ارسالها: 24568
#51
Posted: 22 Mar 2014 11:25
عاشقانه ۲
افسون چشمانت را
خیانت خاک جادو کرده است
و جذابیت لبانت
ترنم های عاشقانه را مرثیه می خواند
عریانی کودکانه ات
محکوم این ستم نبود
شاید !
سردی گونه هایت
زمستانی ترین حس بودن را
سرشار می کند
وخنده های سرگردانت
در بی کسی اندوه بار خاطرات گم
یخ می زند .
شبیه مرگ شده ای
شاید هم یک خواب سنگین دم صبح
صدایم را می شنوی
شبیه مرگ !
این کلاغهای گرسنه
چند قرن است
در انتظار یک غذای حسابی اند
و دل تو حتی
برای شادی گیاهان دوردست هم
تنگ شده است !
نگران نباش آدم برفی
فردا هوا ابری خواهد بود
و سرد.
گرمای تپشها را به پنجره بسپار
و بیا .
قدم از قدم که برداری
عشق فوران خواهد کرد .
و تپش ها پایان آدم برفی خواهد شد
و این یعنی
رویش یک حس تازه !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#52
Posted: 22 Mar 2014 11:41
عاشقانه ۳ ...
دریغ چشمانت
جذبه گناه آلود عشق است
بر " دار "
آنگونه که حلاج .
نوشم باد
نوشم باد
نوشم باد
سرخی گونه هایت
خشمی است صامت
آنگونه که قامت مصلوب مسیح .
نوشم باد
افسون تر !
جادوی مهرت
شهوانی ترین مهربانی ها را
بر نقاب خاک سرشار می کند
و من
وحشیانه ترین دوست داشتن ها را .
شرم کودکانه ات
گریزگاهی است آنی
که بی پروا می شکند.
کابوسی است
ابراهیم را
برای ایثار عشق
با دشنه !
رنج تداوم چشمان توست
لیلا !
و مشتاقی گناه نکرده من .
بیکرانه ام باد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#53
Posted: 22 Mar 2014 11:48
من خسته بود .
من ، من را می نویسد
و می سپارد به آب
می رود ، می رود ، می رود
می رود ، به آن سوی چشمهایت که ابر دوست داشتند
می رود درخت می شود
و با خاک می آمیزد.
من خسته بود.
.
.
.
ناتمام ...
هنوز همان کودک سر به هوا هستم
با یک عالمه مشق شبهای ناتمام ...
این دفتر رنگ و رو رفته
کی بود؟
که نام تو را فراموش کرد؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#54
Posted: 22 Mar 2014 11:59
من خیلی خوشحال ، تاریکم ...
نه من دیوانه نیستم
درختان واقعا" با من حرف می زنند
وگنجشکان گاهی ماهور می خوانند
یک مزرعه گندم در نگاه دختران باد می روید .
آن مرد در باران آمد ، می آید
مشق شب من خیس شد
ساعت دیواری خانه ما آرامبخش خورده است
مادرم
پا دردش را می نویسد میگذارد لای قرآن .
من هم از پنجره جیم می شوم
می روم سراغ ماه !
پرندگان نقاشی من پرواز می کنند
می روند تا آن سوی دیوار چین !
یک شب هم ماه را نقاش یکرده بودم
فردا کسوف شد !
این روزها
برای دوست داشتن هم باید کارت هوشمند گرفت
مادر بزرگ هم که هوش و حواس ندارد
این را خودش گفت .
راستی امروز چندم ماه خسته بود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#55
Posted: 22 Mar 2014 14:20
نوروز ...
کفش و لباس نو
تنها بهانه آمدنش بود
اما
دستهای خالی پدرم
و شرم سرخ مادرم
که بوی سبزی پلو با ماهی را می دزدید
هیجان کنجکاو مرا
ذبح می کرد .
و دختر همسایه بلند می خواند :
زردی من از تو
سرخی تو از ...
نجوای لالائی مادرم و خواب آشفته شهر
در میان زوزه بادها
محو می شد.
سرما هنوز در آستانه
تنگ بی ماهی
شمع های سیاه و سفید نیم سوخته
انتظار.
برای تولدی انتظاری دیگر
تا بهار !!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#56
Posted: 22 Mar 2014 14:23
پائیز ...
نگاهت که می کنم
مشتی سوال
می نشیند
بر چهره ام
پیشانی ام چین می خورد
و گونه هایم سرخ می شود
پائیز
پائیز قشنگ همیشگی
چقدر دوستت دارم
که ناخوانده میهمانم می شوی !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#57
Posted: 22 Mar 2014 14:31
چار دیواری ...
باز لبهایت را جا گذاشته ام
چشمانم !
دیگر لبهایت را نمی بینند
و نفسهایم دیگر
تو را نمی شناسند
اما باز
باران از تو می آغازد
اتاق بوی خاک گرفته است
و من
ستاره ها را
می شمارم
پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#58
Posted: 5 Apr 2014 14:37
زندگینامه امید کاظم زاده
تاریخ تولد ۱۳۵۵
فسا
شاعران مورد علاقه: حافظ نظامی فردوسی
سبک مورد علاقه: کلاسیک
تحصیلات: فوق لیسانس
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#59
Posted: 5 Apr 2014 14:44
همیشگی ترین ...
ای عشق,همیشگی ترین یارم باش
من مستم و تو رفیق هوشیارم باش
ای کوچه ی بخت,تا خیابان وصل,
پیوسته ترین مسیر هموارم باش!
.
.
.
برگرد ...
آرامش دل های پریشان،برگرد
ای عطر دل انگیز گلستان برگرد
یعقوب دو دیده ،منتظر می ماند
ای یوسف نازنین،به کنعان برگرد
.
.
.
دیده ...
ای خانه ی خاطرم ز یادت آباد
فریاد ز درد دوری تو، فریاد!
این دیده، به لطف دیدنت روشن کن
تا خاطرم از غم تو گردد آزاد
.
.
.
نشان یار
تا چند به عشق تو هوایی باشم؟
دنبال نشان آشنایی باشم
در زمره ی عاشقان گمنام تو،
ای کاش به نامتان خدایی باشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#60
Posted: 5 Apr 2014 14:45
باده تلخ ...
ای باده تلخ،از تو مستم
امید علاج،در تو بستم
آرام تمام دردهایی
جز تو زجهانیان گسستم
غیر از تو نبود هیچ یادی
در خلوت خویش با تو هستم
شاید که طلسم دیو غم را ،
با لطف تو ،بی صدا شکستم
جای خم زلف نازنینش،
جز باده ندیده است دستم
ای کاش به روی دامن او،
مانند غبار،می نشستم!
بیماری عشق،لا علاج است
در زیر گرانی اش شکستم
باور نکنید هر که گوید:
از بند بلای عشق،جستم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند