بخوشی.»
«سودا چنان خوشست که یکجا کند کسی.» (دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم) قصاب کاشانی
«سوداگر پنیر از شیشه میخوره.»
«سودای نقد بوی مشک میده.» [۴]
«سودای خام پختن .» [۵]
«سوراخ دعا را گم کرده.»
«سوزن، همه را میپوشونه اما خودش لخته.»
«سوسکه از دیوار بالا میرفت مادرش میگفت: قربون دست و پای بلوریت.»
«سهره (سیره) رنگ کرده را جای بلبل میفروشه.»
«سیب سرخ برای دست چلاق خوبه؟»
«سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده.»
«سیبی که بالا میره تا پائین بیاد هزار چرخ میخوره.»
«سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد.» (تعلیم معلم بکسی ننگ ندارد)
«سیلی نقد به از حلوای نسیه.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#135
Posted: 6 Jul 2011 04:23
ش
«شاگرد اتوکشم، سرد میارم حرفه، گرم میارم حرفه.»
«شاه خانم میزاد، ماه خانم درد میکشه.»
«شاه میبخشه شیخ علیخان نمیبخشه.»
«شاه میبخشه ولی شاه قلی نمیبخشه.»
«شاهنامه آخرش خوشه.»
«شب دراز است و قلندر بیدار.»
«شب سمور گذشت و لب تنور گذشت.»
«شب عید است و یار از من چغندر پخته میخواهد// گمانش میرسد من گنج قارون زیر سر دارم»
«شبهای چهارشنبه هم غش میکنه.»
«شپش توی جیبش سه قاب بازی میکنه.»
«شپش توی جیبش منیژه خانومه.»
«شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره.»
«شتر با بارش گم می شه.»
«شتر بزرگه زحمتش هم بزرگه.»
«شتر پیر شد و شاشیدن نیاموخت.»
«شتر خوابیدهاش هم بلندتر از خر ایستادهاست.»
«شتر در خواب بیند پنبه دانه// گهی لف لف خورد گه دانه دانه»
«شتر دیدی ندیدی.»
«شتر را چه به علاقهبندی؟»
«شتر را گفتند: چرا شاشت از پسه؟ گفت: چهچیزم مثل همهکسه.»
«شتر را گفتند: چرا گردنت کجه؟ گفت: کجام راسته.»
«شتر را گفتند: چکارهای؟ گفت: علاقهبندم. گفتند: از دست و پنجه نرم و نازکت پیداست.»
«شتر را گم کرده پی افسارش میگرده.»
«شتر سواری دولا دولا نمیشه.»
«شتر که نواله میخواد گردن دراز میکنه.»
«شتر کجاش خوبه که لبش بده؟»
«[[شتر گاو پلنگ.»
«شتر مرد و حاجی خلاص.»
«شترمرغ را گفتند: بار بردار. گفت: من مرغم. گفتند: پرواز کن. گفت: من شترم.»
«شتر با پیغام آب نمی خورد»
«شراب مفت را قاضی هم میخوره.»
«شریک اگر خوب بود خدا هم شریک میگرفت.»
«شریک دزد و رفیق قافله.»
«شست پات توی چشمت نره.»
«شش ماهه به دنیا اومده.»
«شعر چرا میگی که توی قافیهاش بمونی؟»
«شغال بیشه مازندران را// نگیرد جز سگ مازندرانی»
«شغال، پوزش به انگور نمیرسه میگه ترشه.»
«شغال ترسو انگور خوب نمیخوره.»
«شغال که از باغ قهر کنه منفعت باغبونه.»
«شغالی که مرغ میگیره بیخ گوشش زرده.»
«شکمت گوشت نو بالا آورده.»
«شکم گشنه، گوز فندقی.»
«شلوار نداره، بند شلوارش را میبنده.»
«شمر جلودارش نمیشه.»
«شنا بلد نیست زیر آبی هم میره.»
«شنونده باید عاقل باشه.»
«شنیدی که زن آبستن گل میخوره اما نمیدونی چه گلی.»
«شوهر کردم وسمه کنم نه وصله کنم.»
«شوهر برود کاروانسرا، نونش بیاد حرمسرا.»
«شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد.»
«شیر بییال و اشکم که دید// اینچنین شیری خدا هم نافرید» مولوی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#136
Posted: 6 Jul 2011 04:24
ص
«صابونش به جامه ما خورده.»
''
«صبر کوتاه خدا سی ساله.»
«صداش صبح در میاد.»
«صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر.»
«صد تا گنجشک با زاق و زوقش نیم منه.»
«صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره.»
«صد تومن میدم که بچهام یکشب بیرون نخوابه وقتی خوابید، چه یکشب چه هزار شب.»
«صد رحمت به کفن دزد اولی.»
«صد سال گدائی میکنه هنوز شب جمعه را نمیدونه.»
«صد سر را کلاه است و صد کور را عصا.»
«صد من پرقو یک مشت نیست.»
«صد من گوشت شکار به یک چس تازی نمیارزه.»
«صد موش را یک گربه کافیه.»
«صفراش به یک لیمو میشکنه.»
«صنار جیگرک سفره قلمکار نمیخواد.»
«صنار میگیرم سگ اخته میکنم، یه عباسی میدم غسل میکنم.»
متن ضخیم
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#137
Posted: 6 Jul 2011 04:25
ض
«ضرب خورده جراحه.»
«ضرر را از هر جا جلوشو بگیری منفعته.»
«ضامن روزی بود روزیرسان.»
«ضرر به موقع بهتر از منفعت بیموقعه.»
«ضرر کارکن، کار نکردنه.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#138
Posted: 6 Jul 2011 04:25
ط
«طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است.»
«طالع اگر اری برو دمر بخواب.»
«طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق// تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش» سعدی
«طبل تو خالیست.»
«طبیب بیمروت، خلق را رنجور میخواهد.»
«طشت طلا رو سرت بگیر و برو.»
«طعمه هر مرغکی انجیر نیست.»
« طلا که پاکه چه منتش به خاکه»
«طمع آرد به مردان رنگزردی.»
«طمع پیشه را رنگ و رو زرده.»
«طمع را نباید که چندان کنی// که صاحب کرم را پشیمان کنی»
«طمع زیاد مایه جونممرگی (جوانمرگی) است.»
«طمعش از کرم مرتضیعلی بیشتره.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#139
Posted: 6 Jul 2011 04:29
ظ
«ظالم پای دیوار خودشو میکنه.»
«ظالم دست کوتاه.»
«ظالم همیشه خانه خرابه.»
«ظاهرش چون گور کافر پر حلل// باطنش قهر خدا عزوجل» مولوی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#140
Posted: 6 Jul 2011 04:30
ع
«عاشقان را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد» ایرجمیرزا
«عاشق بیپول باید شبدر بچینه.»
«عاشقم پول ندارم کوزه بده آب بیارم.»
«عاشقی سوزی داره،سی و سه پنج روزی داره.»
«عاشقی پیداست از زاری دل// نیست بیماری چو بیماری دل» مولوی
«عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.» حافظ
«عاشقی کار سری نیست که بر بالین است» سعدی
«عاقبت جوینده یابنده بود.» مولوی
«عاقبت گرگزاده گرگ شود// گرچه با آدمی بزرگ شود» سعدی
«عاقل به کنار آب تا پل میجست// دیوانه پا برهنه از آب گذشت»
«عاقل گوشت میخوره، بیعقل بادمجان.»
«عالم بیعمل، زنبور بیعسله.»
«عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشکل.»
«عالم ناپرهیزکار، کوریست مشعلهدار.»
«عبادت بجز خدمت خلق نیست// به تسبیح و سجاده و دلق نیست» سعدی
«عجب کشکی سابیدیم که همش دوغ پتی بود.»
«عجله، کار شیطونه.»
«عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»
«عذر بدتر از گناه.»
«عروس بیجهاز، روزه بینماز، دعای بینیاز، قورمه بیپیاز.»
«عروس تعریفی عاقبت شلخته درآمد.»
«عروس که به ما رسید شب کوتاه شد.»
«عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه.»
«عروس نمیتونست برقصه میگفت: زمین کجه.»
«عروس را که مادرش تعریف کنه برای آقادائیش خوبه.»
«عروس که مادر شوهر نداره، اهل محل مادرشوهرشند.»
«عزیز کرده خدا را نمیشه ذلیل کرد.»
«عزیز پدر و مادر.»
«عسس بیا منو بگیر.»
«عسل در باغ هست و غوره هم هست.»
«عسل نیستی که انگشتت بزنند.»
«عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.»
«عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان بستهاند.»
«عقلش پارهسنگ برمیداره.»
«عقل که نیست جون در عذابه.»
«عقل مردم به چشمشونه.»
«عقل و گهش قاطی شده.»
«علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد.» ( ... دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست) سعدی
«علاج بکن کز دلم خون نیاید.» (سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل ...) میر والهی
«علف به دهان بزی باید شیرین بیاد.»
«عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دیگه.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد