انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 37 از 43:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  42  43  پسین »

معرفى شاعران گمنام و سروده هايشان


زن

andishmand
 
بوسه های خیس ...

ستایش مخصوص توست
برایت ربنا می خوانم
خدای زیر میز تحریر ام
بمک زمانه را
ببین چطور می دهد روح ات به جسم ما
عشق را
بوسه های خیس را

= = = = = = == =

ما را چه شده است ؟

ما را چه شده است با این ریای ربانی
ما را چه شده است با این نیای نیک آئین
ما را چه شده است با این حرص غضب آلود
ما را چه شده است با این نگاه شهوانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
کاش ...

کاش ذره ای بودم نهان در دست خدا
کاش کودکی بودم ، می آموختم الفبای عشق را در دبستان
کاش
رسولی بودم رسالتم بود کرامت انسان و می گفتم
که گاه نباید ایمان را مثل قالیچه
آویخت بر سینه دیوار
باید پهنش کرد
بر سنگفرش های عور بر ایوان
گاه نبایدش مخفی کرد ترس را
جارش باید زد
تاکه مامنی باشد برای روح خسته و بیمار
گاه باید کاری کرد درخور ایمان
باید عریان کرد همه ذهن را
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
آئین سحر ...

چه هراس سهمگینی ست مرا از این
آئین سحر
که دائم
به یاد می آوردم در ذهن
تمثیل انقلاب خرچنگ ها را
چو می کاوند به اندوه
اندیشه شادی را
بر ماست
بکاریم در شهر بذر آگاهی را
بخروشند آنگاه
ماهیان خفته
و به هیچ انگارند
خرچنگ لجن خوار کف دریا را
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
پیرمرد نقاش ...

پیرمرد نقاش
بوم و رنگ شو برداشت
نقش آفتاب می کشید
و رعشه مینداخت
تو تن صد هزار سرباز
خیره سر چون باد
تشنه فریاد
میرسه از شرق
پیرمرد نقاش
دستاش یک پل بود
سوی آزادی
اگه نجنبیم میرسه یک روز
بگیم همه باهم
سوی آسمون پر زد
پیرمرد نقاش
سکوت نیشه کرد وقتی
سکوت پیرمرد بذر فریاد میکاشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
بهشتی ...

باز هوای تازه
می کشد ما را
باز ناز می کشد
آسمان ، به هوای ما
میدهم قسمت
به فریاد های تحمیلی
بر نثر مسجع میله ها
خدایا کجائی ؟!
که هنوز هم بی خدایان "بهشتی" میکشند .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
من اضطراب دارم ...

من اضطراب دارم
چه اضطراب خوبی
دیگه نیستی کنارم
چه لحظه های شومی
گفتم که عاشقم باش
ولی انگار نمیشه
بیراهه تر از این عشق دیگه پیدا نمیشه
من دلفریبِ از
حرف های دیشبم
تو دل بده به من
من مرد هر شبم
تلخی گفته هام از اضطراب توست
پرواز امشبم شوق وصال توست
راهی به جز نگاهِ خیره به قابی که نیست
مدام میشینم و میگم ، حیف که بهاری نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
چطور دل تو آمد ...

چطور دل تو اومد
قلب منو بشکنی
نه تنها بی تفاوت له کنی زیر پاهات
بلکه فریبم بدی با اون دروغ حرفات
عشق کدوم غریبه آتیش به جونت انداخت
چی شد که خیلی ساکت شدی ز فرط فریاد
یهو چی شد که رفتی حتی نگفتی اینجا
یک کسی هست منتظر نشسته رو به فردا
بی خیال من شدی گفتی برو نمی خوام
منم می رم میمیرم تا که تو رو نبینم
چطور تو راضی شدی بگذری ساده از من
اما نه بی تفاوت بلکه با شک وتردید
هرکی منو می بینه فکر می کنه دیونم ،آره دیونه تو هستم
اینه ورد زبونم
آهای خبر نداری تو بی کسی اسیرم
تنهاتر از تو بودم ولی حالا می بینم
همدم بی کسی هام تو بی کسی اسیر شد
رفت و نیومد هیچوقت
جاش تو دلم چه گم شد
بهش میگم از اینجا آهای عزیز زیبا جات خالیه تو قلبم برگرد عزیز به اینجا
رفتی از اینجا اما بدون نرفتی از یاد
یادت میاد که رفتی کی واسه تو جون می داد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
روح بی کینه ...

الا ای داغ دیرینه
الا ای شوق در سینه
الا ای تو تنت طناز
الا ای روح بی کینه
میافروز آتش از ایمان
برای فخرِ بر شیطان
به فکر مکر بعد از این
برای محو در انسان
تومستی گرنه می نمیفروشی کنون
تا خریدارش شود علامه و مجنون
به قیمت جان میخرند گاهی
گرچه جان شود اندازه خون
چه خوش است از این خواب بیدار شدن
به از بهتر و بیمار شدن
نگریستن بر جسدهای پوسیده
به روزهای بعد از این امیدوار شدن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شکنجه سفید...

آه
می کنند
می کنند تو را یک به یک به آسانی شکنجه سفید
می کِشند
کشاندنی ها را
می بَرند
براندنی ها را
می سوزانند
سوزاندنی ها را
و می ربایند به آسانی
ربودنی ها را
و باز آه
و باز هم وهم بازجویی
که تو را دیو و دد می پندارد
و رافت های بیمارگونه دیوهایی
که سلاخی میکنند روح تو را
و الهم انی اسئلک
زیر لب
زمزمه هر روزت در بند
و عربده های رعشه آور
انتشار فریاد یا حسینِ هر دو
زندانبان و زندانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
زین ذات طرب انگیز ...

می گشایم دفترم را
رمانی مینویسم
جای شعر و شور
از شعور می گویم
دفترم را میگشایم
خط به خط
می شکافم
معضل پیدایش انسان را
به دار می کنم
همه حکمرانان پیشین را
و به جنگ سنت میشتابم
می یابم
حقیقت را
و به راه میشوم در خیال خویش
دور میشوم
از خانه و آینه و هستی
و چه خائنانه ی دل انگیزی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 37 از 43:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  42  43  پسین » 
شعر و ادبیات

معرفى شاعران گمنام و سروده هايشان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA