انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 16 از 75:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  74  75  پسین »

ضرب المثلها


مرد

 
ی

«یابو برش داشته.»

«یابوی اخته و مرد کوسه سن و سالشون معلوم نیست.»

«یابوی پیش‌آهنگ آخرش توبره‌کش می‌شه.»

«یا خدا یا خرما.»

«یار بد، بدتر بود از مار بد.»

«یارب مبادا که گدا معتبر شود» (...گر معتبر شود ز خدا بی‌خبر شود)

«یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم.»

«یار قدیم، اسب زین‌کرده‌است.»

«یار، مرا یاد کنه ولو با یک هل پوک.»

«یا زنگی زنگ باش یا رومی روم.»

«یا علی غرقش کن منهم روش.»

«یا کوچه‌گردی یا خانه‌داری.»

«یا مرگ یا اشتها.»

«یا مکن با پیل‌بانان دوستی// یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل» سعدی

«یکی رو تو ده راه نمی‌دادند سراغ کدخدا رو می‌گرفت.»

«یک ارزن از دستش نمی‌ریزه.»

«یک مرده به نام به که صد زنده به ننگ.»

«یک انار و صد بیمار.»

«یک بار جستی ملخی، دو بار جستی ملخی، آخر به دستی ملخی.»

«یک بز گر گله را گر می‌کند.»

«یک سر است و هزار سودا؛ یکدل دارد و هزار دلبر.» [۷]

«یک داغ‌دل بس است برای قبیله‌ای.»

«یکدم نشد که بی سر خر زندگی کنیم.»

«یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب.»

«یک ذره شاخ بهتر از هزار ذرع دمه.»

«یک من ماست چقدر کره میده/ کره داره.»

«یکی به نعل و یکی به میخ.»

«یکی کمه، دو تا غمه، سه تا خاطر جمه.»

«یکی مرد و یکی مردار شد یکی به غضب خدا گرفتار شد.»

«یکی می‌بره یکی می‌دوزد.»

«یکی می‌مرد ز درد بینوایی؛ یکی میگفت: خانوم زردک می‌خواهی؟»

«یکی نون نداشت بخوره پیاز می‌خورد که اشتهاش واشه.»

«یکی‌یه‌دونه یا خل می‌شه یا دیوونه.»

«یه‌بام و دوهوا.»

«یه‌پا چارق، یه پا گیوه.»

«یه‌پاش این دنیا یه پاش اون دنیاست.»

«یه‌پول جیگرک سفره‌قلمکار نمی‌خواد.»

«یه‌تب یه پهلوانو می‌خوابونه.»

«یه‌تخته‌اش کمه.» (خل و کم‌عقل است)

«یه‌جا میل و مناره را نمی‌بینه یه جا ذره رو در هوا می‌شماره.»

«یه‌چیز بگو بگنجه.»

«یه‌حموم خرابه چهل‌تا جومه‌دار نمی‌خواد.»

«یه‌خونه داریم پنبه‌ریسه، میون هفتاد ورثه.»

«یه‌دست به پیش و یه‌دست به پس.»

«یه‌دست صدا نداره.»

«یه‌دستم سپر بود، یه‌دستم شمشیر، با دندونام که نمی‌تونم بجنگم.»

«یه‌دیوانه سنگی به چاه می‌ندازه که صدتا عاقل نمی‌تونن بیرون بیارن.»

«یه‌روده راست توی شیکمش نیست.»

«یه‌روزه مهمونیم و صدساله دعاگو.»

«یه‌روز حلاجی می‌کنه سه‌روز پنبه از ریش ورمی‌چینه.»

«یه‌سال بخور نون و تره صدسال بخور نون و کره.»

«یه‌سال روزه بگیر آخرش با فضله سگ افطار کن.»

«یه‌سوزن بخودت بزن و یه‌جوالدوز به مردم.»

«یه‌سیب و که به هوا بندازی تا بیاد پایین هزارتا چرخ می‌خوره.»

«یه‌شکم سیر بهتر از صدشکم نیم‌سیر.»

«یه‌عمر گدایی کرده هنوز شب جمعه رو نمی‌دونه.»

«یه‌کاسه‌چی صدتا سرناچی.»

«یه‌کفش آهنی می‌خواد و یه‌عصای فولادی.»

«یه‌کلاغ و چهل‌کلاغ.»

«یه‌گوشش دره یه‌گوشش دروازه.»

«یه‌لاش کردیم نرسید دولاش می‌کنیم که برسد.»

«یک دست صدا ندارد.»

«یه‌لقمه نون بربری من بخورم یا اکبری.»

«یه‌مرید خر بهتر از یه‌ده شیش‌دانگ.»

«یه‌مو از خرس کندن غنیمته.»

«یه‌مویز و چل‌قلندر.»

«یه‌نه بگو، نه‌ماه رو دل نکش.»

«یه‌وقت از سوراخ سوزن تو می‌ره یه‌وقت از در دروازه تو نمی‌ره.»

یه دکمه آورده میگه یه دست کت و شلوار از روش بدوز
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
ضرب‌المثل‌های ترکی
A

Aç tavuk rüyasında kendini buĝday ambarında sanırmış.

ترجمه: «مرغ گرسنه در رؤیا، انبار غله خواب می‌بینند.»
مترادف فارسی: «شتر در خواب بیند پنبه دانه// گهی لپ لپ خورد، گه دانه دانه»
مترادف فارسی: «آدم گرسنه نان سنگک خواب می‌بیند.»
مترادف فارسی: «آدم برهنه کرباس دولاپهنا خواب می‌بیند.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
Baba oğula bir bağ bağışlamış, oğul babaya bir salkım üzüm vermemiş

ترجمه: «پدر به‌پسرش یک تاکستان هدیه کرد، پسر حتی دانه‌ای انگور به‌پدر نداد.»
مترادف فارسی: «دشمنی بالاتر از اولاد نیست.»
مترادف فارسی: «نخل این بستان زبار خویشتن خواهد شکست// هیچ‌کس از زادهٔ خود خیر در دنیا ندید» کلیم کاشانی
Bilmemek ayıp değil öğrenmemek ayıptır.

ترجمه: «چیزی را ندانستن عیب نیست، چیزی را نیاموختن عیب است.»
مترادف فارسی: «پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.»
مترادف فارسی: «دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد.»
Bir ipte iki cambaz oynayamaz.

ترجمه: «دو نفر بندباز روی یک طناب نمی‌توانند نمایش دهند.»
مترادف فارسی: «دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.»
مترادف فارسی: «دو شمشیر در نیامی نگنجند.»
مترادف فارسی: «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» سعدی
مترادف فارسی: «آن‌جا که عشق خیمه زند جای عقل نیست// غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی» سعدی
مترادف فارسی: «بزم دو جمشید مقامی که دید// جای دو شمشیر نیامی که دید» نظامی
مترادف فارسی: «تنگ باشد یکی جهان و دو شـاه// تنگ باشد یکی سپهر و دوماه» سنایی
Bir pire için ev yakılmaz.

ترجمه: «به‌خاطر یک شپش نباید خانه را به‌آتش کشید.»
مترادف فارسی: «برای یک شپش، لحاف را بیرون نمی‌اندازند.»
مترادف فارسی: «برای یک کک، گلیم را نمی‌سوزانند.»
مترادف فارسی: «دوست را کس به‌یک بدی نفروخت// بهر کیکی گلیم نتوان سوخت» سنایی
مترادف فارسی: «برای یک بی‌نماز در مسجد را نمی‌بندند.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
[ویرایش] C

Çabuk parlayan çabuk söner.

ترجمه: «روشنایی شدید زود خاموش می‌شود.»
مترادف فارسی: «تب تند زود عرق می‌کند»
Cahil dostum olacağına, akıllı düşmanım olsun.

ترجمه: «دشمن دانا را به‌دوست نادان ترجیح می‌دهم.»
مترادف فارسی: «دشمن دانا بلندت می‌کند// بر زمینت می‌زند نادان دوست» سعدی
مترادف فارسی: «دوستی با مردم دانا نکوست// دشمن دانا به‌از نادان دوست» نظامی
مترادف فارسی: «دشمن دانا که غم جان بود// بهتر از آن دوست که نادان بود» نظامی
Can çıkar, huy çıkmaz.

ترجمه: «جان از بدن بیرون می‌رود ولی عادت می‌ماند.»
مترادف فارسی: «ترک عادت موجب مرض است.»
مترادف فارسی: «عادت، طبیعت ثانوی است.»
مترادف فارسی: «با جان مگر از جسد بر آید// خویی که فرو شده است با شیر» سعدی
Çürük iple kuyuya inilmez.

ترجمه: «با طناب پاره نباید داخل چاه شد.»
مترادف فارسی: «با بند پوسیدهٔ کسی نباید به‌چاه رفت.»
مترادف فارسی: «به‌ریسمان پوسیده کسی در چاه شدن.»
مترادف فارسی: «با طناب پوسیده کسی به‌چاه مرو.»
مترادف فارسی: «با طناب پوسیده کسی به‌چاه افتادن.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
D

Damlaya damlaya göl olur.

ترجمه: «قطره قطره، دریا شود.»
مترادف فارسی: «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.»
مترادف فارسی: «اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی.» سعدی
مترادف فارسی: «اندک اندک بهم شود بسیار// دانه دانه است غله در انبار» سعدی
Denize düşen yılana sarılır.

ترجمه: «کسی که در دریا درحال غرق‌شدن است، به‌ مار هم چنگ می‌اندازد.»
مترادف فارسی: «غریق بر هر گیاه خشک چنگ زند.» (الغریق یتشبث به کل حشیش)
مترادف فارسی: «فرومانده‌مردم به‌گرداب در// زند چنگ در هر گیاه ناگزر» ادیب پیشاوری
Dereyi görmeden paçayı sıvama.

ترجمه: «پیش از دیدن نهر، پاچهٔ شلوارت را بالا نزن.»
مترادف فارسی: «آب ندیده موزه کشیدن.»
Dil kılıçtan keskindir.

ترجمه: «زبان، تیزتر از شمشیر است.»
مترادف فارسی: «زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است.»
مترادف فارسی: «زخم تیر بر تن است و زخم سخن بر جان.»
مترادف فارسی: «زخم سنان بر تن است، زخم زبان بر جان.»
E

Eşek hoşaftan ne anlar. Suyunu içer, denesi kalır.

ترجمه: «خر نداند قدر مربا.»
مترادف فارسی: «خر چه داند قدرحلوای نبات.»
مترادف فارسی: «قیمت زعفران چه داند خر.»
مترادف فارسی: «قدر لوزینه خر کجا داند.»
تمثیل: «پیش خر، خرمهره و گوهر یکی است.» مولوی
تمثیل: «من آنم که در پای خوکان نریزم// مر این قیمتی لفظ دُرّ ِ دَری را» ناصرخسرو
تمثیل: «تو قدر فضل شناسی که اهل فضلی و دانش// شبه‌فروش چه داند بهای دُرّ ثمین را» سعدی

G

Gerçek dost kötü günde belli olur.

ترجمه: «دوستان واقعی در وقت تنگی شناخته می‌شوند.»
مترادف فارسی: «دوست آن دانم که گیرد دست دوست// در پریشان‌حالی و درماندگی» سعدی
Gülü seven dikenine katlanır.

ترجمه: «هرکه خواهان گل سرخ است نیش خارش را نیز تحمل می‌کند.»
مترادف فارسی: «نوش خواهی، نیش می‌باید چشید.»
مترادف فارسی: «در بیابان گر به‌شوق کعبه خواهی زد قدم// سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم‌مخور» حافظ
مترادف فارسی : خر چه داند قیمت نقل و نبات

H

Halep orada ise arsIn buradadIr.

ترجمه: «اگر حلب دور است، آرشین این‌جاست.»
مترادف فارسی: «اگر یزد دور است، گز نزدیک است.»
مترادف فارسی: «اگر یزد نیست، گـَز هست!»
مترادف فارسی: «همدان دور است؟ کردوش نزدیک است!»
مترادف فارسی: «اگر سیستان دور است، میدانش نزدیک است.»

I

İğneyi kendine, çuvaldızı ele batır.

ترجمه: «یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگری.»
مترادف فارسی: «اول یک سوزن به خودت بزن بعد یک جوالدوز به دیگران.»
İnsanın vatanı doğduğu yer değil, doyduğu yerdir.

ترجمه: «وطن انسان جایی است که شکم سیر است، نه‌آنجا که زاده‌شده است.»
مترادف فارسی: «سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است درست// نتوان مرد به‌سختی که در این‌جا زادم» سعدی
İnsan yedisinde ne ise yetmişinde de odur.

ترجمه: «آدم هرچه در هفت‌سالگی باشد، در هفتاد‌سالگی هم هست.»
مترادف فارسی: «عقل به هفت که نرسید به هفتاد هم نمی‌رسد.»
İp inceldiği yerden kopar.

ترجمه: «طناب‌ها از جای نازک پاره می‌شوند.»
مترادف فارسی: «طناب از جای باریک پاره می‌شود.»
Isıracak köpek dişini göstermez.

ترجمه: «سگ‌هایی که می‌خواهند گاز بگیرند، دندانشان را نشان نمی‌دهند.»
مترادف فارسی: «سگی که پارس می‌کند گاز نمی‌گیرد.»
مترادف فارسی: «سگ لاینده گیرنده نباشد.»

K

Kefenin cebi yoktur.

ترجمه: «کفن جیب ندارد.»
مترادف فارسی: «کفن جیب ندارد.»
Kendi düşen ağlamaz.

ترجمه: «هرکه به‌تقصیر خویش برزمین افتد، نباید گریه کند.»
مترادف فارسی: «خودافتاده نگرید.»
مترادف فارسی: «خودکرده را چه درمان.»
مترادف فارسی: «خودکرده را تدبیر نیست.»
مترادف فارسی: «خودم کردم که لعنت بر خودم باد.»
Keskin sirke küpüne zarar.

ترجمه: «سرکهٔ تند، به‌خمره‌اش آسیب وارد می‌کند.»
مترادف فارسی: «حسود هرگز نیاسود.»
Komşunun tavuğu komşuya kaz görünürmüş.

ترجمه: «مرغ همسایه به‌چشم همسایه، غاز است.»
مترادف فارسی: «مرغ همسایه غاز است.»
مترادف فارسی: «مرغ همسایه غاز می‌نماید.»
مترادف فارسی: «مرغ همسایه تخم غاز می‌کند.»
مترادف فارسی: «آش همسایه روغن غاز دارد.»
مترادف فارسی: «دوغ در خانه ترش است.»
مترادف فارسی: «علف در آغل تلخ است.»
مترادف فارسی: «شتر، در قطار دیگران خوش نماید.»
مترادف فارسی: «نعمت ما به چشم همسایه// صدبرابر فزون کند پایه// چون ز چشم نیاز می‌بیند// مرغ همسایه غاز می‌بیند» رشید یاسمی
Köpek ürür, kervan yürür.

ترجمه: «سگ می‌غرد، کاروان می‌رود.»
مترادف فارسی: «سگ لاید و کاروان گذرد.»
مترادف فارسی: «زآنهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» مولوی
Kulaĝına küpe olsun.

ترجمه: «این باید گوشواره‌ای در گوش تو باشد.»
مترادف فارسی: «آویزهٔ گوش کردن.»
مترادف فارسی: «پشت گوش نوشتن.» (پشت گوشت بنویس!)
Kurunun yanında yaş da yanar.

ترجمه: «تر، که درکنار خشک باشد با او هم می‌سوزد.»
مترادف فارسی: «تر و خشک باهم می‌سوزد.»
مترادف فارسی: «آتش دوست و دشمن نداند.»
مترادف فارسی: «آتش که به‌بیشه افتاد، تر و خشک نپرسد.»
مترادف فارسی: «آتش چو به‌شعله برکشد سر// چه هیزم خشک و چه گل تر» امیرخسرو دهلوی

M

Meyve veren ağaç taşlanırmış.

ترجمه: «درختی که میوه داره بهش سنگ پرتاب می‌کنند.»
مترادف فارسی: «به‌ درخت بی‌ثمر سنگ نمی‌زنند.»

Ö

Öfkeyle kalkan zararla oturur.

ترجمه: «کسی که با غضب بلند شود، با ضرر می‌نشیند.»
مترادف فارسی: «غضب اولش دیوانگی است و آخرش پشیمانی.»
مترادف فارسی: «عاقبت خشم پشیمانی است.»
تمثیل: «غضب از شعله‌های شیطانی است// عاقبت موجب پشیمانی است»

P

Parayı veren, düdüğü çalar.

ترجمه: «هرکه پول بدهد، نی هم می‌زند.»
مترادف فارسی: «تو نی‌ات را زدی.»
توضیح: «مردی که عزم سفر کرده بود، دوستان و آشنایانش به‌بدرقه او آمده و هرکدام سفارش کالایی را دادند. از آن میان فقط جوانی نزدیک رفته و گفت این پول را بگیر و برایم یک نی‌لبک بیاور. مرد مسافر گفت: تو نی‌لبکت را زدی.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
R

Rüzgar eken fırtına biçer

ترجمه: «آن‌کسی که باد می‌کارد، طوفان خواهد دروید.»
مترادف فارسی: «هرکه باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد.»
S

Şahin küçük et yer, deve büyük ot yer.

ترجمه: «شاهین گوشت کوچک می‌خورد،شتر علف بزرگ.»
ترجمه: «شاهین کوچک، اما بلندپرواز است.»
مترادف فارسی: «فلفل مبین چه ریز است، بشکن ببین چه تیز است.»
مترادف فارسی: «از سوزن کوتاه‌قد کاری برمی‌آید که از نیزهٔ بلند برنمی‌آید!»
تمثیل: «به خردگی منگر دانهٔ سپندان را// نگاه کن که بقا را چگونه می‌کوشد» ناصرخسرو
Sakınan göze çöp batar.

ترجمه: «چشمی را که خیلی ازش مواظبت کنی، دانه می‌زند.»
Sakla samanı, gelir zamanı.

ترجمه: «کاه را نگه‌دار، زمان استفادهٔ از آن فرا می‌رسد.»
مترادف فارسی: «هرچیز که خوار آید، یک روز به‌کار آید.»
مترادف فارسی: «هرچه به‌دیده خوار آید، عاقبت روزی به‌کار آید.»
مترادف فارسی: «هرچه در چشمت خوار آید، نگهدار که وقتی به‌کار آید.»
Sütten ağzı yanan yoğurdu üfleyerek yer.

ترجمه: «دهانی که از نوشیدن شیر داغ سوخته باشد، حتی به‌ماست هم فوت می‌کند.»
مترادف فارسی: «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد.»
مترادف فارسی: «من آزموده‌ام این رنج و دیده این سختی// زریسمان متنفر بود گزیدهٔ مار» سعدی

T

Tatlı söz yılanı deliğinden çıkarır.

ترجمه: «یک جمله دلنشین، مار را از سوراخش بیرون می‌آورد.»
مترادف فارسی: «زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌آورد.»
مترادف فارسی: «به نرمی برآید زسوراخ، مار// که تیزی و تندی نیاید بکار» فردوسی
Ters giderse insanın işi, muhallebi yerken kırılır dişi.

ترجمه: «کسی که پشت‌ هم بد می‌آورد، هنگام خوردن فرنی هم دندانش می‌شکند.»
مترادف فارسی: «بخت چون برگشت، پالوده دندان بشکند.»
مترادف فارسی: «بخت که برگردد، عروس در حجله نر گردد.»
مترادف فارسی: «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد// یا طاق فرود آید و یا قبله کج آید»
U

Üzüme yetişemeyen tilki, üzüme ekşi dermiş.

ترجمه: «روباه دستش به‌انگور نرسید، گفت ترش است.»
مترادف فارسی: «شغال پوزش به‌انگور نرسید، گفت ترش است.»
مترادف فارسی: «پیرزن دستش به‌آلو نمی‌رسید، گفت ترش است.»
مترادف فارسی: «گربه دستش به‌گوشت نمی‌رسید، گفت بو می‌دهد.»

V

Vakitsiz öten horozun başını keserler.

ترجمه: «خروسی را که بی‌موقع بخواند سر می‌برند.»
ترجمه: «خروسی را که بی‌موقع اذان گوید باید سر برید.»
مترادف فارسی: «مرغ بی‌وقت‌‌خوان را سر برند.»
مترادف فارسی: «مرغی را که بی‌وقت می‌خواند باید سربرید.»
تمثیل: «ندانی که چون مرغ بی‌وقت خواند// به‌جای پرافشاندن سرفشاند» نظامی

Y

Yenilen pehlivan, güreşe doymaz.

ترجمه: «پهلوان برنده شده. از کشتی‌گرفتن خسته نمی‌شود.»
Z

Zaman sana uymazsa, sen zamana uy.

ترجمه: «اگر زمانه، مناسب حالت رفتار نکرد، تو خود را با او هماهنگ کن.»
مترادف فارسی: «زمانه باتو نسازد، تو با زمانه بساز!»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
ضرب‌المثل‌های آفریقایی/مصری
الف

«ارزش یک سخن صمیمانه بیش از دو سوگند است»
مترادف فارسی: «به‌گفتار شیرین جهان‌دیده مرد// کنـد آن‌چه نتوان به‌شمشیر کرد» اسدی طوسی

«اگر می‌خواهی عاقل شوی بنشین و گوش کن»
مترادف فارسی: «گوش تو دو دادند و زبان تو یکی// یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو» بابا افضل کاشانی

[ویرایش] ب
[ویرایش] پ
[ویرایش] ت

«تا از گربه تعریف کردند در خمرهٔ آرد منزل گرفت.»
مترادف فارسی: «به گربه گفتند فضله‌ات درمان است، به خاک کرد.»
مترادف فارسی: «به گربه گفتند گه‌ات درمان است، خاک رویش ریخت.»

«تا زمانی که از رودخانه بیرون نیامده‌ای سر به سر تمساح مگذار»
مترادف فارسی: «تا خرت از پل نگذشته زبان‌درازی نکن»

[ویرایش] ث
[ویرایش] ج
[ویرایش] چ
[ویرایش] ح
[ویرایش] خ
[ویرایش] د

«در کاری که محق هستی از انجامش ترس نداشته باش.»
مترادف فارسی: «آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
تمثیل: «تو پاک باش و مدار ای برادر از کس باک// زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ» سعدی

[ویرایش] ذ
[ویرایش] ر
[ویرایش] ز

«زبان و سر را از هم جدا مکن.»
مترادف فارسی: «اول اندیشه وانگهی گفتار// پای بست آمده‌ست و پس دیوار» سعدی
«زمانی که فیل در صحنه‌است گاو میش شاخ و شانه نمی‌کشد.»
خلاف به فارسی: «مهر فروزنده چو پنهان شود// شب‌‌پره بازیگر میدان شود»

[ویرایش] س
[ویرایش] ش
[ویرایش] ص
[ویرایش] ض
[ویرایش] ط
[ویرایش] ظ
[ویرایش] ع
[ویرایش] غ
[ویرایش] ف
[ویرایش] ق
[ویرایش] ک

«کسی از مرده‌گان طلب طول عمر و سلامتی نمی‌کند.»
مترادف فارسی: «مرگ جهل است و زندگی دانش// مرده نادان و زنده دانایان» ناصرخسرو
تمثیل: «به مرد سفله مکن در هوای نان تکریم// به عرق مرده مزن از برای خون نشتر» قاآنی شیرازی

«کسی را به دوستی انتخاب کن که عادل و درست‌کار باشد.»
مترادف فارسی: «کسی را مردعاقل دوست خواند// که اندر نیک و بد با دوست ماند» ناصرخسرو

گ
[ویرایش] ل
[ویرایش] م
[ویرایش] ن
[ویرایش] و
[ویرایش] هـ

«هرکس تمام روز را به جد و جهد می‌کوشد از زندگی بهره‌ای نخواهد برد؛ هرکس تمام روز را به‌سبک‌مغزی سپری کند هرگز تشکیل خانواده نخواهد داد.»

«همه چیز از زمان می‌ترسد؛ زمان از اهرام می‌ترسد.»

[ویرایش] یظ
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
ضرب‌المثل‌های آلمانی

[ویرایش] A

Aas ist keine Speise für den Adler

Adler fängt nicht Fliegen

Adler fängt keine Mücken

ترجمه: «لاشه خوراک شاهین نیست»
ترجمه: «شاهین مگس نگیرد»
ترجمه: «شاهین پشه نگیرد»
مترادف فارسی: «اگر عنقا زبی‌برگی بمیرد// شکار از صید گنجشکان نگیرد» سعدی
Alter Wolf verspotten die Hunde

ترجمه: «گرگ پیر مضحکه سگان است»
مترادف فارسی: «گرگ که پیر شد، رقاص شغال می‌شود.»
مترادف فارسی: « شیر که پیر شه، مسخره شغال می‌شه.»
Altes Pferd bekommt der Schinder

ترجمه: «اسب پیر نصیب دباغ می‌گردد»
مترادف فارسی: «درخت که پیر شد پایش اره می‌گذارند.»
Am Abends zeigt es sich, ob die Nacht hell sein wird

ترجمه: «شبی که به روشنایی می‌گراید، از غروبش هویدا است»
مترادف فارسی: «سالی که نکوست از بهارش پیداست.»
Aus einer Bohne einen Berg machen

Aus einer Laus ein Kamel machen مارتین لوتر

Aus einer Mücke einen Elefanten machen

Aus jedem Splitter einen Balken /Wiesbaum

ترجمه: «از یک لوبیا کوه ساختن»
ترجمه: «از یک شپش شتر ساختن»
ترجمه: «از یک پشه فیل ساختن»
ترجمه: «از یک تراشه چوب، تیر سقف درست کردن»
مترادف فارسی: «از کاه، کوه ساختن.»

[ویرایش] B

Beckerkindern Stuten schenken

ترجمه: «نان‌قندی به بچه‌های قناد دادن»
مترادف فارسی: «لعل به‌کان بردن»
مترادف فارسی: «زیره به کرمان بردن»
Berg und Berg kommen nicht zusammen, aber Mensch und Mensch

Berg und Tal kommen nicht zusammen, aber Menschen

Man trifft sich zwei mal im Leben

ترجمه: «کوه به طرف کوه نمیآید اما آدم به طرف آدم»
ترجمه: «کوه و دره به هم نمی‌رسند اما آدم‌ها»
ترجمه: «آدم در زندگی دوبار همدیگر را ملاقات می‌کند»
مترادف فارسی: «کوه به‌کوه نمی‌رسد، آدم به‌آدم می‌رسد!»
Besser ein Sperling in der Hand, als ein Kranich auf dem Dach

Besser ein Vogel im Bauer, als Tausende in der Luft

Besser ein Vogel im Netz als hundert im Fluge

Besser ein Vogel in der Hand, als zehn am Strand / in der Weite

Besser heute ein Ei, als morgen ein Küchlein /die Henne

Besser einen haben als zwei kriegen

Besser heute ein Groschen als morgen ein Gulden

Besser eine Feder in der Hand, als einen Vogel in der Luft

ترجمه: «گنجشک در دست بهتر از لک‌لک روی بام است»
ترجمه: «پرنده‌ای در قفس بهتر از هزاران در هوا است»
ترجمه: «پرنده‌ای در دام بهتر از صد در پرواز»
ترجمه: «پرنده‌ای در دست بهتر از ده در ساحل/ در دوردست»
ترجمه: «یکی داشتن بهتر از دوتا خواستن»
ترجمه: «یک‌شاهی امروز بهتر از صدتومان فردا است»
ترجمه: «یک پر در دست بهتر از پرنده‌ای در هوا»
مترادف فارسی: «سرکه نقد به‌از حلوای نسیه.»
مترادف فارسی: «سیلی نقد از عطای نسیه به.»
مترادف فارسی: «نقد موجود به که نسیه موعود.»
مترادف فارسی: «جگرک امروز بهتر از دنبه فردا است.»
مترادف فارسی: «گنجشک نقد به از طاووس نسیه.»
مترادف فارسی: «موجود را به‌مفقود و یافته را به‌نایافته مفروش!»
مترادف فارسی: «خولی به‌کفم به که کلنگی به‌هوا.»
Bier nach München tragen

ترجمه: «آبجو به مونیخ بردن»
مترادف فارسی:«چشمه پیش دریا بردن.»

[ویرایش] D

Der Backofen ist eingefallen

ترجمه: «تنور رمبید»
مترادف فارسی: «تاپو ترکید.»
مترادف فارسی: «پا سبک کردن.»
Der Berg hat ein Mäuslein geboren

Der Berg kreißte und gebar eine Maus

Der kreißende Berg, gebiert nur eine Maus

ترجمه: «کوه یک موش کوچک زائید»
ترجمه: «کوه وضع حمل کرد و موشی به دنیا آورد»
ترجمه: «کوه حامله، یک موش زائید»
مترادف فارسی: «کوه کندن و موش بر آوردن.»
مترادف فارسی: «کوه البرز، پس از درد فراوان موش زائید.»
Der Fisch fängt am Kopf an zu stinken

ترجمه: «ماهی از سر میگندد»
مترادف فارسی: «ماهی از سر گنده گردد، نی ز دُم.» مولوی
Die dümmsten Bauern haben die dicksten Kartoffeln

ترجمه: «احمق‌ترین کشاورزان، بزرگرین سیب‌زمینی‌ها را حاصل می‌آورند»
مترادف فارسی: «جاهل را غنی‌تر می‌رسد روزی.»

[ویرایش] E

Ein alter Mann und eine junge Frau, gewisse Kinder

ترجمه: «یک مرد مسن با زنی جوان، کودکان فراوان»
مترادف فارسی: «عروس جوان داماد پیر، سبد بیار جوجه بگیر!»
Ein Alter sieht besser hinter sich als ein Junger, vor sich

ترجمه: «مرد سالخورده، پشت سرش را بهتر از مرد جوانی که جلوی پایش را می‌نگرد، می‌بیند»
مترادف فارسی: «آن‌چه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام آن بیند.» مولوی
Ein heidnisches Pfand ist besser als ein christliches Versprechen

ترجمه: «یک تضمین کافرانه بهتر از یک قول مسیحانه‌است»
مترادف فارسی: «سنگ به از گوهر نایافته» نیما یوشیج
تمثیل: «به‌دسـت‌آوریده خردمند سنگ// بـه‌نایافته دُر به‌ندهد زچنگ» اسدی طوسی
Einem bald die Ärmel zerreißen /das er bleiben soll

ترجمه: «آستین مهمان را کشیدن و از هم دریدن برای نگهداشتن وی»
مترادف فارسی: «چادرکشون، چادردرون(کشیدن و دریدن).»
Einen auf den Backofen setzen

ترجمه: «رو تنور نشاندن»
مترادف فارسی: «دختری را ترشی‌ انداختن.»
Ein Vogel in der Schussel ist besser als zehn in der Luft

ترجمه: «پرنده‌ای در دیگ بهتر از ده در هوا»
تمثیل: «ما در خور صید تو نباشیم ولیکن// گنجشک به دست است به از باز پریده» سعدی
Er ist hintern Backofen nicht weggekommen

ترجمه: «از پشت تنور بیرون نرفته»
مترادف فارسی: «پشت تاپو بزرگ شده.»
مترادف فارسی: «از پشت کوه آمدن.»

[ویرایش] F

Faulheit lohnt mit Armut

ترجمه: «پاداش تنبلی فقر است»
مترادف فارسی: «کاهلی شاگرد بدبختی است.»
Fette Henne legen nicht.

ترجمه: «مرغ فربه تخم نکند»
مترادف فارسی: «مرغ هرچند فربه تر، تخمدانش تنگ تر.»
Fliegen und Freunde kommen in Sommer

ترجمه: «دوست و مگس هردو در تابستان ظاهر می‌شوند»
مترادف فارسی: «این دغل‌دوستان که می‌بینی // مگسانند دور شیرینی» سعدی
Frisch gewagt ist halb gewonnen

ترجمه: «جرأت نیمی از پیروزی است»
خلاف: «شغال ترسنده انگور نخورد.»
Frühe Vogel fängt den Wurm

ترجمه: «کرم، نصیب مرغ زودخیز است»
مترادف فارسی: «سحرخیز باش تا کامروا باشی.»
Früh krümmt sich, was ein Hacken werden will

Früh übt sich, was ein Meister werden will

ترجمه: «آن‌چه که باید به صورت قلاب درآید، از زودگاهان خود را منعطف می‌سازد»
ترجمه: «آنکه باید استاد شود از اوان زندگی تمرین می‌کند»
مترادف فارسی: «هرچه هست از پر قنداق است.»
Füchse kennt man bald am Schwanz

ترجمه: «روباه را از دمش می‌شناسند»
مترادف فارسی: «دم روبه گواه روباه است.»
Für jeden Topf gibt es einen passenden Deckel

ترجمه: «برای هر دیگی در پوشی مناسب وجود دارد»
مترادف فارسی: «دیزی می‌گردد، درش را پیدا می‌کند.»

[ویرایش] G

Gassenengel, Hausteufel.

ترجمه: «فرشته کوچه، ابلیس خانه»
مترادف فارسی: «تو کوچه عسل، تو خونه حنظل.»
Gebrannte Kinder scheuen das Feuer.

ترجمه: «بچه‌های سوخته، از آتش حذر کنند»
مترادف فارسی: «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.»
Geflickter Freundschaft wird selten wieder ganz.

ترجمه: «دوستی وصله شده‌ به ندرت به کیفیت سابق باز می‌گردد»
مترادف فارسی: «گر رشته گسست، می‌توان بست// لیکن گرهیش در میان است» امیر خسرو
Gehe nicht zu deinem Fürst, wenn du nicht gerufen wirst.

ترجمه: «تا احضار نشده‌ای نزد پادشاه‌ات نرو»
مترادف فارسی: «تات نپرسند، همی باش گنگ// تات نخوانند همی باش لنگ» مسعود سعد سلمان
Geld regiert die Welt.

ترجمه: «پول بر دنیا حکومت می‌کند»
مترادف فارسی: «پول، حلال مشکلات است.»
Gemein Gerücht ist selten erlogen.

ترجمه: «شایعات عمومی به ندرت دروغ از آب در می‌آید»
مترادف فارسی: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.»
Geschehene Dinge haben keine Umkehr.

ترجمه: «چیزهایی که اتفاق افتاده‌است بازگشتی ندارند»
مترادف فارسی: «گذشته‌ها گذشته‌است.»
Gesunder Geist in gesundem Körper.

ترجمه: «روح سالم در قالب سالم»
مترادف فارسی: «عقل سالم در بدن سالم است.»
Geteiltes Leid ist halbes Leid.

ترجمه: «رنج تقسیم شده، نصف رنج است»
مترادف فارسی: «ظلم بالسویه عدل است.»
Gleich und gleich gesellt sich gern.

Gleich Vieh leckt sich gern.

ترجمه: «همگون با همگون به خوبی باهم کنار می‌آیند»
ترجمه: «چهارپایان همسان، با لذت همدیگر را می‌لیسند»
مترادف فارسی: «کبوتر با کبوتر، باز با باز// کند همجنس با همجنس پرواز»
مترادف فارسی: «کور، کور را می‌جوید، آب گودال را.»
Gottes Mühlen mahlen langsam, aber trefflich fein.

ترجمه: «آسیاب خدا آرام می‌چرخد، اما کاملأ نرم می‌کند»
مترادف فارسی: «خدا دیرگیر است، اما سخت‌گیر است.»
Graue Köpfe und blonde Gedanken, passen nicht zusammen.

ترجمه: «کله خاکستری با افکار بور مطابقت ندارد»
مترادف فارسی: «چون پیر شدی، ز کودکی دست بدار// بازی و ظرافت به‌جوانان بگذار» سعدی

[ویرایش] H

Haar auf flacher Hand raufen wollen.

ترجمه: «از کف دست مو کندن»
مترادف فارسی: « کف دست که مو ندارد از کجایش می‌کنند.»
Habich ist ein besserer Vogel als Hättich.

ترجمه: «دارم، پرنده‌ای بهتر از داشتم است»
معنی: «دارم و داشتم در زبان آلمانی تشابه تلفظی با نام پرنده‌ای دارد.»
مترادف فارسی: «داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حساب است.»
Handwerk hat goldene Boden.

ترجمه: «پیشه، قاعده‌اش طلایی است»
مترادف فارسی: «به‌پایان رسد کیسه سیم و زر// نگردد تهی کیسه پیشه‌ور» سعدی
Handwerk hasst einander.

ترجمه: «پیشه‌ور از پیشه‌ور متنفر است»
مترادف فارسی: «همکار، همکار را نمی‌تواند ببیند.»
Hinter dem Zaune aufgelesen sein.

ترجمه: «از پشت حصار برداشته شده»
مترادف فارسی: «زیر بوته سبز شده.»
Hat der Herr der Schnupfen, so niesen die Knechte.

ترجمه: «ارباب زکام دارد، خدمه عطسه می‌کنند»
مترادف فارسی: «شاه‌خانم میزاید، ماه‌خانم درد می‌کشد.»
Herrenfeuer wärmt und brennt.

ترجمه: «آتش بزرگان هم گرم کند و هم سوزاند»
مترادف فارسی: «قرب سلطان آتش است از وی بترس.»
Hörensagen ist halb gelogen.

ترجمه: «حرف شنیده‌شده نیمه‌دروغ است»
مترادف فارسی: «یک کلاغ را چهل کلاغ کردن.»
Hühner, die daheim essen und anderswo legen, soll man am Bratspieß ziehen.

ترجمه: «مرغانی که در خانه دانه می‌چینند و در جای دیگری تخم می‌گذارند باید به سیخ کشید»
مترادف فارسی: «چینه‌اش را اینجا می‌خورد، تخمش را جای دیگر می‌گزارد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
[ویرایش] I

Ich will dir weisen, wo die Katze im Heu liegt.

ترجمه: «می‌خواهم به تو نشان دهم که گربه کجا توی کاه تخم می‌گذارد»
مترادف فارسی: «بهت نشون میدم کجا گربه تخم می‌کند.»
Ihm juckt das Fell.

ترجمه: «پوستش می‌خارد»
مترادف: «تنش می‌خارد.»
Im Keim ersticken.

ترجمه: «در نطفه خفه کردن»
مترادف فارسی: «در نطفه خفه کردن»
Irren ist menschlich.

ترجمه: «اشتباه‌کردن کاری است بشری»
مترادف فارسی: « بشر جایزالخطا است.»
Isfahan ist die halbe Welt.

ترجمه: «اصفهان نیمی از جهان است»
ریشه فارسی: «اصفهان نصف جهان.»

[ویرایش] J

Jahre lehren mehr als Bücher.

ترجمه: «گذشت زمان بیشتر از کتاب می‌آموزد»
مترادف فارسی: «زیرکترین و آزموده ترین آموزگاران، روزگار باشد.»
Je älter die Kuh, je hübscher das Kalb.

ترجمه: «هرچه گاو پیرتر، گوساله‌اش قشنگتر»
مترادف فارسی: «گاو که پیر شد گوساله‌اش عزیز می‌شود.»
Je dümmer der Mensch, desto größer das Glück

ترجمه: «آدم هرچه نادان‌تر، بلندبخت‌تر»
مترادف فارسی: «دنیا به کام ابلهان است.»
Jemand einen Bärendienst erweisen

ترجمه: «به کسی خدمت‌ خرسی کردن»
مترادف فارسی: «دوستی خاله‌خرسه.»

[ویرایش] K

Katzengebet dringt nicht in den Himmel (himmelt nicht).

ترجمه: «دعای گربه در آسمان رخنه نکند.»
مترادف فارسی: « به‌دعای گربه سیاه باران نمی‌آید (نمی‌بارد).»
Katzenwäsche machen.

ترجمه: «گربه‌شویی کردن»
مترادف فارسی: «گربه‌شویی کردن.»
Kaufmannschaft leidet keine Freundschaft.

ترجمه: «تجارت، دوستی را تحمل نکند»
مترادف فارسی: «حساب حساب است، کاکا برادر.»
Kindermund tut Wahrheit kund.

ترجمه: «دهان کودکان، حقیقت‌گو است»
مترادف فارسی: «حرف راست را از بچه بپرس.»
Kinder und Narren sagen die Wahrheit.

ترجمه: «کودکان و دیوانگان حقیقت‌گو هستند»
مترادف فارسی: « حرف راست را از دیوانه باید شنید.»
Krokodilstränen weinen.

ترجمه: «اشک تمساح گریه کردن»
مترادف فارسی: «اشک تمساح ریختن.»
Kleider machen Leute, Lumpen machen Läuse.

ترجمه: «لباس، آدم می‌سازد، لباس‌کهنه شپش»
مترادف فارسی: «آستین نو پلو بخور.»
Kümmel spalten.

ترجمه: «سیاه‌دانه شکافتن»
مترادف فارسی: «مته به‌خشخاش گذاشتن.»
Kunst geht über Geld.

ترجمه: «هنر برتر از پول است»
مترادف فارسی: «هنر بهتر از گوهر نامدار» فردوسی
مترادف فارسی: «هنر بهتر از ملک و مال پدر»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
مرد

 
[ویرایش] L

Lachen ist die beste Medizin.

ترجمه: «خنده بهترین داروها است»
مترادف فارسی: «خنده بر هر درد بی‌درمان دواست.»
Lebe, als solltest du morgen sterben, und arbeite, als solltest du ewig leben.

ترجمه: «به گونه‌ای زندگی کن که گویی فردا باید بمیری؛ و طوری کار کن که گویی جاودانه‌ای.»
مترادف فارسی: «طوری زندگی کن، انگاری فردا خواهی مرد، طوری کار کن، انگاری هیچگاه نخواهی مرد.» هراس، ۶۵-۸ پیش از میلاد
Leute und Leute sind zweierlei.

ترجمه: «آدم و آدم دو گونه می‌باشند»
مترادف فارسی: «آدم به‌آدم بسیار ماند.»
Liebe kann Berge versetzen.

ترجمه: «عشق، کوه را جا به جا می‌کند»
مترادف فارسی: «عشق در کوه‌کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت» فرخی یزدی
Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.

ترجمه: «عشق، سخت‌ترین سنگ‌ها و صخره‌ها را نرم می‌کند.»
مترادف فارسی: «گر کوه‌کن زپای در آمد چه‌جای طعن// بالله که کوه پست شود زیر بار عشق» عبدالرحمن جامی
Liebe braucht keinen Lehrer.

ترجمه: «عشق، نیازی به آموزگار ندارد»
مترادف فارسی: «ای بی‌خبراز سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نه آموختنی» سنائی
Liebe, die nur von einer Seite kommt, dauert nicht lange.

ترجمه: «عشقی که فقط از یک سوی آید، طولانی نخواهد بود»
مترادف فارسی: «چو زین سر هست زان سر نیز باید // که مهر از یک طرف دیری نپاید» اوحدی
Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.

ترجمه: «عشق بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ»
مترادف فارسی: «چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// که یک‌سر مهربونی، دردسر بی» باباطاهر
Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.

Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.

ترجمه: «عشق و سرفه را نمی‌توان پنهان داشت.»
ترجمه: «عشق و سرمستی از دریچه بیرون را می‌نگرند.»
مترادف: «عشق و مشک پنهان نمی‌ماند.»
Liebe kann man nicht erzwingen.

Liebe duldet keinen Zwang.

ترجمه: «عشق را نمی‌توان تحمیل کرد»
ترجمه: «عشق، زورپذیر نیست»
مترادف فارسی: «عشق به‌زور، و مِهر به‌چُنبِه نمی‌شود.»
Liebe macht närrisch.

Liebe und Verstand, gehen selten Hand in Hand.

ترجمه: «عشق، جنون‌آور است»
ترجمه: «عشق و عقل به ندرت دست در دست دارند.»
مترادف فارسی: «عشق و جنون همسایه دیوار به دیوارند.»
مترادف فارسی: «عشق در آمد به‌دل، رفت زسر عقل و هوش.»
Liebe fürchtet keine Gefahr.

ترجمه: «عشق از خطر نمی‌هراسد»
مترادف فارسی: «عشق را از تیغ و خنجر باک نیست.»
Liebe ist ein verzehrendes Fieber.

Liebe ist Leides Anfang.

ترجمه: «عشق تب کشنده‌ای است»
ترجمه: «عشق، آغاز رنج است»
مترادف فارسی: «به‌گیتی عاشقی بی‌غم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد» فخرالدین اسعد گرگانی
مترادف فارسی: «عشق برمن در عنا بگشود// عشق سر تا به‌ سر عذاب و عناست» فرخی سیستانی
Löwen fangen keine Mäuse.

ترجمه: «شیران، موش شکار نکنند»
مترادف فارسی: «نخورد شیر نیم‌خورده سگ// ور به سـختی بمیرد اندر غار» سعدی
Lügen, dass sich die Balken biegen.

ترجمه: «دروغی، که تیر سقف را خم می‌کند»
مترادف فارسی: «دروغی که تیر سقف را می‌شکند.»
Lügen haben kurze Beine.

ترجمه: «پای دروغ کوتاه است»
مترادف فارسی: «دروغ از همان دور که می‌آید یک پایش می‌لنگد.»
مترادف فارسی: «دروغگو تا در خانه‌اش.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
     
  
صفحه  صفحه 16 از 75:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  74  75  پسین » 
شعر و ادبیات

ضرب المثلها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA