ارسالها: 1615
#161
Posted: 6 Jul 2011 04:47
[ویرایش] M
Man kann sich selbst keine Bäume pflanzen.
ترجمه: «کس نتواند نهالی از بهر خویش غرس کند.»
مترادف فارسی: «دیگران نشاندند ما خوردیم ما بهنشانیم دیگران خورند. » مرزبان نامه
Man muss es nehmen wie es kommt.
ترجمه: «به هر طریق که آید، باید پذیرفت.»
مترادف فارسی: «هرچه پیش آید خوش آید.»
Man muss sich mit Mondschein begnügen, wenn man keinen Sonnenschein hat.
ترجمه: «باید به نور مهتاب کفایت کرد، هرگاه که از آفتاب محروم هستی.»
مترادف فارسی: «چون عشق بود به دل، صواب است // مه در شب تیـره آفتاب است» امیرخسرو دهلوی
Man soll die Bärenhaut nicht verkaufen‚ ehe der Bär gestochen ist.
Man muss den Pelz nicht verteilen‚ ehe der Bär geschossen (erlegen) ist.
ترجمه: «پوست خرسی را که هنوز شکار نکردهای، نفروش.»
ترجمه: «خرسی که هنوز کشته نشده، نباید پوستش را تقسیم کرد.»
مترادف فارسی: «خرس را شکار نکرده پوستش را نفروش.»
Man muss den Vogel erst im Käfig (Käficht) haben‚ ehe man ihn singen lehrt.
ترجمه: «پرنده را اول در قفس اسیرکن، سپس چهچه زدن را بدو بیاموز.»
مترادف فارسی: «مرغی را که در هواست نباید بهسیخ کشید.»
Man muss den Wolf erst fangen‚ ehe man ihm das Fell abziehen kann.
ترجمه: «گرگ را اول بگیر، بعد پوستش را بکن.»
مترادف فارسی: «فرستاده گفت ای خداوند رخش // بهدشت آهوی ناگرفته مبخش» فردوسی
Man wird eher von einem Mistkarren überfahren als von einem Wagen.
ترجمه: «تصادف با یک گاری کودکِش امکان بیشتری دارد تا با یک درشکه.»
مترادف فارسی: «همه را برق میگیرد، ما را چراغ نفتی.»
Mein Mutter Kuh Bruder, war ein Ochs.
ترجمه: «برادر مادرم، گاو، یک گاومیش است.»
مترادف فارسی: «به قاطر گفتند پدرت کیست؟ گفت: اسب آقادائیم است.»
Menschen und Zugvögel bleiben nicht an einem Ort.
ترجمه: «انسانها و پرندگان در یک محل ماندگار نیستند.»
مترادف فارسی: «انسان پرنده بی پر و بال است.»
Mit gespaltener Zunge reden (oder mit zwei Zungen reden).
ترجمه: «دو زبانه حرف میزند.»
مترادف فارسی: «دودستماله میرقصد.»
مترادف فارسی: «بهیک روی در دو محراب است.»
مترادف فارسی: «دودوزه میبازد.»
Morgenstunde hat Gold im Mund.
ترجمه: «صیبحگاهان، زر در کام دارد.»
مترادف فارسی: «سحرخیز باش تا کامروا باشی.»
مترادف فارسی: «صبحخیزی دلیل فیروزی است.» عبدالرحمن جامی
Müßiggang hat Armut im Gefolge.
Müßiggang ist aller Laster Anfang.
ترجمه: «کاهلی، فقر به دنبال دارد.»
ترجمه: «کاهلی، آعاز اعتیاد است.»
مترادف فارسی: «تنآسانی و کاهلی منجر بهفقر و پریشانی گردد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#162
Posted: 6 Jul 2011 04:47
[ویرایش] N
Neid, tut sich leid.
Neid schlägt sich selbst.
Neid ist dem Menschen, was Rost dem Eisen.
ترجمه: «حسد خودآزار است.»
ترجمه: «حسد به خود ضربه میزند.»
ترجمه: «حسد برای انسان مانند زنگ برای آهن است.»
مترادف فارسی: «توانم آنکه نیآزارم اندرون کسی// حسود را چهکنم کو زخود بهرنج در است» سعدی
مترادف فارسی: «حسود هرگز نیاسود.»
Neue Kirchen und neue Wirtshäuser stehen selten leer.
ترجمه: «میخانهها و کلیساهای نوبنیاد به ندرت خالی میمانند.»
مترادف فارسی: «متاع کفر و دین بیمشتری نیست // گروهی این، گروهی آن پسندند» سنجر
Neues preist man, Altes zerreißt man.
ترجمه: «نو را ارج مینهند، کهنه را جر میدهند.»
مترادف فارسی: «نو که آمد بهبازار، کهنه شود دلآزار.»
Nichts sieht einem gescheiten Mann ähnlicher als ein Narr, der das Maul hält.
ترجمه: «هیچکس به خردمندی دیوانهای که سکوت اختیار کردهاست، نیست.»
مترادف فارسی: «نادان را بهاز خاموشی نیست.» سعدی
Nicht um ein Jota.
ترجمه: «حتی یک «یوتا» هم نه.»
مترادف فارسی: « یک واو نباید کم و زیاد شود.»
Niemand ist ganz golden.
Niemand ist ohne Fehl. (Tadel)
ترجمه: «هیچکس از طلا ساخته نشدهاست.»
ترجمه: «هیچکس بیعیب نیست.»
مترادف فارسی: «گل بیعیب خداست.»
مترادف فارسی: «در عیب نظر مکن که بیعیب خداست.»
تمثیل: «هر گلی علت و عیبی دارد// گل بیعلت و بیعیب خداست» پروین اعتصامی
Niemand kann zweien Herren dienen.
ترجمه: «هیچکس نمیتواند به دو ارباب خدمت کند.»
مترادف فارسی: « یک ارباب و ده نوکر شنیده بودیم، اما یک نوکر و ده ارباب ندیده بودیم.»
Noch in den Kinderschuhen stecken.
ترجمه: «هنوز با کفشهای بچهگانه راه میرود.»
مترادف فارسی: «هنوز دهنش بوی شیر میدهد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#163
Posted: 6 Jul 2011 04:48
[ویرایش] S
Samt am Kragen, Hunger im Magen.
ترجمه: «یقه از مخمل اما شکم خالی.»
مترادف فارسی: « پز عالی جیب خالی.»
Säet einer Gutes, so schneidet er nicht Böses.
ترجمه: «دانه نیکی بکارید تا بدی درو نکنید.»
مترادف فارسی: «تخم چون نیک بود، نیک پدید آرد بر.» فرخی سیستانی
Scham ist das Armen Unglück.
ترجمه: «حیا باعث بدبختی بینوایان است.»
مترادف فارسی: «حیا مانع روزی است.»
Schlafen bringt kein Brot ins Haus.
ترجمه: «از خوابیدن نان به خانه نمیآید.»
مترادف فارسی: «هرکس خواب است حصهاش در آب است.»
Schlaf und Tod sind Zwillingsbruder.
ترجمه: «خواب و مرگ برادران دوقلو هستند.»
مترادف فارسی: «خواب، برادر مرگ است.»
Schlechte Nachrichten wandern schnell.
Schlimme Nachrichten kommen rasch an (zufrüh).
ترجمه: «خبر بد سریع پخش میشود.»
ترجمه: «خبر بد با عجله میرسد.»
مترادف فارسی: «خبر بد زود منتشر میشود.»
مترادف فارسی: « خبر بد زود میرسد.»
مترادف فارسی: «خبر بد تیزرو باشد.»
Schuld tötet den Mann.
Schulden und der Krebs sind unheilbare Übel.
ترجمه: «قرض آدم را میکشد.»
ترجمه: «قرض و سرطان دو مرض لاعلاج هستند.»
مترادف فارسی: «قرض عمر آدم را کوتاه میکند.»
Schuster‚ bleib bei deinen Leisten.
ترجمه: «جناب کفاش، با چرم خودت مشغول باش.»
مترادف فارسی: «بهقدر شغل خود باید زدن لاف//که زردوزی نداند بوریاباف» نظامی
Schwarze Kühe geben auch weiße Milch.
ترجمه: «گاوهای سیاه هم شیر سفید تولید میکنند.»
مترادف فارسی: «گاو سیاه هم شیرش سفید است.»
Schweigendem Mund ist nicht zu helfen.
ترجمه: «به دهانی که سکوت کند نمیتوان کمک کرد.»
مترادف فارسی: «تا نگرید طفل کی نوشد لبن.» مولوی
Schweigen ist das Beste.
Schweigen ist der Deckel auf dem Hafen.
Schweigen schadet selten.
Schweigen und denken mag niemand kränken.
ترجمه: «سکوت، بهترین است.»
ترجمه: «سکوت سرپوش قابلمهاست.»
ترجمه: «سکوت به ندرت زیانآور است.»
ترجمه: «سکوت و تفکر کسی را مریض نکند.»
مترادف فارسی: «خاموشی دویّم سلامت است.»
مترادف فارسی: «سلامت در خموشی است.» قابوسنامه
تمثیل: «مرد خاموش در امان خداست// آدمی از زبان خود بهبلا است» سعدی
تمثیل: «خموشی پردهپوش راز باشد// نه مانند سخن غمّاز باشد» وحشی بافقی
Schwiegermutter, Teufels Unterfutter.
Schwiegermutter, Tigermutter.
ترجمه: «مادرشوهر آستر لباس شیطان است.»
ترجمه: «مادرشوهر، مادر ببر.»
مترادف فارسی: «مادرشوهر ماره، بچهاش مارمولک؛ خواهرشوهر خاره، بچهاش خارخاسک.»
مترادف فارسی: «مادرشوهر عقرب زیر فرش است.»
Sein Schäfchen ins Trockene bringen.
ترجمه: «گوسفندان خود را به خشکی آوردن.»
مترادف فارسی: «گلیم خود را از آب بیرون کشیدن.»
Sich regen, bringt Segen.
ترجمه: «حرکت کردن برکت آورد.»
مترادف فارسی: «برکت در حرکت است.»
Sich selbst kennen, ist die größte Kunst.
ترجمه: «خودشناسی بزرگترین هنر است.»
مترادف فارسی: «آنچه در علم بیش میباید// دانش ذات خویش میباید» اوحدی مراغهای
Sie ist meine Kragenweite.
ترجمه: «او اندازه تنم است.»
مترادف فارسی: « قبائیست که بر قامت من دوختهاند. (قبائیست بر قامت او دوخته)»
Sitze meinetwegen krumm, aber sprich gerade.
ترجمه: «اگر مایلی کج بنشین اما راست حرف بزن.»
مترادف فارسی: «کج بنشین اما راست بگو.»
Sorge, aber nicht zuviel, es geschieht doch, was Gott will.
ترجمه: «زیاد غصه نخور، خواست خدا هرچه باشد همان میشود.»
مترادف فارسی: «پس زانو منشین و غم بیهوده مخور// که ز غمخوردن تو رزق نگردد کم و بیش» حافظ
Sorge nicht für morgen.
ترجمه: «غم فردا را نخور.»
مترادف فارسی: «برو شادی کن ای یار دلافروز//غم فردا نشاید خورد امروز» سعدی
Stolz auf der Gasse, kein Heller in der Tasche.
ترجمه: «در کوچه و خیابان سرافراز، اما در جیب یکشاهی هم ندارد.»
مترادف فارسی: «هرچه داره بهبر داره، بهخونه دست خر داره.»
Stößigem Stier, wachsen kürzer Hörner.
ترجمه: «گاو شاخزن شاخش کوتاه است.»
مترادف فارسی: «خدا خر را شناخت، شاخش نداد.»
Suche, so wirst du finden.
ترجمه: «جستجو کن، خواهی یافت.»
مترادف فارسی: «جوینده یابندهاست.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#164
Posted: 6 Jul 2011 04:49
[ویرایش] W
Was einen Anfang hat, muss auch ein Ende haben
Was einen Anfang nimmt, dem ist auch ein Ende bestimmt
ترجمه: «آنچه که آغازی دارد باید انجامی هم داشته باشد.»
ترجمه: «هرچیزی که شروع شود، پایانی هم بر او معین شدهاست.»
مترادف فارسی: «هرچه بهآغازی بوده شود// طمع مدار ای پسر اندر بقاش» ناصرخسرو
تمثیل: «ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست// هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام» حافظ
Wasser in den Rhein tragen
Wasser ins Meer (See) tragen
ترجمه: «آب به رودخانه راین بردن.»
ترجمه: «آب به دریا بردن.»
مترادف فارسی: «زیره به کرمان بردن.»
مترادف فارسی: «فلفل به هندوستان بردن.»
Wenn das Pferd zu alt ist, spannt man’s in den Karren
ترجمه: «اسب که پیر شد او را به گاری میبندند.»
مترادف فارسی: «مار که پیر شد قورباغه سوارش میشود.»
Wer den Baum gepflanzt hat, genießt selten seine Frucht
ترجمه: «آنکه نهالی غرس کند، به ندرت از ثمره او بهرمند گردد.»
مترادف فارسی: «دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند.»
Wenn der Wolf altert, so reiten ihn die Krähen
ترجمه: «گرگ که پیر شد، کلاغ سوارش میشود.»
مترادف فارسی: «شیر که پیر شد، بازیچه شغال میشود.»
Wenn der Wolf alt wird, bellen ihn die Hunde
ترجمه: «گرگ که پیر شد، سگ براش پارس میکند.»
مترادف فارسی: «تازی که پیر شد، از آهو حساب میبرد.»
Wer die bei Abend stiehlt, bringt sie bei Tag wieder
ترجمه: «اگر او را شبانگاه بدزدند، در روشنایی روز پس میدهند.»
مترادف فارسی: «مال بد بیخ ریش صاحبش.»
Wer will der Katze die Schelle umhängen
ترجمه: «چهکسی میخواهد زنگوله را به گردن گربه بیندازد؟»
مترادف فارسی: «زنگوله را که به گردن گربه میاندازد؟»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#165
Posted: 6 Jul 2011 04:51
نیشابوری
« اَفتاو ور زردی، كیونی وجیرقی (aftaw vazardi, keyvani vajirqi)»
(آفتاب به زردی زد، خدمتكار از خواب بیدار شد)
« از هر علفی، یك کلَفی (az har alafi, yag k'lafi)»
(از هر علفی، یك لقمه ای)
« حرف بزو چاقت كِنَه، نِه كی زاغِت كِنَه (harfi bezo, chaght k'na, ne ki zaq't k'na)»
(حرفی بزن كه چاقت كند، نه كه زاغت كند)
« فُلانی جیبیش به قُناتِ طاهری وَصلَه.»
ثروتمند بودن
« فُلانی خوب آوشَ دِ جُو کید.»
ترس در دل کسی انداختن
« سالی که نیکوست از بهارش پیداست/ ماستی کی تُرش است از تُقارَش پیداست»
کنایه از آینده و سرانجام یک نفر
« همه رَ برق میگیره ما رَ چراغ موشی !»
کنایه از بد شانسی
« چلو صَفی به اَفتَوَ مِگه دو سِرَخَه»
معادلی برای:دیگ به دیگ میگه روت سیاه
« سُفال از سَر تُقارَه/ سگ؛زرد بُرار شُغالَه»
« ثواب د فیکر و بصیرته نه د نماز و روزه ی زیاده»
« باب مسجد است، نه از جای گشادنی نه آتش گرفتنی.»
« همچو که مری نظر به آو کو/فیکر فردا را جیلو جیلو کو.»
« زیندون مرد، خفتنش. اگیر بیدار رفتی به مراد مرسی.»
« سید ورمگه نسب درم.رئیس ورمگه سِمّت درم.خوشا بـ درویش که هم هچی ندره.»
« همو جور که بنچستی زیر و زبرت نظر کو.»
«مرد اویه کی دمین خلق بنشینه و ورخزه و بخسبه و بخوره و دمون بازار بیع و شرا کنه اما یک دم قلبش از ذکرولا خلی نبشه.»
[ویرایش] هراتی
آب این بی حاصلان یکسر به دریا میرود.
آب در جوی خوش است تا به دریاچه رسد.
آب که از سرگذشت چه یک نیزه چه صد نیزه.
آب ندیدن، موزه کشیدن خطاست.
آزمند، پیوسته نیازمند است.
آلوچه از آلوچه رنگ میگیرد، انسان از انسان.
آموزده را آموزدن خطاست.
آنچه به خود نمیپسندی ، به دیگران هم مپسند.
آنچه دردیگ است در کاسه می آید.
آنکه رفیق خوب دارد نیاز به آئینه ندارد.
ابر اگر از قبله خیزد، سخت باران میشود.
ادب آب حیات آشنائی است.
از آهسته رفتن مترس، از بی حرکت کردن بترس.
از بی اتفاقی آب در کوزه خشک میشود.
از صد خویش یک همسایه پیش.
از کسی که طمع داری گله داری.
امانت را خاک خیانت نمیکند.
امروز نیکویی فردا نیک انجامی.
انسان از گل کرده نازکتر، واز سنگ کرده سخت تر است.
اول بشناس جای خود را بعد بگذار پای خود را.
اول کوزه پر ارزن کن وانگهی زن بگیر.
با خالقت چه کردی که باخلق او کنی.
با دو انگشت آفتاب پُت نمیشود.
بار کج به منزل نمی رسد.
باغ را خراب بخر خانه را آباد.
[ویرایش] سبزواری
نو کرده قبا نمیشنسه بابا ره
معادل کنایه:تازه به دوران رسیده
نون ندره باخره پیاز موخره اشتهاش وا روو
معادل کنایه:پز عالی، جیب خالی
مورچه ورد چربی راه مره
نه بیل مزنه نه پیه، انگور موخره د سیه
_ آدم که سوار شتر مره از هیلوک هیلوکش نمترسه/Adam ke sovar shotor mara ez heyluk_ heylukes nametarsa
کسی که سوار شتر میشود از بد راه رفتنش نمیترسد. یعنی کسی که کار مهمی را شروع میکند، از مشکلات احتمالی و اظهار نظرهای بی مورد مردم نمیترسد.در نصحیت یا دفاع از کسانی که دست به کارهای مهم میزنند،ولی از سختیهای آن وحشت دارند ،به کار میرود.
آواز دهل شنفتن از دو خوشه/Avaze dohol shonoftan ez dir khuse
آواز شتر شنیدتن از دور خوش است. کنایه از اینکه ،محاسن و مکارمی که به افراد نسبت میدهند ، اغلب از اغراق برخودار است.قتی میگویند که با تعریف و تمجید بیش از حد دیگران روبرو میشوند
از حموم میی بار به خنی شییت از رخت شستن میی بار به خنه مارت /Ez hammum miyi bar be khaney shiyet ez rakht_shostan miyi bar be khaney mare
وقتی از حمام میآیی برو به خانه شوهرت ،وقتی از جامعه شویی میآیی برو به خانه مادرت.
با توجه به اینکه در قدیم منازل دارای حمام ولوله کشی آب نبوده ، زنان از حمام عمومی و آب چشمه و قنات استفاده میکردهاند. شاید این مثل بدان جهت شایع و رایج شده که بعد از استحمام زن پاکیزهاست ودر چشم شوهر بیشتر جلوه میکند.ولی بعد از کار لباسشویی زن خسته و نالان و نیز ژولیده و گرسنهاست و در چنین وضعی مادر بهتر او را تیمار میکند. به عنوان یک تجربه اخلاقی _ رفتاری ، در مقام نصیحت بیان میشدهاست.
و دیکون غلوم مل شمس ممنهVe dikun qolum molle_shams memana
به دکان غلام ملا شمس میماند. یعنی ، بس که شلوغ ودر هم ریختهاست، مغازه غلام ملا شمس میماند.
در مورد جاهای به هم ریخته و شلوغ به کار میرود و از آنجا ریشه گرفتهاست که حدود سالهای (۱۳۲۵ تا ۱۳۴۵) پیرمردی متدینی به نام غلام ملا شمس در خیابان بیهق شهرستان سبزوار مغازه داشت. در مغازه این پیرمرد همه نوع جنس ، از جمله انواع کتب و نوشت افزار وجود داشت. ولی بسیار در هم پاشیده و نامنظم در کف دکان بخش شده بود و مرحوم غلام که به «غلوم»معروف بود، روی اجناس و لوازم دکانش مینشست و معامله میکرد. با وجود کهولت سن با هوش بود و چیزی که میخواستی به راحتی در میان اشیای بهم ریخته پیدا میکرد.شلوغی دکان غلوم در زمان حیات او نیز در بین مردم مثل شده بود.
خدایش رحمت کناد که او از شلوغی دنیای فانی رست ودنیای ما همیشه چون دکان اوست.
[ویرایش] کاشمری
فلانی رو !انگاری مِخَه نخل فدافن ره حرکت بته!
نخل(نِمادی از تابوت امام حسین)روستای فدافن به علت عظمت و سنگینی حداقل توسط چهل مرد تنومند حمل میشد.اهالی پایین ولایت کاشمر وقتی کسی خالیبندی میکند و یا کاهی را کوه جلوه میدهد میگویند
یقین باز میل آسیای کُندر ره دزدیدن!
هر کس بیگناهست ومتهم به کاری میشود میگویند
خرگوشک شنگوگ شنگوگ- دست و پاش رنگوگ رنگوگ/Khagooshak shangoog shangoog- dast o pash rangoog rangoog
به بجه و نوزادی که دست و پا میزند و سرحال است.
اوْ دهم چینه دهم ور مرغ تو ورلیچه./Ow daham china daham ver morgh-e to varlicha
در زمانی که خروس یکی، سوار مرغهای همسایه شود و سودی برای صاحبش نداشته باشد.
د برغ رُ از چـُنـّه نگا کُ./De beregh ro az chonna nega ko
دقیق شدن در جزئیات برای کشف اصل موضوع . در تاریکی بنشین روشنایی را بپا، بدون آنکه توجه کسی را جلب کنند اوضاع را زیر نظر داشتن.
گدا چه دهه، گسنه چه خوره./Godaa che daha gosna che khora
ناتوان و نداری که کاری از دستش بر نمیآید. برابر با مثل : «کل اگر طبیب بودی سر خویش دوا نمودی
گوکش گو مکشه کلاغجه روزگار بی مـِتـَه/gow kosh gow moksha kolaghaja rozegare bey meta
در باره کسانی که قدر امکاناتشان را نمیدانند و به راحتی آن را از دست داده و فدای دیگران میکنند.
اگه همی چغوکا انجیر خور مُبودن، یک انجیره د ِ بردسکن نه مموند.
اگر همهٔ گنجشکها انجیر خور میبودند، یک انجیر در بردسکن نمیماند.
از خاک ورخسته د ِ خکستر نشسته.
از چاله به چاه افتادن
ادم بیکارو دو تا کوکا.
آدمی که سرمایه ندارد ولخرجی میکند.
معادل:خفته را خفته کی کند بیدار
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#166
Posted: 6 Jul 2011 04:51
بیرجندی
نقشه موقعیت شهرستان بیرجند در استان خراسان جنوبی،شرق ایران
به جوُ رسیده یه که به نُو رسیده یه
معنی: یعنی اینکه به جون رسیده که به نون رسیده اشاره به اینکه درامدی دست یافته تا خوب و بهتر از این زندگی کند .
بچه چغوک مَدّ رِ خور جیک جیک یاد مِده .
معنی: بچه گنجشک مادر ش رو جیک جیک یاد می دهد . این مثل وقتی گفته می شود که پسر یا دختری میخواد پدر یا مادرش را نصیحت کند .
اَگَر عَروسي نِكردِم وَر پُشت بونِ عَروسي بِرفتِم
معني: اگر خودم فلان كار را انجام نداده ام ولي خيلي هم بي اطلاع نيستم
اَنگُشت تو حَلق مُو نِمتوني كُني
معني: مرا نمي تواني گول بزني
او جايي نِمِشينه كه اُو بِه زِري وا شو.
تحت اللفظي: اوجايي نمي نشيند كه آب به زيرش وا شود.
معنی: كنايه از اينكه آدم ساده لوحي نيست
اُو دِ خونِه گَنديدِيه
تحت اللفظي: آب در خانه گنديده است.
معنی: كنايه از اينكه تا كسي سفر نكند ارزش پيدا نميكند.آدمي وقتي در وطن است ارزش ندارد.
اورِ بي چِشم كَردَن بي چِشم كَردَن
معنی: كنايه از نظر زدن است
او فِلُونيه ، نَه دول (دلو) اَسيا
معنی: كنايه از اينكه او خيلي مرد بزرگي است چيز بي اهميتي مثل دلو آسيا نيست.
با بَبا بَزي با ريش بَبا هم بَزي
تحت اللفظي: با بابا بازي با ريش بابا هم بازي
معنی: اين مثل در موردي گفته مي شود كه كسي بخواهد با مقدسات دين يا شخص بزرگي شوخي كند.
بَخت خُورِ عوض كُنُُم طَلِه ي خُور چِكُنُم.
تحت االفظي ومعني: بخت خود را عوض كنم طالع نحس خود را چه كنم؟(من بخت واقبال وطالع ندارم)
بنده ي خدا در اَمون خدا
كنايه از خداحافظي بعد از ختم معامله يا دعوا يا مرافعه ديگري. واين كه هركس اختيار خود را دارد.
به جُو رسيده يِه كه به نو رسيده يِه
تحت اللفظي:به جان رسيده كه به نان رسيده
اين مثل در موردي گفته مي شود كه شخصي به مراد ومطلبي رسيده وديگر احوالي از كسي نمي پرسد وديگران را فراموش ميكند.
بهشتِه به سرزَنِشه نِميَرزه
تحت اللفظي: بهشتي به سرزنشي نمي ارزد.
معنی: در برابر سرزنش اگر بهشتي باشد ارزش ندارد.
[ویرایش] خواف
همسیه از همسیه ارث مْبْرُه .
دارنده که نادار شود دستش گیر – نادار که دارنده شود پستش گیر .
به دَهُن کج چه کار داری سخن معقول بشنو .
چیزی که عوض داره گله نداره .
بادمجان بد آفت نداره .
شتر در خواب بیند پنبه دانه – گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه .
در بیابان کفش کهنه نعمتی است .
کسی که خربزه را مخوره پای لرزش هم می ایستد.
فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است .
جوجه را آخر پاییز مْشمْرند .
هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمگیره .
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها .
خدا خر را دیده که به او شاخ نداده .
نو آمد به بازار کهنه شده دل آزار .
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید مترسه .
شکم گرسنه تک تک پاشنه ( غرور ) .
کور خود بینای مردم .
یک کلاغ – چهل کلاغ .
وصلت ناجا مرگ مفاجا .
از گدا و نان خشکک .
در دیزی باز است حیای گربه کجا .
شتر که خار میه گردن خوره دراز مکنه .
صد چقک با چرت و پرتش نیم منه .
کژدم خانه و مرحم کوچه .
گل پشت و رو نداره جغندر سرو کون نداره .
کوه به کوه نمرسه آدم به آدمی مرسه .
داشتم داشتم بدرد نمخوره دارم دارم بدرد مخوره .
دیگش نداره اشکنه ، بادش چناری می شکنه ( غرور ) .
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه .
کرم درخت از خود درخت است .
مسجد گرم و گدا آسوده .
بادآورده ر باد مبره .
شنیدن کی بود مانند دیدن .
مشت نمونه خرواره .
سگ زرد برادر شغاله .
بارکج به منزل نمرسه .
تیزی دروش1 به سر دروشه .
دیگ به دیگ ورمگه رویت سیاه .
چغندر به هرات ، زیره به کرمان .
هر موقع گفتم خاک انداز خود را جلو انداز .
جارو به خش خش خود می ارزه .
دیگ سیاه به بارشو ایل و تبار بسیار شو .
رفیق آدم نان زیر بغل اوست .
هر چه سنگه ور پای لنگه .
دست بالای دست بسیاره .
جو برفت گندم برفت ارزن به خش خش افتاد .
خرِما از کُرِهّ گی دم نداشت .
اگر صد سال در مشکی کنی دوغ ، همان دوغ است ، همان دوغ است ، همان دوغ .
حسود لا یسود .
نون را به نرخ روز مْخُورَهْ .
چوب خدا صدا ندارد وقت بزنه دوا ندارد .
عاقبت گرگ زاده گرگ شود/گرچه با آدمی بزرگ شود .
مال خود رٌ سفت بگیر ، همسایه ر دزد بنگیر .
لقمه را اندازه دهن خو وردار .
با یک گل بهار نمی شود .
یک دست صدا نداره .
دود از کنده2 پوده بلند مشه .
سالی که نکوست از بهارش پیداست .
به حرف گربه باران نمی باره .
جیب خالی پز عالی (غرور) .
از خر که عزت وردری به آخورخو لگد می زنه .
حرف راست را از بچه بشنو .
داشگر3 به سفال آو4 مخوره .
کاه زرد به کَه دو نمی ماند .
دنبال سوزن در که دو مگرده .
با خر برو به دادگاه .
به فکر نون باش که خربزه آووه .
ماهی را هر وقت از آو بگیری تازه است .
کور از خدا چه می خواهد دو چشم بینا .
مال زکات نداده نصیب دزد می شود .
آش نخورده و دهان سوخته .
از کیسه خلیفه می بخشد .
کم بخور ناکر بگیر .
تف هر که دِ دهن خودو شیرینه .
شیر به پیاز می گوید بوی می دهی .
آب در هاون کوبیدن است .
آب در زمین سخت جمع می شود .
از پلو پرسیدن ، چرا روغنت کم است ! آهی کشید و گفت : سر دبه محکم است .
چو مرگ خر بود سگ را عروسی .
گوشت خر لایق دندان سگ .
پول دادم به پیاز موخورم تا کور شم .
نون گندم را شکم فولادی میه .
در خانه که هست گندم سلطان سمرقندم .
در خانه که نیست گندم ماتم زده می گردم .
همه می خورند نان و پنیر تو به یک گوشه بمیر .
فهمیده باید یخ بخوره . نمی داند چه وقت بخورد .
بْز گرگ از گله بدور است .
از نوکیسه قرض نکن اگر قرض کردی خرج نکن .
با ماه نشینی ماه شوی ، با دیگ نشینی سیاه شوی .
کوشَکً جای در گیره دختر جای مرگیره .
آقا خرِ دش ، خر آقا ناکره .
اَتش دِ پنبه پاک مُفْتَه .
ارزو بخر انبو بخر .
ارگه و مرگ .
از بی کسی به گربه ور مگه مونس .
از بی کفنی زنده نم .
از دست نا علَجی ، لیلا ر بدان به حاجی .
از سراغ مری به عراق .
از ما کم ، از شما کرم .
اشتُر بزیی که سبک بار شه ، بچه یی سربار شو .
اطلس هر چه کانه شا ، پیتوه نمشا .
افتوه و لگ هف دس ، شام و نهار خبر نس .
اگر از به گوشتی بمرم ، کلاغ ر از گورستو بنمگیرم .
اگر پیر شیم و ملرزم به صد جوو میرزم .
اگر به فکر نون گربه شدی ، موش خنه تور خراب مکنه .
اگر تموم دنیار او بگیره ، سگ به سر زبون خو او مخوره .
اَلو از الو رنگ مگیره ، همسیه از همسیه فهم .
او در خنه گلوکه ، دختر خله خلوکه .
او د زمین سقت مسته .
اولاد ملا باقر ، خوش اول و بد آخر .
اول براری خور ثابت کُ ، دویم ادعای میراث کو .
بز که شیر مته ، از شاخو ملومه .
به دس بده به پا بجی .
به دوستی دوستی ، از تو وا مکنم پوستی .
به ریسمون پوده دگر نمشه خور به چا کرد .
به ما که رسی ، وا رسی .
بی جنگ مجنگه و بی دیره مرخصه .
بیمار ما نلش دره ، تفتو بزر بالش دره .
پاک باش ، بِ باک باش .
پمبه دز دستو به ریشونه .
پیری و خنده سوری .
تکشادر غم جو برده و قصاب ر غم پی .
چاکن به ته چاهه .
چش ببینه ، دل بخاهه .
چلو صفی به کف گیر مگه : چنده غال دری .
حرف ادم ندار خرید ندره .
حرف که به سی و سه دندو رسی ، به سی و سه دهه مرسه .
حسن خو ور خُ خو .
خدا خر ردی که شاخ به او ندا .
حکیم نفهم جون مبره عالم نفهم ایمون مبره .
خدا سرما ر به خورد پوشاکی مده .
خر همو خره کتل او عوض شیه .
خلار ر منار مکنه .
خله همه کره ، همه کارا نیم کره .
د بله سیاهی رنگه نس .
دست شکسته بار گرده .
دست که وستی ، دهم و مسته .
دشت مکشه قبای خور ، نمشنسه بابای خور .
دست شکسته کار مکنه ولی دل شکسته نه .
دست د کسه مشت د پینک .
دوستم د گله به که جونم د غذاب .
دهقونی اگر دنی چپونی اگر تنی .
زمت نکشیده کنّک وا کشیده .
زن بی شو به هر جه مشو .
زنکه زبو نزنه که مرتکه ورو نزنه .
سیب میم از بید میم .
سر با کلا بسیاره .
شل بگیری ، شخ مخوری .
شتر هر چه کلوتره ، زخمم کلوتره .
شخه که از باغ بدره ، میوهی او از ره گذره .
شوم شغال ، دس مو به تغاره .
صبرم از جبره .
عروسی به هوسه ، پرسه به عوض .
عروسی ور سیلنه ، خوش مگذره .
عروس یاد ندره برخصه ، ورمگن زمی کجه .
فقط کاج خنه ر دیه و جی جی ننه ر .
قربون دست بسیار هم در خورده همدر کار .
کار که پول مکنه غول نمکنه .
گو کوش گو مکوشه کلجدک روز بای مته .
موخورم لقمای تور سیخ مزنم چشای تور .
مرغ که شوشو مکنه ، خاک ور سر خو مکنه .
مالت به شب ، جونت به تب .
ناکرده به کار امه گل از او ببار امه .
ور بوم کس بالا نشو تا ور بوم تو بالا نیه .
هیج وخ خنه گرگ ب استقو نمشه .
ور دست میه خو سی کو نه ور همسیه خو .
در هر جا خشنه نشنه .
هر چه خواره جم کو که بکاره .
هر که زوره ، بارو به دوله .
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#167
Posted: 6 Jul 2011 04:51
زابلی
قند و قروتْ يَكيهَ:
خوب و بد برايش فرقي ندارد.
دُوز وَ كْلاه خواه پَرِدارَه
آدم خلافكار خودش را لو ميدهد.
گندم و گياه
به واسطه يك نفر به فرد ديگري نيز خيري برسد.
درَوِ كهِ ندِيَه مَنگالِ ترَ نمِشكَنه
اگر كمكت نكند، تنبيه هم نميكند.
هر جا خاريه وَ پُو خاكساريه
* براي كسي كه زياد گرفتاري پيش ميآيد.
موكِه كِه نداري خِه زن بَبوُ بايد بْسازي
به چيزي كه داري بايد راضي باشي
[ویرایش] به زبان عربی
توجه کنید این نوشتار در مورد(اقلیت) اعراب ساکن خراسان است.
نقشه اعراب ساکن خراسان
لا تمت نفسک بالاباطیل
درونت را با اراجیف نمیران.
صم هن الدنیا و افطر فی الآخرة
از دنیا روزه گیر و در اخرت افکار کن
طلبت الرفعة فوجدته فی التواضع
طلبت الرئاسة فوجدته فی نصیحة الحق
طلبت المروة فوجدته فی الصدق
طلبت الفخر فوجدته فی الفقر
طلبت الظرف فوجدته فی القناعة
طلبت الراحة فوجدته فی الزهد
طلبت الاستغنا فوجدته فی التوکل
[ویرایش] به گویش(زبان) کرمانجی
وله خادیه خا ناس نه ده کئر
سگ صاحبش رو نمیشناخت
خادئ طه گئر که ،ته لوه خئزانئ پئر که
خدا تو را بزرگ و قاطی همه بچه کنه
خاندئنئ که ران و لیسطئنئ سان
خواندن خرها و رقصیدن سگها
خئزان گه ره ئه ل بوحه
بچه باید صالح باشد
خورئشئ که وئ رئجئمه
خوراک کبک ریگه
چاو چاو نه حه دی
چشم چشم را نمیدید
چاو و چئرا باو و بئرا
ای چشم و چراغ ای پدر و برادر من
دئله شئوئن بئخازه ژه شاخئ بئزئنئ شیر ده دووشه
اگر چوپان بخواهد از شاخ بز هم شیر میدوشد
رئوی نه ده که ته کونئ (حه ژئکه ک- حیواله ک ) له دووچئ خا گئرئ داحوو
روباهه تو سوراخ جا نمیشده جارو هم به دمش بسته بود
ژه قه طیئ فئلئتیه
از قحطی رها شده است
ژه بئ ئه قلئ صد سال ئومر ده که
از کم عقلی صد سال عمر میکند
ژه ئش طئم ئه و ده وئ نوو وه ناوه
*من از آسياب مي آيم ، او مي گويد نوبت نيست .
شوور وه فه کئ خا گئرطیه
*شمشیر به دهان خود گرفته است
طه نئلوئنه بیچئنئ ، داسئ طه کئ حئل ناگئرئن
تو رو نذارند درو کنی . داست را هم نمیگیرند
طو حه ر چئ ده وئژی ئه و که رئ وه ر خا داجوو
تو هر چی بگی اون خر خودش را هی میکند
قئلیالان نال ده کئرئن که ران سومئنه خا پیشطا ده حانین
اسب ها را نعل میکردند خرها سم شان را جلو می آوردند
قئلیف ده گه ره ده ر خوینئ خا ده وینه
دیگ میگردد و در همشان خودش رو پیدا میکند
که چئکان بووک ده کئرئن ، ژئنه بیان ژه دستئ په وه رکه توحوون
دخترا رو عروس میکردند زن بیوه هادست و پاشون و گم کرده بودند
که چئکئ جینارئ بئحووشه ، سوولئ لئنگان که لووشه
دختر همسایه کم هوش و کفش پاش گالش است
که رران وه گووچئک ده که
کرها را شنوا میکند(کنایه)
که ساگیئ قره طه نه
چوب بسیار سیاه که با آن آتش تنور را زبانه می دهند
کینئ دامارئ کینئ ده وه یه
کینه نامادری مثل کینه شتر است
له حیوئ گوطیه وه ر مه که و از حاطئم
به ماه گفته نتاب من اومدم
مه سکئ شئرینئ مه خه لک بوخه ،ده وئ طئرشئ خه لکئ ئه م بوخونی
کره شیرین ما را مردم و دوغ ترش مردم را ما باید بخوریم
مالئ مئن مار بوخه چه رم داوئ
مال منو مار بخورد پوست می اندازد
مئسطئ شئران کئ گئرطیه
کسی دست شیرها رو نبسته است
وه طئنئ مئردان ، زئندان حه ر شه و په لاو ده خون
به خيال مرده ها . زنده ها هر شب پلو ميخورند.
وه گه پان ئاده م ده ره ایمامئ چه پان
با حرف آدم سمت امام چپی ها میرود
ژَ اَسبِِ خَلکِ گَرِ زو داکَوي
از اسب ديگران بايد زود پياده شد .
ژَ اِش طِم ، اَو دَوِ نُوَ ناوَ
من از آسياب مي آيم ، او مي گويد نوبت نيست .
ژِن که بَلانَه ، تو مال بِ بَلا نَوَ
زن که بلاست اما هيچ خانه اي بي بلا باشد .
کر ، مَگر ژَ زِرُّوَ گَرِ وَ زِکِ خَه دا لِه خي
چاقو مگر از طلا بود بايد به شکم خود بزني .
بِطِرس ژَ آرِ بِ تُتُون
از آتش بي دود بترس .
بَق وَآوِِّ چاق ناوَ
قورباغه با آب چاق نمي شود .
با خَدِ خِزان بِدَ گُرِّ وَ
بگذار خداوند فرزند بدهد کچل باشد .
با دار هَوَ بَلک و باش بِرِژَ
بگذار درخت باشد برگ و سر شاخه اش بريزد .
تا نان جِه نَه خوي ، قَدرِ نان گَنِم نِزاني
تا نان جو نخوري ارزش نان گندم را نمي داني .
پيواز آوِّرويِ مالانَه ، يه خانيان دالانَه
پياز آبروي خانه هاست ، مال خانه هم ايوان اوست .
دَوَّ گِرَ ، بار ِوي ژِ گِرَ
شتر بزرگ است بارش هم بيشتر است .
دينُ بِرَو که جايل هات
ديوانه فرار کن که جوان آمد .
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#168
Posted: 6 Jul 2011 04:52
به زبان ترکیِ خراسانی
ضرب المثل هایی که در زیر می آید طی یک کار میدانی فلکلور در فروردین ماه سال ۱۳۸۹ در بین روستا های ترک زبان خراسانی انجام شده است ضربالمثل های زیر از ۷ روستای ترک زبان در اصراف شهر نیشابور جمع آوری شده است .( شهر خوار ، بوژان و اردوغش ۱۵ کیلومتری شرق نیشابور ، بشر آباد ، صوما و رشید آباد ۸ کیلو متری شمال شرق نیشابور ، باغ شن گچ ۱۰ کیلومتری شمال نیشابور .) سعی شده تمامی نوشته ها به زبان و لهجه ترکی خراسانی آورده شود.
.آللاهدان اوزولمییه نه اؤلوم یوخدور
.آللاه قازاناننان آلار وئرهر بئجهرهنه
.آللاه بوینووا قویسون
.آللاه بیلهسین قرغه ییبدي
.آللاه دغهله مات وئرمهسین
.آت آلمامیشآخیر چکیر
.آت اولان گونو آت، آري اولان گونو آري
.ات قوتولاندان سورا باتمان آلان چوخ اولار
.آتامین اؤلمه گیننهن قورخمیرام، قورخیرام عزرائیل قاپیمی تانییا
.آتدان دوشور؛ یهه ردهن دوشمور
.آج تویوق یاتار یوخودا داري گؤره ر
.آدام باشینا کول اله سه ده اوجا یئردهن الییه
.آدام دئییر ائششه گین قولاغینا یاسین اوخویورسان
.آدام دئییر آغزین پیشیریب له ر
.آدام دئییر تکائششه گلی خلوه ره دونور
.آدام دئییر مئیمون یییه سینین اوزونه باخیر
.آدام کی سووو کوزه ده گؤردي، گونو باجادا هئچ ایشاوسته گئدمه ز
متن کامل[۱]
[ویرایش] به زبانِ ترکمنی
آچ باشیم دینچ باشیم
معادل: آسوده کسی که خر ندارد – از کاه و جو اش خبر ندارد
باش بارماغینگ باشیسی دنگ دال
معادل: ده انگشت را خداوند برابر نیافریده است
بال دیه نینگ بیلن آغزینگ سویجیمز
معادل با حلوا حلوا گفتن دهنت شیرین نمی شود
تیغ یاراسی بیتر گیدر , دل یاراسی هیچ بتمز
معادل: زخم زبان از شمشیر برنده تر است
[ویرایش] به زبان بلوچی
هشتر که نجو کیت ، کونڈے نبرانت
معنی فارسی :کسی که به انجام کاری رغبت ندارد، نباید با توسل به زور او را وادار به انجام آن کار کرد
سانگ ؤ بند ، لانک ؤ بند
معنی فارسی :با هرکس وصلت کردی ، در روزهای سخت باید به یاری اش بشتابی
هچ کس مکنت چوشیں کار په دشمانے کشتش بولے سوار
معنی فارسی:به خاطر دستمالی قیصریه ای را به آتش کشیدند
تاسے آپ بور ، سد سال و پا کں
معنی فارسی :اگر در خانه کسی یک لیوان آب خوردی ، باید صد سال مدیون صاحبان آن خانه باشی
هچ کس مکنت چوشیں کار په دشمانے کشتش بولے سوار
معنی فارسی:به خاطر دستمالی قیصریه ای را به آتش کشیدند
تاسے آپ بور ، سد سال و پا کں
معنی فارسی :اگر در خانه کسی یک لیوان آب خوردی ، باید صد سال مدیون صاحبان آن خانه باشی
پشتی په کوها جتگ
معنی فارسی:دارای پشتیبان بسیار قوی است
ما په ستک تو په رپک
معنی فارسی :ما صداقت داریم ولی تو آب زیر کاه هستی
لاپ په آپ برءَ نبیت
معنی فارسی :فکر نان کن که خربزه آب است .
ریش وتی دست ءَ سپه دارنت
معنی فارسی :طوری رفتار نکن که آبرویت بریزد
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#169
Posted: 6 Jul 2011 04:52
به گویش هزارگی
بیزار از طیلایی کی گشه بچقنه
چیزی که باعث رنج و عذاب شود سزاوار ترک است هرچند ارزشمند مانند طلا باشد. مثل را به قصد بیزاری جستن از اموال یا اقوام و آشنایان دردسر آفرین به کار برند.
جنگل تر و خوشک دره
در اجتماع همه نوع آدم وجود دارد.همه خوب یا بد نیستند،مثل را به عنوان تسلی بخشیدن به کسی به کار می برند که از وجود فرد نابابی آزرده شده باشد.
خدا از موی سفید شرم موکونه:
خدا به پیران ارج و احترام قایل است،چنانکه اگر رو به درگاهش آورند و در حق کسی دعا یا نفرین کنند،رد نمی کند.پس نباید پیران را سبک شمرد و از کنار آنان بی تفاوت گذشت.مثل را وقتی به کار برند که مسأله ارج و احترام پیری در میان باشد.مثلاً وقتی پیری شفیع و واسطه در امری شود،برای اینکه شفاعتش را بپذیرند،این مثل را به کار برند.
کم بخور نوکر بیگیر:
توصیه به بزرگ منشی می کند.حتی اگر قدرت و توانایی کافی نداری از خرج خودت کم کن و نوکری برایت استخدام کن تا شخصیت است پیش دیگران بالا برود.
بوز د پای خو اوزویه،میش د پای خو:
هرکس سرنوشت مخصوص خود به خود را دارد.عاقبت کار هرکس جداست.کس بار گناه دیگر را نمی کشد.مثل از صحنه آویزان بو.دن لاشه های احشام در سلاخ خانه ها اخذ شده است.
[ویرایش] به زبان پشتو
د فقير چه چيري ښه هلته ئي شپه
که ګدا د بل په غولي غرض نه کړه - سپي به نه که په ګدا باندي غرض
سپي که په خپل منځ کښي سره خوري خو فقير ته ئي يوه وي
د سوال خواړه د پوزي ويني څټل دي
ورک شه هغه ورور چه له ډمانو غواړي پور
يوه سپي ميچن څټله بل ئي کونه څټله
هاله به ئي زده شي چه انډول په انډول شپه شي
داسي مه وايه چه زه يم، داسي به شي لکه چه زه يم
جيندخه په لوټه وخته ويل ئي چه کشمير مي وليده
که خس يم د تا بس يم
مريي لاندي، غوره ئي باندي
که د وي خوره، که نه د وي مره
پشتون سوال نه کوي او چه کوي ئي نو خور ته هم دريږي
روږدي له پوروړي ګنده ده
داسي مه وايه چه زه يم په جهان کښي، پيدا کړي خداي د سر د پاسه سر دي
د مچ جنګ به د پک په سر معلوم شي
ژاړه عمره ژاړه، هاله د نه خوړي هزار سوراخي اوس د وچ پلاؤ محتاج شوي
وړوکي خوله لويي خبري
څه سوي ګي څه ئي بار ګي
وطن دي لوټ که په ټس او ټوسه، په لاس به را نشي ټپوسه
سپي ښه دي که سپاهي، ورک شه سپاهي چه په خپله ځان ستايئي
خوري ساګ او پسکئي د پلاؤ اچوي
له خالي لوښي لوي اواز خيژي
دغه ګز دغه ميدان دي
چه په خپله بډائي که له شاغليو سره څه لره سيالي که
[ویرایش] کنایه ها و ضرب المثل های رایج به صورت شعر
قرآن تمام را از الفِ الحمد تا سین من الجنة و الناس فراموش کرد.
کنایه از لاابالی و بی توجهی به دین
من خویشتن غرقه ام،چگونه غرقه ای دیگر دست گیرم!
معادل:خفته را خفته کی کند بیدار
من آنم که در پای خوکان نریزم / مرین قیمتی دُر نظم دری را
دلبستگی به زبان فارسی
ندانم جز این عیب مر خویشتن را/که بر عهد معروف روز غدیرم
اشاره به شیعه مذهب بودن
آنچهت بکار نیست چرا جوئی؟/وانچهت ازو گریز چرا گوئی؟
پنداشتی که ریشهٔ پیوند من گسست/در سینه ام هزار خراسان نهفته است
دلبستگی و غرور نسبت به سرزمین خراسان
خسیس تر از احمد بازرگان
کنایه از نهایت خست
کس به اقلیم خراب از پی یغما نرود
درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی/جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
ای جوان بر قامت خم گشته ی پیران نگر/رفته رفته زندگی بار گرانی می شود
حال شب های مرا همچو منی داند و بس/تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد
تو اهل صحبت دل نیستی چه می دانی/که سر به جِیب تفکر،چه عالمی دارد
دیدیم بخ چشم هم شنیدیم به گوش/از دل برود هر ان چه از دیده بزفت
دلم یک بره آهوی نجیب است/که از مهر و نوازش بی نصیب است//به سویت آمده، تنها و خسته/دلم ای ضامن آهو، غریب است
شکسته بال تر از من میان مرغان نیست/دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است.
هرچند حال روز و زمین و زمان بد است/یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است//حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای//آنجا برای عشق شروعی مجدد است
دلم به عشق یارم/گرفته حال و هوایی/کشیده پر به خراسان/گرفته شور و نوایی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#170
Posted: 6 Jul 2011 05:01
Emruz base vase farda migzaram
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد