ارسالها: 24568
#101
Posted: 6 Apr 2014 14:14
محبوب ...
نشستم پای جوب زندگانی
که با خود برد ایام جوانی
نمی دانم چه روزی بود آن روز
ندیدم از دلم دیگر نشانی
همان روزی که در بازار احساس
دلم از دست دادم رایگانی
صدای پای آب ،انگار می گفت
همان روزی که حج کردی نهانی
به دور نازنین یاری که نامش،
شده در دفتر دل، بایگانی
به شیطان وجود خود زدی سنگ
شدی غواص دریای معانی
اگر پا بر سر نفست،گذاری
بدان آن روز محبوب جهانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#102
Posted: 6 Apr 2014 14:15
ای نامه ...
ای نامه که می روی به سویش
از جانب من ببوس رویش"
پرسید اگر ز من بگو که
دیدار تو گشته آرزویش
جز باده انتظار یارش
دیدم که نبوده در سبویش
آن راحت جان،به تن نیاید
تا کی نروم به جستجویش
چون باد و بهار و صوت بلبل،
در گوش دل است های و هویش
"این رشته سر دراز دارد"
این خرقه،نکرده کس رفویش
از صبح ازل که عشق بر خاست
بر پاست جهان به آبرویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#103
Posted: 6 Apr 2014 14:16
باده عشق ...
من روی نگار می پرستم
از باده ناب عشق،مستم
از لحظه دیدن نگارم
جز باده ندیده کس به دستم
او گوهر معدن معانی است
افسوس که من چو خاک ،پستم
چون گفت بگو ز روزگارت
من قفل سکوت را شکستم
گر سر برود به پای عشقش
من بر سر عهد خویش هستم
از عالم بی وفا و فانی،
من دل به وفای دوست بستم
با بال و پری که دوست داده
از دام زمانه نیز جستم
با دلبر خویش،در کناری
از غصه و غم،کناره جستم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#104
Posted: 6 Apr 2014 14:17
شوق ...
من تشنه آن نگاه نمناک
از شوق به خرقه می زنم چاک!
بر ما نظری کن از سر مهر
ای آن که رسیده ای به افلاک
باران نشوی ، اگر نباری
چون دانه نهفته ایم در خاک
در دشت طلب، ز بس دویدیم
در پای نشسته خار و خاشاک
با اهل جهان اگر در افتم،
در عشق تو ام هنوز بی باک
از چشمه عشق هر که نوشید
از کبر و غرور، می شود پاک
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#105
Posted: 6 Apr 2014 14:19
بیقرار ...
بی تو چه تنگ است دل ساده ام
وعده دیدار به خود داده ام
تا برسد روز جدایی به وصل،
هر چه بخواهی ز من، آماده ام
از من بیچاره نخواهید صبر
چون که در این دایره،دلداده ام
جام بلورم به کف یار خود
گر چه نگو نسار شده باده ام
از فلک پیر، گذر کرده ام
چون که به خاک تو در افتاده ام
.
.
.
نگاهی ...
به زیبایی اگر مانند ماهی
اگر در کشور خود پادشاهی
بیفکن سوی یارانت نگاهی
که گاهی میکند کار سپاهی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#106
Posted: 6 Apr 2014 14:22
شمع ...
بی مهر تو مثل شمع افروخته ایم
در خلوت خویش ساعتی سوخته ایم
شاید برسد به صبح این شعله شمع
پیوسته نگاه را به در دوخته ایم
ما اهل کتاب و درس بودیم ولی
از عشق شما شاعری اموخته ایم
بر باد برفت اگر چه سرمایه عقل
صد شکر که گنج عشق اموخته ایم
هر چند که هزار زخم بر دل داریم
با سوزن صبر زخم دل دوخته ایم
بر پنجره نیاز همراه نماز
با نیت دوست شمع افروخته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#107
Posted: 6 Apr 2014 14:26
دوست ...
بی دوست جهان صفا ندارد
با هیچ کسی وفا ندارد
وقتی به کسی نیاز داری
یک چهره ی آشنا ندارد
ماییم اسیر کوزه ای تنگ
در کوزه،کسی شنا ندارد
دنیا درٍ باغٍ سبز دارد
در خانه،به جز بلا ندارد!
یک روز به کامٍ دوستان است
یک روز به جز جفا ندارد
با ما سرٍ سازگاریش نیست
این قصه،من و شما ندارد
بسیار کس است خرقه بر تن
در دل خبر از خدا ندارد
از بلبل باغ بی نصیبم
دیریست،سر و صدا ندارد
زنگار گناه، مانده بر دل
آیینه ی دل ،جلا ندارد
از عشق همه گریز دارند
این معرکه مدعا ندارد
تا آتش آه، در بگیرد
این نای، که خود نوا ندارد
جز آن که به عشق،مشق سازیم
بیماری ما شفا ندارد
شاید برسد زمانه ای که
ما را ز شما جدا ندارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#108
Posted: 6 Apr 2014 14:35
چشم به راه ...
امشب همه ی منتظران چشم به راهند
چشمان جهان خیره به دیدار دو ماهند
عمری است به شوق دیدن روی دوست
در حال دعادر دل شب های سیاهند
.
.
.
انتظار ...
دل هایٍ تمامٍ خلق خون است
چشمان بهار لاله گون است
این جمعه بدان که انتظارش
از طافتٍ عاشقان برون است
.
.
.
غدیر ...
در روز غدیر ،آیه ای نازل شد
حق آمد و وقت رفتن باطل شد
همراه بشارت خدا سوی خلق
آیین رسول(ص) با علی کامل شد
پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#109
Posted: 10 Apr 2014 11:44
زندگی نامه غلامرضا شیخ فلاح لنگرودی
تاریخ تولد: ۱۳۵۸
متولد : گیلان
ساکن: تهران
تحصیلات: دیپلم اقتصاد
کارمند
شاعران مورد علاقه: خیام.. حافظ.. مولانا .سهراب
سبک مورد علاقه: همه ی سبک ها
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#110
Posted: 10 Apr 2014 11:52
خلوت دل ...
تو خلوت شبونه ام
باز دارم از تو می گم
باز با خیالت هر شب
به خواب و رویا می رم
تو کوچه های خیس و
چشمای بارون زده
رو دل بیقرارم
اسمتو می نویسم
اسمتو می نویسم
رو گلبرگ شقایق
ببین چه حالی دارم
حال جوون عاشق
باز دارم از تو می گم
حال دلم خرابه
لحظه ها بی تو انگارنمی گذره ، سرابه
چه سخته بی تو بودن
سخته ازت جدایی
شاید ندونی اما
برای من خدایی
حس یه ابرو دارم
یه ابر بارون زده
مثل یه مجنونی که
سر به بیابون زده
باز دارم از تو می گم
تو خلوت شبوونم
دست خودم نیس این بار
خیال نکن دیوونم
مسافر راه دور
فرشته ی بی غرور
ای توی خلوت من
همیشه سنگ صبور
منتتظرت می مو نم
باورمه که می آی
اونقده مهربونی
که ما بدا رو می خوای
منتظرت می مونم
هر شب جمعه هر بار
حاکم لحظه هامی
پا روی چشمام بذار
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand