ارسالها: 1615
#181
Posted: 7 Jul 2011 09:30
ضربالمثلهای اسکاتلندی
بدون متن اصلی
«اسکاتلندی، نیمی بشر نیمی خدا.»
«اسلحه، صلح را به ارمغان میآورد.»
«در هیچ کاری عجله جایز نیست مگر گرفتن کک.»
«روزی که نیامده از سالی که گذشته طولانیتر است.»
«زن و باد دو بلای لازم هستند.»
«هرگز نگذار دشمن بفهمد که پاهایت می لرزد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#182
Posted: 7 Jul 2011 09:31
ضربالمثلهای اندونزیایی
A
"Ada asap ada api."
ترجمه: «جایی که آتش است، دود نیز هست.»
مترادف فارسی: «هیچ دودی بی آتشی نیست.»
مترادف فارسی: «دود نشانه آتش است.»
تمثیل: «اگر دودی رود، بی آتشی نیست» سعدی
"Air tenang jangan disangka tiada buaya"
ترجمه: «هرگز فکر نکن که آب آرام تمساح ندارد.»
مترادف فارسی: «از آن مترس کههای و هو دارد، از آن بترس که سر به تو دارد.»
"Air tenang menghanyutkan."
ترجمه: «آب آرام عمیق است.»
مترادف فارسی: «آب هرچه عمیقتر باشد، آرامتر است.»
"Alah bisa karena biasa."
ترجمه: «تمرین، انسان را کامل میکند.»
مترادف فارسی: «کار نیکو کردن از پر کردن است.»
"Anjing menggonggong, kafilah tetap berlalu."
ترجمه: «کاروان به عوعو سگ توقف نمیکند.»
مترادف فارسی: «سگ لاید و کاروان گذرد.»
تمثیل: «زآنهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» جلالالدین محمد بلخی
"Asam di gunung, garam di laut bertemu dalam satu belanga."
ترجمه: «تمر در کوهستان و نمک در دریا است، اما همدیگر را در دیگ ملاقات میکنند.»
مترادف فارسی: «گذر پوست به دباغخانه میافتد.»
مترادف فارسی: «دنیا خیلی کوچک است.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#183
Posted: 7 Jul 2011 09:32
B
"Buruk rupa cermin dibelah."
ترجمه: «روی نازیبا، مقصر، آیینه ترک دار.»
مترادف: «روی تو چون آینه بنمود راست// خود شکن، آیینه شکستن خطاست» نظامی
[ویرایش] G
"Gajah di pelupuk mata tak tampak, semut diseberang lautan tampak."
ترجمه: «فیل روی پلک چشمان دیده نمیشود، اما مورچه آنطرف آب دیده میشود.»
مترادف فارسی: «خار را کف پای دیگران دیدن و جوالدوز را تو چشم خود ندیدن.»
تمثیل: «خار را در چشم دیگران بینی// شاه تیر را در چشم خود نمیبینی» کشفالمحجوب
تمثیل: «کاهی در چشم من میبینید و کوه را در چشم خود نمیبینید.» قرةالعین
تمثیل: «بهچشمت اندر، بالار ننگری تو بهروز// بهشب بهچشم کسان اندرون ببینی کاه» رودکی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#184
Posted: 7 Jul 2011 09:32
L
"Lebih baik satu burung ditangan dari pada sepuluh burung dipohon."
ترجمه: «یک پرنده در دست بهتر از ده تا روی درخت است.»
مترادف فارسی: «سرکه نقد به از حلوای نسیه»
مترادف فارسی: «سیلی نقد از عطای نسیه به»
مترادف فارسی: «نقد موجود به که نسیه موعود»
مترادف فارسی: «گنجشک نقد به از طاووس نسیه»
تمثیل: «ما درخور صید تو نباشیم ولیکن// گنجشک بهدست است بهاز باز پریده» سعدی
[ویرایش] M
"Memancing di air keruh."
ترجمه: «در آب تیره ماهیگیری کردن.»
مترادف فارسی: «از آب گل آلود ماهی گرفتن»
مترادف فارسی: «دزد بازار آشفته میخواهد»
"Memang lidah tidak bertulang."
ترجمه: «بهراستیکه زبان استخوان ندارد.»
مترادف فارسی: «زبان استخوان ندارد؛ به هرطرف که بگردانی میچرخد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#185
Posted: 7 Jul 2011 09:33
R
"Rumput tetangga selalu lebih hijau."
ترجمه: «چمن همسایه سبزتر است.»
مترادف فارسی: «مرغ همسایه غاز مینماید.»
مترادف فارسی: «شتر در قطار دیگران خوش نماید.»
تمثیل: «نعمت ما بهچشم همسایه// صدبرابر فزون کند پایه// چون زچشم نیاز میبیند// مرغ همسایه غاز میبیند» رشید یاسمی
[ویرایش] S
"Surga di telapak kaki ibu."
ترجمه: «بهشت، کف پای مادران است.»
مترادف فارسی: «بهشت زیر پای مادران است.»
[ویرایش] T
"Tak bisa menari dikatakan lantai yang berjungkit."
ترجمه: «نمیتواند برقصد میگوید کف اطاق ناهموار است.»
مترادف فارسی: «عروس نمیتوانست راه برود میگفت اطاق کج است.»
مترادف فارسی: «عروس پایش کج است میگوید راه خانه داماد هموار نیست.»
مترادف فارسی: «به شل گفتند چرا نمیرقصی؟ گفت: اطاق کج است.»
"Tong kosong nyaring bunyinya."
ترجمه: «طبل خالی بلند صدا کند.»
مترادف فارسی: «طبلی که جوفش خالی است، صدایش عالی است.»
مترادف فارسی: «در خم خالی صدا بیشتر میپیچد.»
مترادف فارسی: «طبل هرچه میانتهیتر، صدایش بیشتر»
تمثیل: «چو دهد کوس برون بانگ زپوست// بانگ او شاهد بیمغزی اوست» عبدالرحمن جامی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#186
Posted: 7 Jul 2011 09:34
ضربالمثلهای ایتالیایی
A
«A lavare la testa dell'asino si spreca iI sapone.»
ترجمه: «حیف صابون که سر خر را با آن بشویند.»
مترادف فارسی: «که زنگی به شستن نگردد سفید»
[ویرایش] B
Buona incudine non teme martello.
ترجمه: «یک سندان خوب از پتک هراسی ندارد.»
مترادف فارسی: «شتر نقارهخانهاست، از صدای طشتک و طبلک رم نمیکند.»
مترادف فارسی: «اشتر که چهاردندان شود از آواز جرس نترسد.»
مترادف فارسی: «قاطر قصابخانه کاردخونی زیاددیده.»
تمثیل: «نترسم من از کبک یافهسرای// که اشتر نترسد ز بانگ درای» اسدی طوسی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#187
Posted: 7 Jul 2011 09:34
C
Chi va al mulino s'infarina.
ترجمه: «هرکه بهآسیاب میرود، خود را آردی میکند.»
مترادف فارسی: «همنشین بد چون آهنگر است، اگر جامه نسوزد، دود در تو نشاند.»
Chi va diritto non fallisce strada.
ترجمه: «هرکه بهراه راست رفت، گمراه نخواهد شد.»
مترادف فارسی: «راه راست برو اگرچه دور است.»
مترادف فارسی: «راه راست، گمشدن ندارد.»
تمثیل: «راستی موجب رضای خداست// کس ندیدم که گم شد از ره راست» سعدی
Chi va piano va sano e lontano.
ترجمه: «هرکه آهسته رفت، راه بیشتری را به تندرستی طی میکند.»
مترادف فارسی: «شتر آهسته میرود شب و روز (اسب تازی دو تک رود به شتاب...)» سعدی
مترادف فارسی: «رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود// رهرو آناست که آهسته و پیوسته رود»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#188
Posted: 7 Jul 2011 09:37
L
«La scimmia è sempre scimmia, anche vestita di seta.»
ترجمه: «میمون در لباس ابریشمی هم، میمون باقی میماند»
مترادف فارسی: «خر ار جل اطلس بپوشد خر است» سعدی
مترادف فارسی: «خر همون خره پالونش عوض شده»
[ویرایش] S
Se non è vero, è ben trovato.
ترجمه: «اگر اصل نباشد، بدل خوبی است.»
[ویرایش] U
Una mano lava l'altra.
ترجمه: «یک دست، دگر دست را شوید.»
مترادف فارسی:«دست، دست را میشوید.»
مترادف فارسی: «دست، دست را میشوید، دست هم برمیگردد صورت را میشوید.»
[ویرایش] V
Vedi Napoli e poi muori.
ترجمه: «اول «ناپل» را ببین بعد «بمیر».»
توضیح: «ترجمه این مثل بهزبانهای دیگر، طنز نهفته درآن را که نوعی بازی با کلمات است، بیان نمیکند. "muori" نام شهری است که پس از گذشتن از ناپل پدیدار میشود. از سویی دیگر این لغت به معنی «تو میمیری» هم میباشد.»
[ویرایش] بدون متن اصلی
«اگر می خواهی ماهی فراوانی بگیری، به دریا برو.»
«خداوند، گوشت را به ما ارزانی داشت، شیطان آشپزخانه را.»
«سر ماهی بودن بهتر از دم گاو بودن است.»
«وقتی که بازی به پایان میرسد، شاه و سربازان دوباره داخل یک جعبه قرار میگیرند.»
مترادف فارسی: «مرگ به فقیر و غنی نگاه نکند.»
مترادف فارسی: «مرگ پیر و جوان نمیشناسد.»
تمثیل: «فرق شاهی وبندگی برخاست// چون قضای نبشته آید پیش// گر کسی خاک مـرده باز کند// ننماید توانگر و درویش» سعدی
تمثیل: «اگر تاج داری و گر درد و رنج// همان بگذری زین سرای سپنج// اگر شهریاری و گر زیردست// جز از خاک تیره نیابی نشست» فردوسی
«هرکس هرکاری را فقط به خاطر پول انجام بدهد، چیزی نخواهد گذشت که به خاطر پول هرکاری را انجام دهد.»
«هرکه خواهان خوب سخنگفتن است، اول باید خوب فکر کند.»
«هرکه وقت نداشته باشد، از هر گدایی گداتر است.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#189
Posted: 7 Jul 2011 09:39
ضربالمثلهای ایرلندی
«Bíonn gach tosú lag.»
ترجمه: «هر آغازی ضعیف است.»
مترادف فارسی: «هر چیزی در ابتدایش ضعیف است»
«Bíonn adharca fada ar na ba thar lear.»
ترجمه: «گله گاو سرزمینهای دورتر شاخشان بلندتر است.»
مترادف فارسی: «مرغ همسایه غاز است.»
«Bíonn ciúin ciontach.»
ترجمه: «ساکت گناهکار است.»
مترادف فارسی: «از آن نترس که های و هوی دارد از آن بترس که سر به توی دارد»
مترادف فارسی: «فرد آب زیر کاه»
«Bíonn cluasa ar na clathacha.»
ترجمه: «فنسها(دیوارها) گوش دارند.»
مترادف فارسی: «دیوار موش داره ٬ موش هم گوش داره»
«Briseann an dúchais trí shúile an chait.»
ترجمه: «چشمهای یک گربه تربیتش را نشان میدهد.»
مترادف فارسی: «چشمها هرگز دروغ نمیگویند»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#190
Posted: 7 Jul 2011 09:40
«Cailín ag Mór agus Mór ag iarraidh déirce.»
ترجمه: «آقا خدمتکار دارد اما باز هم باید التماس کند.»
مترادف فارسی: «-»
«Cad a dhéanfadh mac a' chait ach luch a mharú?" .»
ترجمه: «از پسر گربه چه انتظاری بجز کشتن موش میرود؟.»
مترادف فارسی: «پسر کو ندارد نشان از پدر؟»
«Ceileann searc ainimh 's locht.»
ترجمه: «عشق کور است.»
«Coimhéad fearg fhear na foighde.»
ترجمه: «از خشمگین کردن یک فرد صبور پرهیز کنید.»
مترادف فارسی: «-»
«Dúirt bean liom go ndúirt bean léi.»
ترجمه: «یک زن به من گفت ٬ یک زن به او گفت...»
مترادف فارسی: «یک کلاغ چهل کلاغ کردن»
«Is binn béal ina thost.»
ترجمه: «یک دهان ساکت شیرین است»
مترادف فارسی: «-»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد