ارسالها: 163
#32
Posted: 28 Jun 2010 11:31
روزی درویشی همراه با خرش وارد شهری شد و سراغ درویشان آن شهر را گرفت و به سراغ آنها رفت.درویش به همراه تنها خر خود وارد جمع درویشان شد و با آنها به سماع پرداخت.آنها به سماع و عبادت پرداختند تا شب شد و آنها گرسنه شدند.از آنجا که درویشان هیچ غذایی برای شب نداشتند به مشورت پرداختند که چه کنند که فکری به ذهن آنها رسید و خر آن درویش را بدون سر و صدا سر بریدند و همرا با خود صاحب خر خوردند بدون اینکه صاحب خر متوجه بشوند. بعد از شام همگی با هم به سماع پرداختند و شرع کردند به خواندن((خر برفت و خر برفت و خر برفت))درویش هم از همه جا بی خبر با آنها هم صدا شد.فردای آن روز که درویش خواست شهر را ترک کند سراغ خرش را گرفت که دید درویشان با هم گفتند خر برفت و خر برفت و خر برفت. درویش متوجه شد که شام دیشب از کجا تهیه شده بود.
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
ارسالها: 3291
#40
Posted: 26 Dec 2010 01:10
عمرو در امانت خيانت نکرد، تو چرا ؟
گاهی اتفاق میافتد که انسان از نزدیکترین کسانی که همه گونه توقع و انتظار از او متصور است خیانت خلافی در امر امانت و راز داری میبیند که هرگز در مخیلهاش چنان عمل غیر متصوره خطور نکرده است.
در چنین موقعی و موردی با تعجب و تاثری زاید الوصف میگویند : «عمرو در امانت خیانت نکرد تو چرا ؟»
و مقصود از این عمرو همان عمرو عاصی است که شیعیان نسبت به او از لحاظ خیانتی که داشت و خیانتی که در جنگ صفین نسبت به علی بن ابی طالب ورزیده با نظر بغض و عداوت مینگرند و به همین ملاحظه با استفاده از این ضرب المثل در واقع میخواهد بگویند که عمروعاص با آن همه خباثت ذاتی در حفظ امانت و اسرار امین بود تو چرا در لباس دوستی و خصوصیت خیانت ورزیدی ؟
ولی فکر میکنم علت و جهت دیگر که معقولتر به نظر میرسد این باشد که چون اکثریت مردم ایران به صرف و نحو زبان عربی آشنا نبودهاند خیال میکردهاند که طرز تلفظ عمرو با عمر فرقی ندارد در حالی که اگر فرقی نداشت یکی را با «و» و دیگری را بدون «و» نمینوشتهاند.
عشق من عاشقم باش!≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.