انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 16 از 43:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  42  43  پسین »

معرفى شاعران گمنام و سروده هايشان


زن

andishmand
 
دیگه هرگز نگو می ری ...

ببین حالِ منو امشب
ببین بد جوری داغونم
برات از درد تنهایی
برات از غصه می خونم

یه عمره منتظر بودم
نگام توی نگات وا شه
فراموشم بشه غمهام
رو لبهام خنده پیدا شه

تویی تنها گناهِ من
گناهی که دوسش دارم
دیگه هرگز نگو می ری
از این حرف تو بیزارم

صدام کن نازنین من
من اینجا بی تو می میرم
صدات مرهم رو زخمامه
که من آروم می گیرم

ببین حالِ منو امشب
ببین بد جوری داغونم
برات از درد تنهایی
برات از غصه می خونم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
خدا چرا سر نرسد ...

هرگز ،
نگفتمت برو،،
گفتمت.... بمان...

رفتی ،،، هنوز
گویمت ،، همان...

بر قاب خالیه ،،،،
عکس ِ تو ،،
خیره می شوم..

بی تو ،،
چه کُند ،،،
گذر کُنَد ..
لحظه و ساعت و زمان ..

به ره سپرده ام ،،
نگاه ...

هر شب و،،
صبح و،،
هر پگاه

لحظه شمار ساعتم
نفس زنان و ،،،
بی ثمر،،
لحظه شماره می کند ....

بغض نموده آسمان ،،
مویه کُنَد ،،
باد هم
تر شده
چشم ابرها ،،

گریه کنند ،،
ز حزن و غم..
کنون همه ،،
به حال من ..

خــــدا...خدا...خدا ...چرا
سَر نرسد،،
این شب ِ تیره ی،،،
سیاه....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
گر جان من آتش زنی ...

ای ساقی ساغر بدست
دردت به جان من نشست

درد تو درمان منست
هم عشق و ایمان منست

من عاشق و دیوانه ام
دُردی کش میخانه ام

تو جان و جانان منی
هم درد و درمان منی

تو شمع و من پروانه ام
دیوانه ام دیوانه ام

ای چاره ساز چاره ها
درد مرا درمان نما

جانان من جانان من
ای مونس فتان من

گر جان من آتش زنی
در شعله هایم افکنی

بر تو نگیرم خرده ای
هرچه که دادی برده ای

این جان من این جان من
از آنِ تو ای جان من

گر تو بخواهی جان دهی
بر هر که خواهی آن دهی

خواهم تو را ای جان من
ای جان و ای جانان من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
مکن بر من ملامت یار دیرین ...

کجایی وای کجایی وای کجایی
سفرکرده ، عزیز دل، کجایی

به چشمم اشک و خون دارم ، همیشه
به راهت خیره می مونم ، همیشه

دلم از هجر تو گردیده پْر خون
ز دیده اشکم آید همچو جیحون

پر و بالم شکسته مهربونم
زند آتش فراغ تو به جونم

مکن بر من ملامت یار دیرین
مزن تیشه به جان از درد شیرین

دعایش می کنم باشه سلامت
مکن بر من چنین یارم ملامت

دعایش می کنم زودی بیاید
که این درد مرا چاره نماید

ندونستم زمونه یار کَس نیست
ندونستم که با من همنفس نیست

نمی دونم چه کس با ما جفا کرد
تورا ای نازنین از ما جدا کرد

چه سودی بوده او را زین جدایی
که آتش زد به جان زین ناروایی

خدایا جان جانم یا خدایا
تویی تنها پناه ما خدایا

تو خود این ناروایی را جزا ده
تحمل ، صبر و بردباری به ما ده

خدایا من عزیزم از تو خواهم
توکل بر تو جویم ای پناهم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
برای غزل ...

ای غزل ای هدیه از سوی خدا
ای تو تنها عشق من در لحظه ها

ای صدایت بهترینِ نغمه ها
نقش تو نقشی ز آیات خدا

ای که ناز خنده ات دل می برد
چشم آهویت ز ما دل می برد

ای که آغو گفتنت مستم کند
زندگی بر کام و بر هستم کند

گریه ات آتش به جانم می زند
نیشتر کآن بر روانم می زند

ای غزل چشم سیاهت مست مست
از وجودت هست ما گردیده هست

از خدا خواهم تورا یاری کند
از بلا حفظ و نگهداری کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
ماهی سیاه کوچولو ۱ ...

ماهی سیاه کوچولو
تنت سیاه و تُپُلو

ای دُم کوتاه قلقلی
لب و دهنت برگِ هلو

یواشکی کجا می ری ؟
با کی می ری با چی می ری ؟

ماهی کوچولوی تن سیا
نگاهی کرد سوی بابا

سرش رو پایین انداخت
یه هُویی رنگِ شو باخت

یه کم خجالت کشید
لباشو درهَم کشید

گفتش با ناز و ادا
میرم پیشِ ماهیا

یه کمی بازی کنم
زبون درازی کنم

می خوام برم شنا کنم
عقده ی دل رو وا کنم

مامان زری نیگاش کرد
نازش کرد و صداش کرد

گفت تُوپولِ قشنگم
سیا کوچولو..زرنگم

ناز و شیرین زبونم
خوشگل و مهربونم

برو ولی زودی بیا
نری یه وقتی دور دورا

نری یه وقت به دریا
می خورنِت ماهیا

اونجا پر از اژدهاس
شیطونای ناقلاس

بلا سرت میارن
سرت کُلا می ذارن

اونجا هواش ناجوره
آبش تلخه و شوره

باید مواظب باشی
همش مراقب باشی

یه وقتی گیر نیفتی
به دامشون بیافتی

اونا که کله زری ان
قشنگ مثال پری ان

شیطون بلای ناقلان
حقه بازای بی کُلان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شاعری هیچ نمیدانم لیک...

نه کلاهی دارم
نه قبایی بر تن
فاش می سازم سهل
آنچه در دل دارم
شاعری هیچ نمیدانم و لیک
بیش و کم ، کوره سوادی دارم ...

بر تن کاغذ خام...

واژگانی ست که می بندد نقش

وه چه زیبا حالیست

که درونم دارم....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
راز و نیاز

ساقی قدحی پرکن ، از آن میِ جانانه
تا مست شوم اینک ، با یک دوسه پیمانه

بیخود شـَوَم و مدهوش ، در خود شَوَم و خاموش
مستی کنم و مستی ، گردم چو دیوانه

خواهم که نظر بازم در پیش نظربازان
دل بازم و سر بازم ، در محضر سربازان

می نوشم و می نوشم ، فارغ شوم از هستی
عشق بازم و جان بازم ، در جرگه جانبازان

شوریده سری دارم شوریده ترم گردان
دیوانه و مجنونم دیوانه ترم گردان

بر جان شرری دارم زین عشق شرربارم
پروانه ام و شمعی پروانه ترم گردان

من عبد و تو معبودم هم تارم و هم پودم
امرت به همه بودم ای کعبه و مقصودم

گر بر من دیوانه یکدم نظر اندازی
گویا ره صد ساله من یکشبه پیمودم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
انتظار ...

بس که انتظار کشیدم
بس که زل زدم به عکسات
به نگاه مهربونت
که به من زل زده بود
بس که هر تنگ غروب
عمق جاده رو پاییدم
بس که هر روز ..
چشم به راه تو نشستم ..
بس که زل زدم به ماه و..
دفتر خاطره مو ورق زدم
وقتی حتی یه خبر
از تو به گوشم نرسید
هیچکی حتی یه نشون
یا رد پا...
از تو نداد
انگاری که آسمون
یه هُو هَوار شد روسرم
قلبم از جا در اومد...
چشام ندید .. سیاهی رفت
روحم از تنم جدا شد
پر کشید به آسمون ..
اما هنوز ..
یه صدایی تو گوشم ..
داد می زنه..
یوسف گم گشته باز آید به کنعان..
غم مخور..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
از سر دلتنگی ...

شب رفتن تو ای گل
شب آخرین من بود

واسه ی مردن این دل
تنها یک بهونه کم بود

میدونستی دیدن تو
عادت روز وشبم بود

میدونستی رفتن تو
رفتن جوون از تنم بود

تو شبای بی ستاره
تو بودی ستاره ی من

تو خزون زرد عمرم
تو گل بهاره ی من

تو همه جونَم و عُمرم
تو جونِ دوباره ی من

عزیزم ، نور دو چشمم
می شه برگردی دوباره

می دونی که دیدن تو
به لبام خنده می یاره

به همین سوی چراغ و
به همین اذون مغرب

از خدا می خوام عزیزم
تو رو پیش ما بیاره
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 16 از 43:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  42  43  پسین » 
شعر و ادبیات

معرفى شاعران گمنام و سروده هايشان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA