ارسالها: 889
#131
Posted: 13 Oct 2012 07:51
غزال ناز دشتستان تویی تو، گل شاداب این بستان تویی تو، درخت خشک این صحرا منم من، بهار سبز جاویدان تویی تو// شبی غمگین چو سنگ افتاده از کوه، گمان دارم پلنگ افتاده از کوه، نپنداری که سنگی جسته از سنگ، غرور تیز چنگ افتاده از کوه// غمی دارم به دل اندیشه سوزی، دلی در سینه شیر بیشه سوزی، تبی دارم به تن از دوزخ عشق، در اندام و جوارح ریشه سوزی// بهار آمد به دشت و دره و در، شقایق شعله زد در سبزه ی تر، دل سرنا ز داغ دوری دوست، همی سوزد چو برگ تر در آذر... (منوچهر آتشی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#132
Posted: 13 Oct 2012 07:58
سرم از تو پر از اندیشه خوشتر، ز می زهر غمت در شیشه خوشتر، کلاه خسروی سرنا نیرزد، تو را بر فرق تاج شیشه خوشتر// مرا دیوانه میخوانند مردم، بری از خانه میخوانند مردم، چو سرنا ماه روی او ندیدند، از این افسانه میخوانند مردم// یکی از روم گوید دیگر از زنگ، ندانستم غرض را چیست این جنگ، دوسنگی بر سر است امروز و فردا، سر و تن رفت خواهد زیر یک سنگ// پرستویم سفر کرد از در و بام، سرایم شد تهی از برگ و پیغام، ز تو مانده است خاشاکی به سقفم، چه ما را خاک بر سر کرد ایام... (منوچهر آتشی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 2557
#133
Posted: 14 Oct 2012 12:01
کاش ميشـد با شمــــا يک دم نشست
طرفی از رنج و غــــــم دنيــا نبست
کاش ميشد روزو شب از غـم نگفت
کاشکی هرگـز نبود اينهـا کـه هست
گمــان مبــر که اگــر دوری از ديده
کسی حضورتورا از خيال من چیده
تمـــام روزو شبـــم ياد ،ياد شماست
هنوز هـم دل تنگــــم زغــم نتـرسيده
رفت از بهار انـدی و ، يـادم نميکند
جان و دلم کجــاست که شادم نميکند
با ادعاش که هر لحظـه ياد من است
اورا چه شد که گوش به دادم نميکند
بشکنی ای روزگار ، که شکستم دادی
تو چه کردی در جام ، و به دستم دادی
می خــون رنـگِ به عشق آلــــــوده..؟
در چـه جـامی به دلِ باده پرستــم دادی
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 2557
#134
Posted: 14 Oct 2012 12:02
به مهر و مهر ورزی ضرب المثل تو
به شيـــرينی تويی ، چون هِـلّ و حلوا
همــہ شهـــد و شکـــرحتی عســـل تو
♥ ♥ ♥ ♥
نگارا ، نازنينا ، باغت آباد
بـديـدارجمـــال تو، دلم شاد
چہ رستاخيز زيبايی بپا شد
که عکس تو بکام جام افتاد
♥ ♥ ♥ ♥
سحردرباغ، گل،خوشرنگتر شد
پر از مرغــان خوش آهنگترشد
دل تنگ هــزاران غنچــــہ بـا ناز
چـو بوييـــدم تورا ، دلتنگ تر شد
♥ ♥ ♥ ♥
بر دامن تو دست نيـــاز است مرا
لحن سخنت چـــہ دلنواز است مرا
ازتک تک واژه های نا گفته ی تو
يک بوسہ ناب چاره سازاست مرا
♥ ♥ ♥ ♥
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 889
#135
Posted: 19 Oct 2012 15:22
*****
بلاگردان آن چشم سیاهم،
هلاک آن نگاه گاه گاهم،
برآن چاه زنخدانم عطش گشت،
بده آبی و پس بفکن به چاهم
به دردم ای به دردم ای به دردم،
امان از اشک سرخ و روی زردم،
به دور قامت دلدار سرنا، بگردم
هی بگردم هی بگردم
مبند ای دوست سقفی بر مزارم،
درختی چند بنشان در کنارم،
مرا بگذار تا باران بشوید،
که در دوزخ به سر شد روزگارم
دلارا مثل او یاری ندیدم،
از او غیر از دل آزاری ندیدم،
به مژگانم گرفتم خارش از پا،
از او سرنا به جز خواری ندیدم
.. (منوچهر آتشی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#136
Posted: 19 Oct 2012 15:31
*****
گلی با من به گلشن گفت گریان
:، پشیمانم که خندیدم پشیمان،
کرم کن بذر ما برگیر از این باغ،
ببر با خود بیفشان در بیابان
به سر آمد تحمل کو گل من؟،
میان این همه گل کو گل من
؟، نیامیختی زبان مرغ سرنا،
که تا پرسم ز بلبل کو گل من؟
دلا هرگز ندیدم یار چون او
، ندیدم دشمن غدار چون او،
مرا سرنا به دوزخ برد با خود
، ولی آن جا ندیدم مار چون او
سپاه گل در و ایوان گرفته،
سرا از گل سر و سامان گرفته،
به بزم ارغوان و سرو سرنا،
گل سوری حنابندان گرفته... (منوچهر آتشی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#137
Posted: 19 Oct 2012 15:40
*****
پلنگ افتاده بر بالین چشمه،
رونده خونش از پائین چشمه،
حریر آب بر تن کرده مهتاب،
عزا بگرفته با آئین چشمه
چرا از پیشم ای طناز رفتی؟،
ز باغ من تو سرو ناز رفتی؟،
تو بی شیراز سرو ناز بودی
، چرا دیگر سوی شیراز رفتی؟
نمیدانم چه در دل دارد این نی،
که از صد چشمه شیون بارد این نی،
گهر از آسمان بارند ای کاش،
بر آن دستی که خود می کارد این نی
بخوان سرنا که طی شد زندگانی،
به پایان آمد ایام جوانی،
مشو مهمان دوران درمخوار
، که آب رو نمی گیرد به نانی... (منوچهر آتشی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#138
Posted: 19 Oct 2012 15:46
یکی دردم نکرد از صد عیان نی، اگر چه هست او را صد دهان نی، یکی در مجلسی ناخن به نی داشت، به دیگر مجلسی در ناخنان نی// چرا ای دوست یاد از ما نکردی، گره از مشکل ما وا نکردی، ز هر کس یاد کردی وقت رفتن، ولیکن یادی از سرنا نکردی// سفر کردی و یاد از ما نکردی، ز آه سرد ما پروا نکردی، نکردی یاد سرنا تا سرانجام، ز حسرت چشم ما دریا نکردی... (منوچهر آتشی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#139
Posted: 20 Oct 2012 08:01
نفیر باد امشب بی خبر نیست، حصار کهکشان بی دردسر نیست، کمین بگرفته گرگ ابر در راه، گذار ماه امشب بی خطر نیست// پریشان کرده سنبل زلف سرمست، شقایق روی صحرا حجله بسته است، به پای برکه می خواند به شب ماه، به باغ آلاله جان بگرفته بر دست// سحر شبنم به صحرا جان بیفروخت، برای نوجوانان حجله میدوخت، به بالین شهیدان تا به شبگیر، چراغ لاله در قندیل میسوخت// به میدان میروی عشقم پناهت، دل امیدوارم زاد راهت، چو برگردی به پیشم راحت جان، تفنگت خسته تر باد از نگاهت// بنازم غرش رعد تفنگت، عدو در خون بغلتد از خدنگت، بدین عشقی که در دل داری ای دوست، کدامین مرد می آید به جنگت... (محمد حسن آرش نیا)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#140
Posted: 20 Oct 2012 08:11
خروس عرش گلبانگش حزین شد، گلایل گریه ی تلخ زمین شد، صدای زنگل لالای شب مرد، دمی که پیر ده سالار زین شد// دلم آشفته یال ستر خون شد، به صحرای جنون از خود برون شد، اگر لیلی سراغ خانه بگرفت، بگو سامان مجنون سرنگون شد// سحر از سینه ات خورشید سر زد، غرورت خیمه در کوه و کمر زد، به مهر خاک مهر جان نهادی، شهابت شعله بر دور قمر زد// سر از بالین خون بردار و بنگر، شب هجران یاران آمده سر، وطن آزاد سد از کید دشمن، عروست جامه ای نو کرده بر تن// شبی در خواب دیدم در خواب دیدم باغ بستان، تمام لاله ها در دستشان جان، صف اندر صف برادرهای بیدار، به رزم خصم با خون بسته پیمان... (محمدحسن آرش نیا)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
صفحه 14 از 53