انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 2 از 75:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  72  73  74  75  پسین »

ضرب المثلها


زن

Princess
 
نان و انگور و این همه جنجال ؟


هر وقت چند نفر سخن همدیگر را نفهمند و بر سر موضوعی واحد با هم جدال کنند کردها گویند : «نان و انگور و این همه جنجال ؟»

روزی سه نفر همسفر که اولی کرد بود و دومی فارس و سومی ترک، به شهری رسیدند. هر سه نفر زبان همدیگر را نمی‌فهمیدند، قرار بود ناهار بخورند. اولی به کردی گفت : «من نان و تری اخوم»
دومی نیز به فارسی گفت : «من نان و انگور می‌خورم»
و سومی هم به ترکی گفت : «من اوزوم چورک ییرم»
ولی اولی نفهمید که دومی همان نان و انگور را می‌خواهد و دومی هم نفهمید که سومی مایل به خوردن نان و انگور است. درنتیجه کارشان به نزاع و مجادله و زد و خورد رسید. چند نفر که زبان هر سه را بلد بودند میانجی شدند و به آنان فهماندند که هر سه نفر یک حرف می‌زنند.

حضرت «مولانا جلال‌الدین محمد بلخی» در مثنوی معنوی حکایتی آورده است با این عنوان :
«بیان منازعات چهار کس جهت انگور با همدگر به علت آن­که زبان یکدیگر را نمی‌دانستند»
که با این ابیات آغاز می‌شود :

چارکس را داد مردی یک درم هر یکی از شهری افتاده به هم
فارسی و ترک و رومی و عرب جمله با هم در نزاع و در غضب
فارسی گفتا از این چون وارهیم هم بیا کاین را به انگوری دهیم
آن عرب گفتا معاذ الله لا من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی کز ترک بد گفت ای کزم من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم
آنکه رومی بود گفت این قیل را ترک کن خواهم من استافیل را
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
عمرو در امانت خيانت نکرد، تو چرا ؟


گاهی اتفاق می­افتد که انسان از نزدیک­ترین کسانی که همه گونه توقع و انتظار از او متصور است خیانت خلافی در امر امانت و راز داری می­بیند که هرگز در مخیله­اش چنان عمل غیر متصوره خطور نکرده است.

در چنین موقعی و موردی با تعجب و تاثری زاید الوصف می­گویند : «عمرو در امانت خیانت نکرد تو چرا ؟»

و مقصود از این عمرو همان عمرو عاصی است که شیعیان نسبت به او از لحاظ خیانتی که داشت و خیانتی که در جنگ صفین نسبت به علی بن ابی طالب ورزیده با نظر بغض و عداوت می­نگرند و به همین ملاحظه با استفاده از این ضرب المثل در واقع می­خواهد بگویند که عمروعاص با آن همه خباثت ذاتی در حفظ امانت و اسرار امین بود تو چرا در لباس دوستی و خصوصیت خیانت ورزیدی ؟
ولی فکر می­کنم علت و جهت دیگر که معقول­تر به نظر می­رسد این باشد که چون اکثریت مردم ایران به صرف و نحو زبان عربی آشنا نبوده­اند خیال می­کرده­اند که طرز تلفظ عمرو با عمر فرقی ندارد در حالی که اگر فرقی نداشت یکی را با «و» و دیگری را بدون «و» نمی­نوشته­اند.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
فروغی نماند در آن خاندان
در آن ایام اعصاری که کلیه­ی شئون مملکت در دست مردان بود و زنان ایرانی را جز کنج خانه و گوشه­ی مطبخ جایی نبوده است اگر برحسب اتفاق یا تصادف، بانویی در میان جامعه سر بلند می­کرد و استعداد فطری و نبوغ ذاتی خود را در امری از امور به احسن وجه نشان می­داد مردان را عرق حسادت و خودخواهی به جوش می­آمد و شعر بالا را دور از انصاف و معدلت در زیر لب زمزمه می­کردند.

«خیر النساء بیگم» همسر سلطان محمد خدابنده و مادر شاه عباس کبیر از لحاظ نسب، مازندرانی است و تا ده پشت به «قوام الدین مرعشی» مشهور به «میر بزرگ» می­رسد. خیر النساء بیگم دختر «میر عبد الله خان» والی مازندرانی بود که چون میر عبدالله خان به تحریک پسر عمویش «میر سلطان مراد» به قتل رسید، «شاه طهماسب اول» خیر النساء بیگم را به عقد پسر بزرگ خود «محمد میرز» درآورد و با وی به هرات فرستاد. محمد میرزا پس از انقضای پادشاهی پدرش شاه طهماسب و برادرش شاه اسماعیل دوم به نام سلطان محمد خدابنده بر اریکه­ی سلطنت تکیه زد ( 885 هجری) ولی چون کور بود، یا به قولی ضعف بصر داشت. همسرش مهد علیا یعنی همان خیر النساء بیگم زمام امور سلطنت را به دست گرفت، و به عزل و نصب حکام و ماموران کشوری و لشکری پرداخت.

مهد علیا زنی غیور، قدرت طلب، تند خو، لجوج و کینه توز بود. امرا وسرداران قزلباش و ارکان دولت صفوی را به چشم حقارت می­نگریست و بی­صواب دید آنان در انتصابات و تغییرات متصدیات و مسولان امور کشور راسا اقدام می­کرد. کار جاه طلبی و فرمانروایی مطلق این زن به جایی رسیده بود که هیچ امری از امور مهمه­ی کشور بدون اشاره و صلاح دید او صورت نمی­گرفت. به همین جهت یکی از شعرای شوخ طبع زمان با اشاره به سنتی خرافی که در میان ایرانیان هنوز هم بی­اعتبار نیست این شعر را سرود :

فروغی نمانـَد در آن خاندان که بانگ خروس آید از ماکیان
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
عهد دقيانوس


به عقیده­ی عوام الناس عهد دقیانوس از قدیم­ترین عهود و اعصار تاریخی است که از آن عهد و عصر قدمی فراتر نمی­توان نهاد به همین جهت هر وقت بخواهند قدمت و کهنگی چیزی یا مطلب و موضوعی را اثبات کنند در لفافه­ی طنز و طیبت به عهد مزبور اشاره می­کنند و می­گویند :

«مربوط به عهد دقیانوس است»
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
مثل انگلیسی

یه صبح مه آلود نمیتونه دلیلی واسه ابری بودن اون روز بشه
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
فوراه چون بلند شود سرنگون شود


نیم بیتی بالا که به صورت ضرب المثل درآمده است در موردی به کار می­رود که آدمی از حدود مقدر و مشخص تجاوز نماید و دست به کاری زند که فوق قدرت و توانایی و بلکه شان و شخصیت او باشد.

ساده­تر آن­که شخص از گلیم خود پا را فراتر نهد و از محدوده­ی خود به محیطی برتر و بالاتر پرواز نماید. بدیهی است نقاد روزگار هرکس را در صف خود جای می­دهد سهل است بلکه گاهی شتاب سقوط و اعاده به مقام و محل اولیه به قدری شدید می­باشد که به تلاشی و انهدام عامل جسور منتهی می­گردد.
در چنین موقعی است که ضرب المثل بالا مصداق پیدا می­کند وصرفا آن را مورد استناد واصطلاح قرار می­دهند. گاهی این ضرب المثل در مورد مخالفان و دشمنان بکار می­رود یعنی اگر مخالف و معاند در مسیر ارتقاء و ترقی بیش از حد تصور پیشرفت کند به این صورت بیان می­کنند.

اقبال خصم هرچه فزونتر شود نکوست فواره چون بلند شود سرنگون شود
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
ضرب المثلهایی درمورد ازدواج

  • اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شكمش را در دست بگیر. (ضرب المثل اسپانیایی)
  • ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی)
  • دوام ازدواج یك قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسكاتلندی)
  • هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. (ضرب المثل اسكاتلندی)
  • لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چینی)
  • زنی سعادتمند است كه مطیع "شوهر" باشد. (ضرب المثل یونانی)
  • زن عاقل با داماد "بی پول" خوب می سازد. (ضرب المثل انگلیسی)
  • زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگلیسی)
  • دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. (ضرب المثل ایتالیایی)
  • داماد كه نشدی از یك شب شادمانی و عمری بد اخلاقی محروم گشته ای. (ضرب المثل فرانسوی)
  • در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق كن(ضرب المثل آذربایجانی)
  • تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب كن. (ضرب المثل چینی)

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 

فيها خالدون



گاهی اتفاق می­افتد که شخصی موضوع ساده­ای را تا نقطه­ی انتها که ضرور و لازم به نظر نمی­رسد دنبال می­کند. در چنین مواقع در باب تمثیل و کنایه می­گویند : «می­خواهد تا فیها خالدون برود»

همچنین در مورد ناطق و سخنرانی که مطلب واضح و پیش پا افتاده­ای را به تطویل و درازا بکشاند و به اطناب سخن بپردازد در مقام تعریض و کنایه می­گویند :«عجب حوصله­ای دارد، می­خواهد تا فیها خالدون را بگوید»

البته همه کس می­داند که عبارت «فیها خالدون» از آیات قرآن است و «آیة الکرسی» به این جمله ختم می­شود. اساس دعای آیة الکرسی و تلاوت آن به طریق ده وقف به منظور نیت و استجابت دعا تا عبارت : «وهو العی العظیم» است که اگر تلاوت ده مرتبه سوره الحمد را نیز به آن علاوه کنیم وقت زیادی را می­گیرد بنابراین چنان­چه کسی پس از انجام این برنامه مفصل بقیه­ی آیة الکرسی تا آخر آیه یعنی : «هم فیها خالدون» ادامه دهد افراد کم حوصله به چنین شخصی البته از باب شوخی و مطایبه می­گوید: «لزونی ندارد تا هم فیها خالدون بروی».
البته مقصود متکلم این است که پس از نیت کردن و استجابت دعا به طریق ده وقف که به عبارت : «وهوالعی العظیم» منتهی می­شود دیگر لزومی ندارد که تا فیها خالدون خوانده شود.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
باج به شغال نمی­دهيم


گاهی دور زمان و مقتضیات محیط ایجاب می­کند که آدمی به حکم ضرورت و احتیاج از فرد مادون و کم مایه­ای تبعیت و پیروی کند و دستور وفرمانش را بر خلاف میل و رغبت اطاعت و اجرا نماید.

ولی هستند افرادی که در عین نیاز و احتیاج زیر بار افراد کم ظرفیت نمی­روند و عزت نفس و مناعت طبع خویش را برتر و بالاتر از آن می­دانند که با وجود پاکدلان وارسته به دنبال روباه صفتان فرومایه بروند. تمام مال و خواسته را در پیش پای رادمردان می­ریزند ولی دیناری عنفا به دون همتان نمی­پردازند. جان به جانان می­دهند ولی قدمی در راه فرومایگان برنمی­دارند.
خلاصه« تاج به رستم می­بخشند ولی باج به شغال نمی­دهند»

باید دانست که ضرب المثل بالا به دلیلی که بعدا خواهد آمد شغاد صحیح است نه شغال. گو اینکه شغال در مقایسه با شیر ژیان به مثابه همان شغاد در مقابل رستم دستان است ولی صحیح ترین روایت در مورد ضرب المثل بالا همان شق اول است که به داستان تاریخی رستم و شغاد مرتبط می­باشد و در شاهنامه­ی فردوسی به تفصیل آمده است.
ذیلا اجمالی از آن تفصیل بیان می­شود :

در اندرون خانه زال، پدر رستم، کنیزک ماهرویی بود که خوش می­خواند و رود می­نواخت. زال را از آن کنیزک خوش آمد و او را به همسری برگزید. پس از مدت مقرر :

کنیزک پسر زاد از وی یکی که از ماه پیدا نبود اندکی
ببالا و دیدار، سام سوار وزو شاد شد دوده نامدار
ستاره شناسان و گنده آوران زکشمیر و کابل گزیده سران
بگفتند با زال و سام سوار که ای از بلند اختران یادگار
چو این خوب چهره بمردی رسد یگانه دلیری و گردی رسد
کند تخمه سام نیرم تباه شکست اندر آرد بدین دستگاه
همه سیستان زو شود پر خروش وز شهر ایران بر آید بجوش

زال زر از این پیشگویی غمگین شد و به خدا پناه برد که خاندانش را از کید دشمنان مفاسد بیگانگان محفوظ دارد. به هر تقدیر نام نوزاد را شغاد نهاد و به ترتیب و پرورش او همت گماشت. چون شغاد به حد رشد رسید او را نزد شاه کابل فرستاد تا در کشورداری و تمشیت امور مملکت بصیر و خبیر شود. شاه کابل دخترش را با وی تزویج کرد و در بزرگداشتش از گنج و خواسته دریغ نورزید. در آن موقع باج و خرابی کشور کابل (افغانستان امروزی) به رستم دستان می­رسید و همه ساله معمول چنان بود که یک چرم گاوی باژ و ساو می­ستاندند و برای تهمتن به زابلستان می­فرستادند.

چنان بد که هر سال یک چرم گاو ز کابل همی خواستی باژو ساو

وقتی که شغاد به دامادی شاه کابل درآمد انتظار داشت که برادرش رستم باج و خراج از شاه کابل نستاند و در واقع کابلیان باج به شغاد بدهند. اهالی کابل چون این خبر شنیدند از بیم سطوت رستم و یا از جهت آن­که شغاد را در مقام مقایسه با برادر نامدارش رستم مردی لایق و کافی نمی­دانستند همه جا در کوی و برزن و سروعلن به یکدیگر می­گفتند : «تا وقتی که رستم زنده است ما باج به شغاد نمی­دهیم»
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

Prince
 
باج سبيل

هرگاه با زور و قلدری به عنف از کسی پول وجنس بگیرند در اصطلاح عمومی آن را به باج سبیل تعبیر می کنند و می گویند : فلانی باج سبیل گرفت
در عصر حاضر که دوران زور و قلدری به معنی و مفهوم سابق سپری شده از این مثل و اصطلاح بیشتر در مورد اخاذی به ویژه رشاء و ارتشاء تعبیر مثلی می شود.
اما ریشه ی تاریخی آن :
انسان های اولیه و غارنشین با ریش تراشی آشنایی نداشته اند و مردان و زنان با انبوه ریش و گیس می زیسته اند. در کاوش ها و حفریات اخیر وسایل و ابزاری شبیه به تیغ سلمانی به دست آمده که باستان شناسان قدمت آن را به چهار هزار سال قبل تشخیص داده اند. ظاهرا مردمان آن دوره ریش و موهای خود را با همین تیغ های ساده و ابتدایی کوتاه و مرتب می کرده اند نه آن که از ته بتراشند.
مادی ها و پارسی ها در حجاری های باستانی با ریش و موی بلند تصویر شده اند و اتفاقا همین ریش و موی بلند باعث زحمت و دردسر آنان می شد، چه یونانی ها که ریش خود را می تراشیدند در جنگ های تن به تن ریش بلند سربازان ایرانی را به دست می گرفتند و با ضربات خنجر آن ها را از پای در می آوردند.
در عهد اشکانیان سواران و جنگجویان پارت موی بلند و ریش انبوه داشته اند ولی قیافه ی پر هیبت، به خصوص فریادهای هول انگیز آنان به هنگام جنگ در سپاه دشمن چنان رعب و وحشتی ایجاد می کرد که جرات نمی کردند به جنگجویان ایرانی نزدیک شوند و احیانا ریش آنان را به دست گیرند.
خلاصه در آن روزگاران ریش و سبیل برای مردان و گیسوان بلند برای زنان ایرانی تا آن اندازه مایه ی زیبایی و مباهات بود که چون می خواستند گناهکاری را شدیدا مجازات کنند اگر مرد بود ریشش را می تراشیدند و چنان که زن بود گیسویش را می بریدند.
ریش تراشیدن و گیسو بریدن در ایران باستان بزرگ ترین ننگ شناخته می شد و محکومی که چنین مجازاتی در مورد او اعمال می شد تا زمانی که ریش یا گیسویش بلند شود از شدت خجلت و شرمساری جرات نمی کرد سرش را بلند کند. اما ریش در عهد ساسانیان به قدر سبیل اعتبار و رونق نداشت.
ایرانیان در این عصر سبیل های بلند داشتند و بعضا ریش را به کلی می تراشیدند در صدر بعد از اسلام همان طوری که در مقاله ی سبیل کسی را چرب کردن یاد آور شده ایم سبیل از این رونق افتاد و ریش های بلند و انبوه قدر و اعتبار یافت.
از نکته های جالب تاریخ ریش و سبیل، مخالفت شدید شاه عباس پادشاه مقتدر صفوی با گذاشتن ریش بوده است و شاه عباس ریش بلند را خوش نداشت و در زمان او ریش های بلند ترکان را ایرانیان سخت زشت می شمردند و آن را جاروی خانه می نامیدند.
با این ترتیب می توان گفت ریش در زمان شاه عباس کبیر بازارش کساد شد و اعتبار سبیل از نو رونق یافت.
پس از این که در آغاز سلطنت خود دشمنان و رقبای سرکش داخلی را سرکوب کرد با صدور یک فرمان به همه ی مردان ایرانی دستور داد که ریش های بلند خود را از ته بتراشند. حتی روحانیون نیز از این دستور معاف نبودند اما گذاشتن سبیل آزاد بود و خود شاه عباس نیز در تصویرهایش با سبیل بلند و افراشته ای دیده می شود.
باری ، سپاهیان و سوار کهنسال دوران صفویه فقط دو سبیل بزرگ و چماقی داشته اند. که مرتبا آن را نمو و جلا می دادند و تا بنا گوش می رسانیدند که مانند قلابی در آنجا بند می شد. عشق و علاقه ی شاه عباس به سبیل گذاشتن تا به حدی بود که شاه عباس کبیر سبیل را آرایش صورت می شمرد و بر حسب بلندی و کوتاهی آن بیشتر و کمتر حقوق می پرداخت.
پیداست که همین اخذ جبری و به عنف و قلدری ستاندن موجب گردید که بعدها از معانی مجازی و مفاهیم استعاره ای باج سبیل در مورد اخاذی و رشاء و ارتشاء استفاده و تمثیل شده است.
عشق من عاشقم باش!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈

دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
     
  
صفحه  صفحه 2 از 75:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  72  73  74  75  پسین » 
شعر و ادبیات

ضرب المثلها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA