ارسالها: 14491
#271
Posted: 25 Apr 2014 11:13
*****
حلقه ی این گنبد فیروزه را
پیشکش من می کنم ماه حزین
می روم خورشید رامی آورم
می شود فردا عروس توهمین!
با سبدهای محبّت می روم
نردبان را می کشم تا آسمان
کهکشان را بی ستاره می کنم
برسرتو می فشانم یک زمان
می روم کالسکه ای پیدا کنم
درکنار چشمه سار روشنی
اسبها می آورم ازشهر نور
یاسمن می آورم یک دامنی
دامن موّاج وقامت پوش تو
با زمین وسبزه می گوید ببین
نوعروس شهر مهتابم دگر
من بهشتی طلعتم اهل زمین
دست دردستان خورشید ازافق
می رسم مهتاب می آید به زیر
دختر دشت سحر آرام تر
اسب را آرام تن افسارگیر
ای صدایت روشنی بخشنده ام
مرحبا شاد آمدی نزدیک آی
کوچه باغم راپُراز گل کرده ای
چند گامی تا شب تاریک آی
اشتیاقم راببین با اشک شوق
تور را ازچهره ات بالا بزن
سروهای دشت شب را پَست کن
جلوه ها برنرگس شهلا بزن
صبح کاذب ناگهان فریادکرد
صبح صادق آمد وفردا رسید
برحریر دامنش اخترنماند
ماه را جزمن کسی گریان ندید!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#272
Posted: 25 Apr 2014 11:14
*****
زندگی یعنی محبّت عشق عشق!
من نگاهِ عشق را خواهم کشید
این قدر آهسته از پیشم مرو
بی تو آخر من کجا خواهم رسید
خنده ها گلخنده ها دستِ امید
درنـگـاهِ دخـتـرانِ یـاسـمـن
شاپرکها پیچشِ باد وسکوت
عشق یعنی زندگی تومالِ من!
آری آری ای گلِ نیلوفرم
کودکِ خوش صحبتِ شیرین زبان
من به امّیدِ محبّت زنده ام
نازنین اما تویی دامن کشان
آن زمان که کوچه باغِ خاطرات
پیشِ چشمانِ تو جاری می شوند
مثلِ لبخند وسخنهایِ توباز
عکس های یادگاری می شوند
می نشینم شاید ازحرفِ دلَت
واژه ای باشد که یاری گرشود
کوچه باغِ شعرِ پُراحساسِ من
شبنمِ شعرِ دَری پَرپَر شود
من سپیده با طلوعِ آرزو
با قنوتِ صبح می خوانم بیا!
صبح کاذب می رود دلشاد دار
زندگی یعنی من و دستِ دعا
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#273
Posted: 25 Apr 2014 11:33
*****
چه آسان تا خدا بال وپری زد
دلم را آتش وعودعنبری زد
کشید ازدامنِ حرف وغزلها
خداحافظ ولی چشمِ تری زد
نمی دانم چه می خواهد خدایا
ولی اخگر به چشمِ دلبری زد
نمی دانم مرا خواهد بسوزد
ولی دانم که دل با نشتری زد
خداحافظ غزل چشمِ گهربار
نمی دانم ولی آخر سری زد؟!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#274
Posted: 25 Apr 2014 11:35
*****
ببین با ما چها کردی تو ای عشق
مرا بیدل رها کردی تو ای عشق
نمازی خوانده ام با سجده ی سهو
دل عاشق دو تا کردی تو ای عشق
سرشکم می چکد قطره به قطره
سرِ دارم رها کردی تو ای عشق
چو ماهی خارج از تُنگِ بلورم
به دریا ادّعا کردی تو ای عشق
خدایا عاشقان را غم عطا کن!
صفا با اشک ما کردی تو ای عشق
یقین دارم به تخت پادشاهی
هزاران مبتلا کردی تو ای عشق
فریبم داده ای با نوشدارو
چو سهرابم دوا کردی تو ای عشق
خدایا جمعه آمد مهرماه است
معلّم بینوا کردی تو ای عشق!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#275
Posted: 25 Apr 2014 11:42
*****
زندگی برگ گل سرخ نبود
زندگی یک ورق آبی بود
که شبانگاه نگاه مهتاب
حسرت یک شب مهتابی بود
زندگی برگ گل یاس نبود
زندگی غصّه ی تنهایی بود
زندگی می گفت:بایدرفت رفت!
عشق هم آیت شیدایی بود
زندگی برگ گل زرد نبود
که مرا گفت:گلی بیمار است؟!
گل زرد دلشادتر ازگلهاست
غصّه دارد که گلی بی یاراست!
زندگی برگ شقایق ها بود
حسرت ماندن وپرپرگشتن
زندگی یک معنی بیش نداشت
رفتن گم گشتن برگشتن!
زندگی برگ هزاران حرف است
به کجا باید رفت بی توشه؟!
زندگی یعنی ای خواب آلود!
اندکی اندیشه اندیشه!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#276
Posted: 25 Apr 2014 11:49
*****
تقویم کهنه ی من تنها شدی چه تنها!
درپیش چشم تو شد سالی جدید پیدا
چه خاطرات زیبا دردامنت نوشتم
دلشاد خنده کردی حتی به فصل گرما
خندیدی ونوشتم با اخم تو نشستم
با گریه ها وبغضت ماندم چو شام یلدا!
چه زود آشتی بود دربین قهرهایت
من دوربودم ازتو اماتو فکرفردا
یک روز دیدم ای وای یک سال نیمه آمد
دردشت روشنی نیست پاییز شدهویدا
با مهرماه زیبا روز تلاش وتحصیل
امیدهای واهی!کی می رسم خدایا؟!
برخاستم به تندی یاسین برلب آمد
آیات پاک توحید تا لحظه ی شکوفا
آن روز بهترین بود دردفترگذشته
امروز بغض با شوق دل می برد به یغما
ای سال اسب!آرام رهوارتر گذرکن!
گرد وغبار عمرم باخود ببر به دریا
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#277
Posted: 25 Apr 2014 11:59
*****
شاخه های سرسبز درنگاهم رقصید
گل یاسی مغرور پیش پایم لرزید!
من چه شادان گشتم اوچه قدر زیبا بود
دست بردم شبنم بر رُخَش پیدا بود!
چه لطیف وخوشرنگ رنگ دلهای پاک
عطر خوشبویی داشت آه اما!غمناک
دیدمش چشمانش رو، بِه آن بالا بود
شاخه های سرسبز در دلش غوغا بود
من گذشتم آرام باد، من مرا می برد!
گل یاس آن جاماند! وه!چه قدر تنها بود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#278
Posted: 25 Apr 2014 12:02
*****
پرزدی تا آسمان شاید زمین جای تونیست
مرغ عشق آسمانی!عشق همپای تونیست
عطرگفتارت به عمق سینه ها جامانده است
هیچ عطری خوشتراززلف سمن سای تونیست
با کبوترهای همرازت به دامان غروب
چشم می بیند ولی با اشک ،پیدایِ تونیست
دربیابان بین درّه ردّپایی مانده است
بغض می نالد چرااین چشم،بینای تونیست؟!
بند بند ِپیکر بی جان زبان دارد ولی!
رسته ای ازهردوعالم واژه معنایِ تونیست
نورپاکِ آسمانی وزمین پرنورشد!
چشم های عشق می نالد که لیلای ِ تونیست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#279
Posted: 25 Apr 2014 12:09
*****
یک بغض مانده درگلو حرف دلم تا می کند
انگار غم پرپرزنان درکنج دل جا می کند
باز این غرور لعنتی بغض دلم ناخوانده بُرد!
می خواهمش می خواهمش ناگفته حاشا می کند
دل قصه گوی غیب نیست اماعجب سربسته خواند
دل پیش اوجامانده است ای وای!رسوا می کند
ای آخرین برگ خزان باد بهاری می وزد
من دوستت دارم بیا! دل شوق دریا می کند
ای ساحل آیینه ها در موج طوفان زای عشق
برلب«بله» در دل «هنوز»انگار پروا می کند!
شب چلچراغ خاطره درکوچه باغ یادهاست
دستم بگیر جامانده ام دل شور فردا می کند
شیرین منم فرهاد نه!لیلی منم مجنون دلا
این تیشه را بردل بزن دل سنگ خارا می کند!
دیرآمدی دیرآمدی اما چونان شیرآمدی
بانگی بزن بررهگذر تاراج دنیا می کند!
عاشق شو ای دل بی نصیب جام می ازحافظ بگیر
تا زنده ای دل زنده باش!این عشق غوغا می کند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#280
Posted: 25 Apr 2014 12:10
«ای عشق»
غریبم آشنا می گردی ای عشق
پر از دردم دوا می گردی ای عشق
دلم چون قایق پارو شکسته
مرا شور ونوا می گردی ای عشق
شکر دارم ولی کنجی نشسته
مرا شربت لقا می گردی ای عشق
نظر گاهم ولی گنبد ندارم
مرا حاجت روا می گردی ای عشق
به دور اطلس ودیباست این عشق
به دور بوریا می گردی ای عشق
نگارینم چو ارواح آمد و رفت
مرا چشم وفا می گردی ای عشق
به کنج دیده ام اشکی است لرزان
بهشتم رهنما می گردی ای عشق
سلیمانم ملخ را می پذیرم
نمک بهر غذا می گردی ای عشق
رفیق بی زبان درفکر سوداست
بگو از من رضا می گردی ای عشق
حریر و فرش و دیبا خانه ی دوست
چرا پامال ما می گردی ای عشق
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟