ارسالها: 889
#171
Posted: 25 Oct 2012 12:03
*****
ز غم سر در گریبانم شب و روز، به جان است آتشم چون کرم شب سوز، توکل را جز این نبود علاجی، که باید خو کنم با سازش و سوز// بخوان ای مرغ شب خوان امشب از سوز، بگو از من به دلدار دل افروز، که از عشق تو میسوزد توکل، به جانم بیش از این آتش میفروز// چو کوکو گه کشم فریاد جانسوز، گهی نالم چو قمری فصل نوروز، چو موسیقار گه زارد توکل، گه افتد بر دل و جان و تنم سوز// خوشا عهد شباب و فصل نوروز، نشینی با دلارام دل افروز، دریغا میشد از بهر توکل، چنین نعمت فراهم در یکی روز... (محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#172
Posted: 25 Oct 2012 12:14
*****
قدت چون سرو سبز و پیرهن سبز، خط و خال تو سبز است و چمن سبز، تو آن یار توکل سبزپوشی، که امید منی امید من سبز// بیا یکدم برو ای باد شبگیر، پس رفتن گشا بال و پری تیز، به یاران چون رسی برگو ز هجران، توکل را دل از خون گشته لبریز// که دیده بر کف مه تیغ خونریز؟، که دیده آب اندر آتش تیز؟، که دیده جز توکل سنبل تر، بروید بر فراز سرو نوخیز؟// تفو بر چرخ و بر رفتار و دورش، که ما را دل پر از خون شد ز جورش، توکل شادی دنیا ندیده، نه در قوس و اسد نی دلو و ثورش... (محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#173
Posted: 25 Oct 2012 12:23
*****
سحر در خواب دیدم مست و مدهوش، که آمد یار و بگرفتم در آغوش، توکل را مشام جان معطر، شد از بوی گل رخسار و گیسوش// به غربت گر کنم شیر و شکر نوش، کجا حب وطن گردد فراموش، توکل جان به گلشن دارد اما، تو گویی آتشم باشد در آغوش// بتا در چین زلفت کرده منزل، به هر تاری که می بینی دو صد دل، کجا یابد توکل در چنین دام، دل زارش که بس صعب است و مشکل// دلم دارد وطن گه همچو بلبل، به شاخ سرو گه بر شاخه ی گل، توکل راست دل گه بر به و سیب، گهی بر برگ ریحان گه به سنبل... (محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#174
Posted: 25 Oct 2012 12:32
*****
به قد سروی به خط نسرین به خد گل، به خال و زلف ریحانی و سنبل، به زیر سرو و از گل واز ریاحین، نشیند چیند و بوید توکل// چرا ای آسمان نیلگون فام، بریزی هر زمانم زهر در کام، توکل در جوانی خوار کردی، نمیدانم شود چونم سرانجام// ببین ای دل فغان و اضطرابم، نگر جاری ز جوی دیده آبم، توکل را مسوزان از غم یار، مده چون شاخه ی مو پیچ و تابم// فلک کردی جدا از دوستانم، نمودی خوار و رسوای جهانم، توکل را در اول برکشیدی، پس افکندی به خاک از آسمانم... (محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#175
Posted: 25 Oct 2012 12:41
*****
مرا در کان دل رازی است پنهان، چو در بطن صدف در درخشان، به فرصت گر رسد دست توکل، برم این نکته با دلبر به پایان// به غربت خو کنم با درد هجران؟، کشم آه از جگر یا از دل افغان؟، الهی کی شب هجر توکل، بدل گردد به صبح وصل یاران؟// چرا امشب تو ای مرغ سحرخوان، برون از دل نیاری بانگ و افغان؟، زمانی همنوا شو با توکل، که آید شام اندوهم به پایان// بود خاک و دیار کوی جانان، معطر چون محل گلفروشان، دریغا چون توکل میشد از دهر، شدی در خاک کوی یار پنهان... (محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#176
Posted: 25 Oct 2012 12:51
*****
بتا گاه از محبان منی تو، زمانی دشمن جان منی تو، توکل را گهی رنجوری از تواست، گهی از مهر درمان منی تو// ز من دل دادن و دل بردن از تو، ز من مهر و جفا گستردن از تو، نمودن خو به هجران از توکل، دل یار از جفا آزردن از تو// دلم را ای فلک خون کرده ای تو، چه ظلم ای چرخ گردون کرده ای تو، الف قد توکل را ز هجران، نگون چون حلقه ی نون کرده ای تو// سر راهت نشینم گاه و بیگاه، که شاید بگذری ای ماه دلخواه، نشیند بر سر راهت توکل، کشد از پرده ی دل آه جانکاه... (محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#177
Posted: 25 Oct 2012 13:08
صبا اهل وطن را رو کن آگاه
که دورافتاده ای می آید از راه
بگو با همنشینان توکل
که بیرون آمد آن زندانی از چاه
=====================
به من امروز شادی روی داده
که دلبر پای بر چشمم نهاده
شد از روی خداوند توکل
به رویم باب دلشادی گشاده
=====================
بنالم تا که دارم نیمه جانی
که خواهد رفت ایام جوانی
ز جور چرخ مینالد توکل
کزو نادیده جز نامهربانی
=====================
بیا جانا که تا باشد جوانی
طرب سازیم و عیش و شادمانی
زمانی باش همبزم توکل
که ما را نیست عمر جاودانی
=====================
شبا امشب عجب سنگین و تاری
همانا چون دل و گیسوی یاری
گرانتر باشد امشب بر توکل
ز بیماری هم از بیمارداری
(محمدعلی توکلی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#178
Posted: 27 Oct 2012 13:31
*****
ندانم چون شود اندیشه ی ما، بود زهر جفا در شیشه ی ما، که ما شیریم و هر کس جان نخواهد، بیاید بگذر از بیشه ی ما// قلم آرید بنویسم به مکتوب، فراق یوسف اندر نزد یعقوب، ز غم اندام توران کرده سوراخ، فراق دوستان چون زخم ایوب// نه سروی چون قدش در بوستان است، نه ماهی چون رخش در آسمان است، به قصد کشتن توران ببینید، به دستی تیر و در دستی کمان است// قسم بر شش هزار و ششصد و شصت، و گر شش آیه ای که بعد از آن هست، که توران بعد تو یاری نگیرد، که تا دین محمد در جهان است... (افراسیاب تورانی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#179
Posted: 27 Oct 2012 13:41
*****
دمی که فتنه ی دوران به پا شد، بسی فتنه ز خوبان بر ملا شد، همان تیر نگاه و چشم و ابرو، به عالم خورد و آنگه بر شما شد// ز گلرنگ رخت گل رنگ ریزد، چو قدت سرو بستان برنخیزد، نه توران هر که بیند شمع رویت، شود پروانه از تورت بسوزد// به غربت عاقبت منزل شد آخر، وطن رفتن به ما مشکل شد آخر، از اینجا تا وطن دورم ز یاران، عجب کوهی میان حایل شد آخر// ز هجر رویت ای ماه پریوش، چو زلفت خاطرم داری مشوش، شبان تا روز از تاب فراقت، سمندروار جا دارم در آتش... (افراسیاب تورانی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#180
Posted: 27 Oct 2012 13:53
*****
شبی با دلبرم بودم همآغوش، ببوییدم دو زلف و عنبرین موش، گرفته عطرش آنسان جان توران، که از خاکم پس از مردن دمد بوش// شب مهتاب و ظلمت هر دو با هم، که دیده؟ دیده ام من هر دو توام، به توران میرسد ظلمت نه مهتاب، نه مه یک ذره از ظلمت کند کم// سبا از من روان شو سوی یارم، سلام من رسان بر دوستدارم، اگر پرسد ز تو احوال توران، بگو "فیلیه" منزل قصر دارم// بت بشکانی و سر خیل خوبان، مکن منع دل سام نریمان، بت توران دل یک وایه دارد، نشیند در کنار خوبرویان// پری رویان همه معجر گشاده، یکایک زلف مشکین تاب داده، بت توران میان جمع خوبان، کلاه خسروانی کج نهاده... (افراسیاب تورانی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
صفحه 18 از 53