ارسالها: 1615
#191
Posted: 7 Jul 2011 09:43
«I scáth a chéile a mhaireann na daoine.»
ترجمه: «مردم در سایههای یکدیگر زندگی میکنند»
مترادف فارسی: «-»
«Is fearr an tsláinte ná na táinte.»
ترجمه: «سلامتی بهتر از ثروت است»
مترادف فارسی: «سلامتی بالاترین دارایی است»
«Is iad na muca ciúine a itheann an mhin.»
ترجمه: «این سکوت خوکها به خاطر خوردن غذا است.»
مترادف فارسی: «صدایشان از جای گرم میآید»
«Is leor don dreoilín a nead.»
ترجمه: «یک لانه برای یک چکاوک کافی است»
مترادف فارسی: «-»
«Ní hé lá na gaoithe lá na scoilb.»
ترجمه: «یک روز بادی روز خوبی برای کاهگل کردن نیست.»
مترادف فارسی: «-»
«Ní mar a shíltear a bhítear.»
ترجمه: «چیزها آنطور که به نظر میرسند نیستند.»
مترادف فارسی: «-»
«Tada gan iarracht.»
ترجمه: «هیچ چیز بدون کوششش نیست.»
مترادف فارسی: «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#192
Posted: 7 Jul 2011 09:43
«Tús maith, leath na hoibre.»
ترجمه: «یک شروع خوب نصف کار است.»
مترادف فارسی: «قدم اول را محکم بردار»
«Pós bean ón sliabh agus pósfaidh tú an sliabh.»
ترجمه: «با یک زن از جنس کوه ازدواج بکنید ٬ با یک کوهستان ازدواج کردید.»
مترادف فارسی: «شما نمیتوانید با کسی ازدواج بکنید بدون اینکه با افراد دیگر خانواده او ارتباط نداشته باشید»
«Is maith an t-anlann an t-ocras.»
ترجمه: «گرسنگی بهترین چاشنی است.»
مترادف فارسی: «آدم گرسنه سنگ هم برایش خوشمزه است»
«Is maith an scéalaí an aimsir.»
ترجمه: «زمان بهترین قصهگو است.»
مترادف فارسی: «-»
«Is minic an fhírinne searbh.»
ترجمه: «حقیقت اغلب تلخ است.»
«Is maith an scáthán súil charad.»
ترجمه: «چشم یک دوست یک آینه خوب است.»
مترادف فارسی: «دوستان عیبهای هم را به هم میگویند»
«Is leor nod don eolach.»
ترجمه: «یک راهنمایی برای یک عاقل کافی است.»
مترادف فارسی: «به آدم عاقل یک بار حرف را میگویند»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#193
Posted: 8 Jul 2011 09:34
ضربالمثلهای ایسلندی و مترادف آن بهفارسی.
Ber er hver að baki nema að sér bróður eigi.
ترجمه: «هر آدمی بیدفاع است ٬ مگر آنکه برادر داشته باشد.»
مترادف فارسی: «برادر پشت برادر است»
Blindur er bóklaus maður.
ترجمه: «یک آدم بدون کتاب کور است.»
مترادف فارسی: «توانا بود هرکه دانا بود»
Kemst þó hægt fari.
ترجمه: «اگر آهسته هم راه بروید به مقصدتان خواهید رسید.»
مترادف فارسی: «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.»
Töluð orð verða ekki aftur tekin.
ترجمه: «کلمات گفته شده دیگر برنمیگردند.»
مترادف فارسی: «آب رفته بر نگردد به جوی.»
مترادف فارسی: «تیری که از چله کمان رها شد برنمیگردد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#194
Posted: 8 Jul 2011 09:35
Margur verður af aurum api.
ترجمه: «پول یک میمون را آدم میکند.»
مترادف فارسی: «پول مرده را زنده میکند.»
مترادف فارسی: «پول را بگذار روی مرده ٬ برایت نقاره میزند.»
Árinni kennir illur ræðari.
ترجمه: «یک پارو زن بد ٬ پارو را مقصر میداند.»
مترادف فارسی: «عروس بلد نیست برقصد ٬ میگوید زمین کج است.»
Á morgun segir sá lati.
ترجمه: «فردا حرف تنبلهاست.»
مترادف فارسی: «-»
Betra er að standa á eigin fótum en annarra.
ترجمه: «بهتر است روی پای خودت تکیه کنی تا به دیگران.»
مترادف فارسی: «دستت رو به زانوی خودت بگیر و بگو یاعلی.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#195
Posted: 8 Jul 2011 09:35
Guð hjálpar þeim sem hjálpa sér sjálfir.
ترجمه: «خدا به کسانی کمک میکند که به خودشان کمک کنند.»
مترادف فارسی: «از تو حرکت از خدا برکت.»
Brennt barn forðast eldinn.
ترجمه: «بچهای که یک بار سوخته از آتش دوری میکند.»
مترادف فارسی: «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.»
Sjaldan er ein báran stök.
ترجمه: «به ندرت یک موج تنهاست.»
مترادف فارسی: «مانند اینکه وقتی بدبختی یا خوشبختی برای کسی میآید ٬ از درو دیوار برای او میریزد.»
Oft velltir lítil þúfa, þungu hlassi.
ترجمه: «برخی مواقع یک نیروی کوچک ٬ تودهای بزرگ را حرکت میدهد.»
مترادف فارسی: «-»
Enginn er verr þótt hann vökni .
ترجمه: «هیچ کس بدتر نیست اما همه خیس میشوند.»
مترادف فارسی: «آتش تر و خشک را با هم میسوزاند.»
Kálið er ekki sopið þó í ausuna sé komið .
ترجمه: «وقتی کلم هنوز در ملاقه است ٬ چشیده نشده است.»
مترادف فارسی: «مثل هندوانه در بسته است.»
Enginn er verri þótt hann sé perri .
ترجمه: «هیچ چیز زشت نیست ٬ فقط برای خرابها.»
مترادف فارسی: «-»
None is bad just because they're perverts.
ترجمه: «خیلی از مردم بیش از حد معمول میخوابند اگر سر موقع بیدار نشوند.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#196
Posted: 8 Jul 2011 09:37
ضربالمثلهای بلغاری
الف
«از کلاغ هرگز کبوتر به وجود نمیآید.»
مترادف فارسی: «از مار نزاید جز ماربچه»
مترادف فارسی: «از آشیان غراب طاووس نپرد»
تمثیل: «تخم اگر جو بود، جو آرد بر// بچه سنجاب زاید از سنجاب» ناصرخسرو
تمثیل: «به موبد چنان گفت دهقان سغد// که برناید از خانه باز جغد» فردوسی
«اگر خانه میخواهی ساختهشده بخر، اگر زن میخواهی ساختهنشده بگیر.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#197
Posted: 8 Jul 2011 09:37
ب
«برای یک گاری پر از سفال،یک ضربهٔ عصا کافی است.»
«بهترین سیبها نصیب خوک میشود.»
مترادف فارسی: «خربزه شیرین نصیب شغال (کفتار) میشود.»
مترادف فارسی: «سیب سرخ برای دست چلاق خوب است.»
تمثیل: «نشود شاهد زیبارو جز همدم زشت// نخورد خربزهٔ شیرین الا کفتار» قاآنی شیرازی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#198
Posted: 8 Jul 2011 09:38
ت
«تنها نیکوکاری آدم خسیس مرگ زودرس اوست.»
«زندگی در جهنم با خردمندان، خوشتر از بهشت در جوار ابلهان.»
مترادف فارسی: «نشست تو با زیرکان در مغاک // بهاست از بهشت و نشست مژاک» فردوسی
[ویرایش] س
«سخن نیک تا دوردستها شنیده میشود؛ حرف بد دورتر از دوردستها بگوش میرسد.»
«سگ قلاده به گردن، خرگوش نمیگیرد.»
مترادف فارسی: «اگر در خانه، خودرا قید سازی// کجا مرغ حرم را صید سازی» اوحدی مراغهای
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#199
Posted: 8 Jul 2011 09:39
ط
«طوفان درختان تنومند را میشکند، درختان کوچک را فقط خم میکند.»
مترادف فارسی: «تواضع سر رفعت افـرازدت// تکبر بهسر اندر اندازدت» سعدی
مترادف فارسی: «از تواضع بزرگوار شوی// واز تکبر ذلیل و خوار شوی» سنایی
تمثیل: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی// هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» پوریای ولی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#200
Posted: 8 Jul 2011 09:39
ک
«کسی که بین دو صندلی بنشیند، زمین میخورد.»
مترادف فارسی: «بین دو پلاس برزمین است.»
مترادف فارسی: «بین دو فرش نشستن»
[ویرایش] م
«مرغ همسایه همیشه تخم بزرگتر میگذارد.»
مترادف فارسی: «مرغ همسایه تخم غاز میکند.»
مترادف فارسی: «آش همسایه روغن غاز دارد.»
مترادف فارسی: << مرغ همسایه غازه.>>
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد