ارسالها: 1615
#241
Posted: 8 Jul 2011 10:14
إن الحیاة عقیدة وجهاد
ترجمه: «زندگی یعنی عقیده و کوشش در راه آن.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#242
Posted: 8 Jul 2011 10:15
إن الذلیل من دل فی سلطانه
إن السماء تُرْجَى حین تحتجب
إن الشباب والفراغ والْجِدَة// مفسدة للمرء أی مفسدة «ابوالعتاهیه»
ترجمه: «جوانی و بیکاری و توانگری باعث انحراف و مایه تباهی است.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#243
Posted: 8 Jul 2011 10:16
إن الشفیق بسوء ظن مولع
إن العیون التی فی طرفها حور قتلننا ثم لم یحیین قتلانا یَصرَعْنَ ذا اللب حتى لا
إن الغریق بکل حبل یعلق
إن الغصون إذا قومتها اعتدلت
إن الغنى والعز فی القناعة والذل فی الحرص وفی الوضاعة
إن القذى یؤذی العیون قلیله ولربما جرح البعوض الفیلا
إن الله جَوَّادٌ یحب کل جَوَّادٍ
إن الله یحب معالی الأمور ویبغض سفاسفها
إن الله یمهل ولا یهمل
إن المعارف فی أهل النهى ذمم
إن المقْدِرة تُذْهِبَ الحفیظة
إن جهد المقل غیر قلیل
إن زاد الشیء عن حده ینقلب لضده
إن غدا لناظره قریب
إن غلا اللحم فالصبر رخیص
إن کبر ابنک آخیه
إن کنت ریحا فقد لاقیت إعصارا
إن کنت کذوباً فکن ذکوراً
إن لم یکن وفاق ففراق
إن مع الیوم غدا یا مسعدة
إن مفاتیح الأمور العزائم
إن من البیان لسحرا
إن وراء الأَکَمةِ ما وراءها
أنا الغریق فما خوفی من البلل
أنا لها ولکل عظیمة
أنت على رد ما لم تقل أقدر منک على رد ما قلت
انتظر حتى یشیب الغراب
أنجز حر ما وعد
الإنسان بالتفکیر والله بالتدبیر
أنفک منک ولو کان أجدع
إنک تضرب فی حدید بارد
إنما سُمِّیتَ هانئاً لتهنأ
إنه لأشبه به من التمرة بالتمرة
إنه نسیج وحده
أول الحزم المشورة
ترجمه: «پایه دوراندیشی بر مشورت است.»
مشابه: «اوفتد بر گردن او کاندیشهٔ تنها کند»
مشابه: «اول استشاره پس استخاره»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#244
Posted: 8 Jul 2011 10:16
أول الشجرة بذرة
أول الغضب جنون وآخره ندم
مترادف فارسی: «خشم، اولش دیوانگی است و آخرش پشیمانی.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#245
Posted: 8 Jul 2011 10:18
أوهن من بیت العنکبوت
أیأس من غریق
إیاک عنی واسمعی یا جارة
مترادف فارسی: «در بهتو میگویم، دیوار تو بشنو»
مترادف فارسی: «دختر بهتو میگویم، عروس تو گوشکن»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#246
Posted: 8 Jul 2011 10:18
إیاک وأن یضرب لسانک عنقک
إیاک وصاحب السوء فإنه یحسن منظره ویقبح أثره
إیاک وما یعتذر منه
الأیام دول
أیقظ من ذئب
[ویرایش] ب
بئس الشعار الحسد
الباب الذی یأتیک بالریح سده واسترح
باب النجار مخَلَّع
باع کرمه واشترى معصرة
بالأرض ولدتک أمک
بالتأنی تُدْرَکُ الفُرَصُ
بالرفاء والبنین
البخیل عظیم الرواق صغیر الأخلاق
البخیل غناه فقر ومطبخه قفر
البخیل لا تَبُلُّ إحدى یدیه الأخرى
بدن فاجر وقلب کافر
بذات فمه یفتضح الکذوب
بِشْرُ الکریم فی وجهه یلوح
الْبِشْرَ دال على الکرم
البِشْر یعقد القلوب على المحبة
البصر بالزَّبُونِ تجارة
البطن لا تلد عدواً
البطنة تزیل الفطنة
بُعد السما من الأرض
بُعدُالدٌار کَبُعدِالنَسَب
ترجمه: «دوری خانه مانند دوری نسب است.»
البعد جفاء
بعض الحلم ذل
بعض العفو ضعف
البعید عن العین بعید عن القلب
بغاث الطیر أکثرها فراخاً
بقدر الرأی تعتبر الرجال وبالآمال ینتظر المآل
بلغ السکین العظم
بلغ السیل الزُّبَى
بنفسی فَخَرْتُ لا بجدودی
البیاض نصف الحسن
بیت الظالم خراب
بیت المحسن عمار
بین وعده وإنجازه فترة نبی
بینهم داء الضرائر
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#247
Posted: 8 Jul 2011 10:19
ت
تأبى الدراهم إلا کشف أرؤسها إن الغنی طویل الذیل میاس
تأبی الرماح إذا اجتمعن تکسرا وإذا افترقن تکسرت أفرادا
تاج المروءة التواضع
التأنی من الرحمن والعجلة من الشیطان
ترجمه: «آهستگی از خدا و شتاب از اهریمن است.»
مترادف فارسی: «شتاب است دیو و فرشته درنگ (خوی کبک صلح و خوی باز جنگ...)» ادیب پیشاوری
مترادف فارسی: «شتاب و بدی کار اهریمن است// پشیمانی و رنج جان و تن است» فردوسی
التَّحَسُّنُ خیر من الْحُسْنِ
التجارب لیست لها نهایة والمرء منها فی زیادة
التجربة العلم الکبیر
ترجمه: «تجربه بزرگترین دانش است.»
تجری الریاح بما لا تشتهی السفن
تجوع الحرة ولا تأکل بثدییها
التدبیر نصف المعیشة
التدبیر یثمر الیسیر والتبذیر یبدد الکثیر
ترک الذنب أیسر من الاعتذار
ترکتهم فی حیص بیص
ترکه غنیمة والظفر به هزیمة
تزاوروا ولا تتجاوروا
التسلُّطُ على الممالیک دناءة
تطلب أثراً بعد عین
تعاشروا کالإخوان وتحاسبوا کالغرباء
تعاشروا کالإخوان وتعاملوا کالأغراب
ترجمه: «با هم مثل برادر باشید ولی مثل غریبه کار کنید.»
تعدو الذئاب على من لا کلاب له وتتقی صولة المستنفر الحامی
تفرقوا أیدی سبأ
تقاربوا بالمودة ولا تتکلوا على القرابة
تقطع أعناق الرجال المطامع
تکاثرت الظباء على خراش فما یدری خراش ما یصید
التکبر على المتکبر تواضع
تکلم فقد کلم الله موسى
تمام الصدق الإخبار بما تحمله العقول
تمخض الجبل فولد فأرا
تناس مساوئ الإخوان یدم لک وُدُّهُمْ
التواضع من مصائد الشرف
توبة الجانی واعتذاره
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#248
Posted: 8 Jul 2011 10:19
ث
الثروة تأتی کالسلحفاة وتذهب کالغزال
ثمرةُالعجبِالمقتُ
مترادف فارسی: «ثمره خودپسندی مغضوب عامه شدن است.»
ثوُلوُلُ جَسَدِه لایُنزَع
ترجمه: «خال میخکی (گوک) بدنش کنده نمیشود.»
مترادف فارسی: «اصلاحپذیر نیست.»
مترادف فارسی: «درخت کج را نمیتوان راست کرد.»
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#249
Posted: 8 Jul 2011 10:20
ج
جاء لک الموت یا تارک الصلاة
جاءوا عن بکرة أبیهم
الجار أولى بالشُّفْعَةِ
الجار قبل الدار
ترجمه: «همسایه قبل از خانه.»
مترادف فارسی: «همسایه را بپرس، خانه را بخر.»
مترادف فارسی: «تا ندانی که کیست همسایه// بهعمارت تلف مکن مایه// مردمی آزموده باید و راد// که بنزدیکشان نهی بنیاد» اوحدی
تمثیل: «پس تو هم الجار ثم الدار گوی// گر دلی داری برو دلدلر جوی» جلالالدین محمد بلخی
جزاء سنمار
توضیح: «نام مهندس و معمار رومی که بهامر نعمان قصر خورنق را در نزدیکی کوفه برای بهرام گور ساخت. پس از اتمام بنای کاخ، او را بهفرمان نعمان از بالای همان قصر سرنگون و هلاک کردند تا نظیرش را برای دیگری نسازد. جزای سنمار در زبان عربی مثل است.»
جزاء مُجیرِ أُمِّ عامِرٍ
الجزاء من جنس العمل
الجزع عند المصیبة مصیبة
جلیس المرء مثله
جمعت أمرین ضاع الحزم بینهما تیه الملوک وأفعال الممالیک
الجنة بدون ناس لا تُداس
الجنة تحت أقدام الأمهات
مترادف فارسی: «بهشت زیر پای مادران است.»
جنت على نفسها براقش
جَندَلَتانِ اصطَکٌتا
ترجمه: «دوسنگ بههم خورند.»
معنی: «کنایه از دونفر همشأن و همزور است که بههم درآویزند و یا با هم ضدیت کنند.»
الجهل شر الأصحاب
الجهل موت الأحیاء
جواهر الأخلاق تصفها المعاشرة
الجود بالنفس أقصى غایة الجود
الجودة من الموجودة
الجوع کافر
مترادف فارسی: «آدم گرسنه ایمان ندارد.»
جولة الباطل ساعة وجولة الحق إلى قیام الساعة
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 1615
#250
Posted: 8 Jul 2011 10:20
ح
الحاجة تفتق الحیلة
حاسد النعمة لا یرضیه إلا زوالها
الحاسد یرى زوال نعمتک نعمة علیه
حافٍ یسخر بناعل
الحب أعمى
مترادف فارسی: «عشق کور است.»
حب الوطن من الإیمان
ترجمه: «میهنپرستی از ایمان است.»
حبر على ورق
ترجمه: «جوهر روی کاغذ.»
مترادف فارسی: «دلیل مستند.»
توضیح: «برای بیان اعتبار و وضوح چیزی گویند، مانند: نقش سیاه روی کاغذ سفید.»
حبل الکذب قصیر
ترجمه: «ریسمان دروغگو کوتاه است.»
مترادف فارسی: «دروغگو تا در خانهاش.»
حج والناس راجعون
حراک به وهن أضعف خلق الله إنسانا
حرامی بلا بَیِّنةٍ شریف
الحرب سجال
الحرکة برکة
مترادف فارسی: «برکت در حرکت است.»
حسبک من الشر سماعه
حسبه صیدا فکان قیدا
الحسد ثِقْلٌ لا یضعه حامله
الحسد داء لا یبرأ منه
الحسد والنفاق والکذب أثافی الذل
حُسْنُ الخلق خیر قرین
حُسْنُ الخلق یذیب الخطایا کما تذیب الشمس الجلید
حُسْنُ الخلق یوجب المودة
الحسود لا یَسُودُ
مترادف فارسی: «حسود هرگز نیاسود.»
الحصاة من الجبل
حظ فی السحاب وعقل فی التراب
حفظ السر أمانة
الحق أبْلَجُ والباطل لجلج
الحق دولة والباطل جولة
الحق ظل ظلیل
حق من کتب بمسک أن یختم بعنبر
الحق یعلو ولا یعلى علیه
الحِلْم أجَلُّ من العقل
الحُمْقُ داء ولا دواء له
ترجمه: «حماقت را دارویی نیست.»
حنانیک بعض الشر أهون من بعض
حوالینا لا علینا
الحی أبقى من المیت
حیلة العاجز دموعه
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد