ارسالها: 889
#151
Posted: 21 Oct 2012 12:03
*****
بکش ای ناخدا تو بادبان را، بزن بر زورق این دم سایبان را، که شاید باکی آید سوی ساحل، کند دیدار یار مهربان را// لب عناب گون کردی هویدا، دم عیسی بن مریم از تو پیدا، تن باکی ز هجرت گشته بی روح، به یک ایما توانی کرد احیا// مجعد گیسوان را تو مده تاب، از این سودا مکن دل در برم آب، به غرقاب بلا باکی مینداز، مکن اشک سپیدم رنگ عناب// خدایا چون کنم دل بیقرار است، همیشه روز روشن شام تار است، ندانم راز دل با کی بگویم، که دائم چشم باکی اشکبار است... (عابدین باکی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#152
Posted: 21 Oct 2012 12:12
*****
نگارا زلف پرچینت مرا کشت، طریق رسم و آئینت مرا کشت، بنه بر زخم باکی مرهم وصل، که صحبت های دیرینت مرا کشت// به طوبی طعنه زد قد رسایت، نهد حور جنان سر را به پایت، رسد گر دست باکی بر دو زلفت، کند جان و سر و دل را فدایت// غزالی از ختا سوی ختن رفت، از آن کج رفتنش جانم ز تن رفت، سپندآسا به مجمر سوخت باکی، که دلبر کوچ کرد و از وطن رفت// کسی نشنیده سروی لیمو آرد، کجا طاووس کبک و تیهو آرد، عجب دارد ز جن و انس باکی، که دریا بی صدف او لؤلؤ آرد... (عابدین باکی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#153
Posted: 21 Oct 2012 12:22
*****
اگرچه دورم از وصل تو دلدار، ولی روحم به غربت شد گرفتار، طواف کعبه ی کویت نماید، ز باکی مرغ دل اندر شب تار// نسیمی گر وزد از سوی دلبر، بسا خوشبوتر است از مشک و عنبر، خم گیسوی دلدار تو باکی، زده چون اژدری بر گنج چنبر// مکحل کرده ای چشمان مخمور، شود زخم دلم هر لحظه ناسور، مزن بر جان باکی شعله ی غم، مکن یکدم مرا از خدمتت دور// نظر کردم به دام گیسوانش، به دل بنشست تیری از کمانش، نصیحت کرد کای باکی مخور غم، بیابستان تو شکر از لبانش... (عابدین باکی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#154
Posted: 21 Oct 2012 12:30
*****
من از بهر نگار شوخ مهوش، زنم پروانه سان خود را در آتش، چرا باکی نمیرد زین غم امروز، جفاها دیده از دست پریوش// نمودی خال دانه زلف را دام، ز دانه مرغ دل را کرده ای رام، گرفتی بعد از آنش سر بریدی، به شمشیری که ابرویش بود نام// چلیپا زلف! بردی عقل و هوشم، بده جامی ز وصلت تا بنوشم، اگر تیر اجل بارد به باکی، دو چشم از دیدن رویت نپوشم// حکیمی از فرنگ آمد به ایران، تمام دردها را کرد درمان، بجز درد من بیچاره باکی، که از حکمت ندارد هیچ درمان... (عابدین باکی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#155
Posted: 21 Oct 2012 12:47
*****
دو معنی کرده عالم را پریشون، در اول زلف و دیگر قد موزون، چرا باکی ز دل داری شکایت، مگر نشنیده ای سودای مجنون// خم اندر خم بهم پیوسته گیسو، به روز آویخته شب را به هر سو، که دیده باکی در صبح و شب تار، بهم مقرون قرین طاق ابرو// کواکب بر جبینش حلقه بسته، قمر در بیضه ی مغرب شکسته، جهان در چشم باکی گشته دیجور، نبات النعش در قطبش نشسته// سواد گیسوانت لیل زنگی، شکستی شیشه ی عمرم به سنگی، غریق بحر عشقت گشت باکی، چو ماهی رفت در کام نهنگی// به یک غمزه دل از دستم ربودی، به تیغ آغشته ی خونم نمودی، تو ای کف الخضاب از خون باکی، بگو جز مهر تقصیرم چه دیدی... (عابدین باکی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#156
Posted: 21 Oct 2012 12:56
*****
ز من ببرید مروارید یکتا، دو کفه دل کنون خالی است اینجا، به ساحل سر زنم هر لحظه چون موج، به دنبال توام دریا به دریا// دریغا رفت نور از منزل ما، نهان گردید شمع محفل ما، پریشانیم در غرقاب اندوه، که گم گشته است اینک ساحل ما// بتا از هجر تو بی تابم امشب، میان آتش و در آبم امشب، مرا صبح امیدی نیست حاصل، چو شبهای دگر بی خوابم امشب// لبت باری نمک باری شکر داشت، دلت از حالت زارم خبر داشت، نگاهت آتشی بر جانم افکند، که خرمنگاه دل مد نظر داشت... (سیداسماعیل بهزادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#157
Posted: 21 Oct 2012 13:07
*****
بدون تو مرا دنیا صفا نیست، دل من با تو جانا بی وفا نیست، منه بر زخم دل زهر جدایی، که این دل با جدایی آشنا نیست// لبانت یک نگاهی سیر میکرد، حریم بوسه را تفسیر میکرد، سواد چشم من هر لحظه با دل، به ایما غمزه را تعبیر میکرد// ز هجرانت دل غمدیده تا چند، دمادم اشک را بر دیده مپسند، ببند از شکوه لب از خنده وا کن، دلم را شاد کن با یک شکرخند// تنت چون کوهسار بکر امید، دلم از دیدن روی تو لرزید، خرامان راه میرفتی و دیدم، شکوه سبزه در کهسار پیچید... (سیداسماعیل بهزادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#158
Posted: 22 Oct 2012 06:33
*****
گل از شرم نگاهت باز لرزید، به زیر برگها یکباره لغزید، دلم لرزید از ناز نگاهت، به جانم عطر گیسوی تو پیچید// دو چشمانت به من جامی ز مل داد، حریم گونه هایت باز گل داد، نفس در سینه ات یک لحظه ای ماند، حریر جامه ات یکباره هل داد// نگاهی کرد و دل با یک نظر برد، دلم با یک نگاه بی خبر برد، چنان برقی درخشید و نهان شد، به دنبالش خیالم در به در برد// شبی با خاطرت تا صبح بیدار، که شاید صبح وصل آید پدیدار، چو روز آمد دوباره چون گذشته، من و تنهائی و غمهای بسیار... (سید اسماعیل بهزادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#159
Posted: 22 Oct 2012 06:44
*****
دلم آشفته کرد آن چشم مستش، نمیخواهم رها گشتن ز دستش، به مژگان دیده و دل دوخت با هم، ز می بر تیر مژگان ناز شستش// به دل نقش خیالت می نگارم، خیالت در سوار دیده دارم، به روز و شب همه چشم انتظارم، که تا از در درآید گلعذارم// من آن شب مست لبهای تو بودم، همه محو تماشای تو بودم، لبت خاموش با من حرف میزد، و من در شور غوغای تو بودم// سری شوریده دل بیمار دارم، حکایتها ز حال زار دارم، من آن چنگم که با یک زخم مضراب، صدا در تار تار تار دارم... (سیداسماعیل بهزادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#160
Posted: 22 Oct 2012 06:53
*****
خیالت دشتی از گل در بر من، فضائی پر ز نرگس پر ز سوسن، تو با شط طلای گیسوانت، چو خورشیدی به روی موج بهمن// بیا بار دگر ترک سفر کن، بیا دوران هجرت مختصر کن، بیا در این دو روزه عمر کوتاه، مرا سیراب از شهد و شکر کن// بیا آن حلقه های زلف وا کن، مرا از بند زنجیرت رها کن، به تنهائی گرفته خو دل من، خودت را زیر دل تنها جدا کن// تو بودی و بهار و بانگ رودی، بهار امسال زیباتر نمودی، دو چشمانت مرا می جست هر دم، دو چشم از تو دلم را می ربودی... (سیداسماعیل بهزادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....