ارسالها: 889
#191
Posted: 28 Oct 2012 11:09
*****
صنم! سیما بتان ماه سیما، پریرویان خوش اندام و زیبا، به غافل کوچه و ره را گرفتند، سر راه تقی بهر تماشا// فلک را عادت دیرینه این است، که با آزادگان دایم به کین است، تقی گوید دلآرامم بگوئید، مخور غم عادت دوران همین است// قدم از بار غم خم همچو دال است، تنم از درد هجران پایمال است، دل هر کس نگاری می پسندد، تقی در بند یار با کمال است// برد زین بوستان هر دم گلی باد، ز وصل دوستداران با دو صد یاد، تقی بشکفت چون گل چند روزی، خزان مرگ زودش داد بر باد... (ملا محمدتقی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#192
Posted: 28 Oct 2012 11:17
*****
گلویی کز کمندی گیر دارد، چه نیکو ناله اش تأثیر دارد، تقی یاران بسوزانید از این غم، که این خاکسترش اکسیر دارد// خوشم آن سر که سودای تو دارد، به دل شادم که غم های تو دارد، تقی با گل از آن دارد علاقه، که رنگ و بوی و سیمای تو دارد// به یادم روزگارا فی خوش آید، شرار سینه ام چون آتش آید، تقی در چشم مردم روز خاموش، به شب گرید که خون از دیده ش آید// نه کار از جد و فی از جهدی آید، نه دلبر بر سر بد عهدی آید، به بزمش میروم منکر نشسته، تقی و جال پیش از مهدی آید... (ملا محمدتقی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#193
Posted: 28 Oct 2012 11:25
*****
حقیقت در طریقت خوشنما شد، گلو مغلول زلفین دو تا شد، تقی یاران به کانون طریقت، مصفا پاک و بیغش چون طلا شد// بتا طرح جدایی تا کی آخر؟، طریق بی وفایی تا کی آخر؟، تقی ملتائی زنار زلفت، تو کافر ماجرای تا کی آخر؟// تو که ابرو کمانکش داری امروز، ز مژگان تیر و ترکش داری امروز، تقی دیروز مقتول تو گردید، چه حاجت زین کشاکش داری امروز؟// بتا تا جرعه ی عشقت چشیدم، ز بزم ماهرویان پا کشیدم، دلآرام تقی بس بی وفایی، بت عاشق کشی چون تو ندیدم... (ملا محمدتقی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#194
Posted: 28 Oct 2012 11:31
*****
فلک افکنده ای در جم گذارم، دو پا زنجیر و بر قاطر سوارم، تقی اقبال برگشته نگه کن، به غل بسته به نزد گلعذارم// بتا چون شمع عارض بر فروزی، چو پروانه تمام خلق سوزی، تقی چندی بمیرد زنده گردد، چه ایام و چه اوقات و چه روزی؟// خوشا بازی به زلف مشک فامی، تکلم با لب شیرین کلامی، تقی با یار خوش مشرب نشستن، به از جام جم و عمر مدامی... (ملا محمدتقی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#195
Posted: 28 Oct 2012 11:50
*****
صبا امشب گرت میل ثواب است، نخواب از من شنو نه وقت خواب است، به دلبر گو زکی در بازگشتن، به کف داده عنان پا در رکاب است// کمندی هشته بر گردن که گیسوست، کمانی داده جا بر رخ که ابروست، زکی دارد قدی چون نیزه اما، کند حاشا که این سرو لب جوست// خوشم از سر که سودای تو دارد، ز دل شادم که غمهای تو دارد، زکی با گل از آن دارد علاقه، که رنگ و بو و سیمای تو دارد// هر آن کس بیم جان دارد گریزد، که از این حسن آخر فتنه خیزد، زکی زین نیمه جان گر هست بیمت، کناره گیر تا خونت نریزد... (محمد زکی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#196
Posted: 28 Oct 2012 11:59
*****
خروس از هرزه خوانی دست بردار، بمیرم باز گشت از خواب بیدار، شوی بریان ز آه آتشینم، زکی زینسان چه انسان داری آزار// شده بالا بلا و فتنه بیدار، به مردم از سر نو سخت شد کار، زکی بنگر که با شمشیر ابرو، دوباره گشته فتنه بهر پیکار// صنم! کافر اگر آن زلف و رخسار، ببیند بگذرد از دیر و زنار، زکی این زلف و صورت بر چه ماند؟، به عینه آفتاب اندر شب تار// به غمازی اگر آن زلف جادوش، ور آید فتنه گردد محو و مدهوش، زکی دیوانه ی صد سال عاقل، شود از بند این زنجیر گیسوش... (محمد زکی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#197
Posted: 28 Oct 2012 12:05
*****
زکی گر خاطرت را هست تشویش، ز بیم فتنه ی خوبان چندیش، هر آنکس عاشق است از جان نترسد، به جای نوش گر بیند دو صد نیش// درآرم گر بری اندر کمندم، به این خوبی بتا نبود پسندم، زکی غلمان و حور جنت عدن، مقابل نیست با سرو کمندم// بهار زلف تا ابرو نهاده، لب و دندان در فتنه گشاده، زکی آگه نه ای کاین شوخ طناز، به ابرو حکم قتل عام داره... (محمد زکی جمی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#198
Posted: 28 Oct 2012 12:13
*****
عجب زین دوری ای جانا که ماراست، در او گویا امید وصل بی جاست، مگر ما نون تنوین و مضافیم، که منع جمعشان در اصل مجراست؟// دریغ آن بارور نخل از میان رفت، فتوح و قوت روح و روان رفت، ز اشکم در وداعش شد روان سیل، که پا در گل همه آن کاروان رفت// نخواهم سایه همراه تو باشد، نه یک همسایه همتای تو باشد، جهانی مختصر خواهم که در وی، همی جای من و جای تو باشد// جوانان! چون به بستان پا گذارید، به سیر سرو و گل دل شاد دارید، به یاد قد و روی گلعذاران، بسوزد دل ز دیده اشک بارید... (سیدعلینقی حسینی دشتی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#199
Posted: 28 Oct 2012 12:22
*****
الا ای سیمبر این هجر تا چند، مرا ای قوت جان بی جان تو مپسند، ز تو عمری دگر یابم گر آیی، که بوسم یکدم آن لعل شکرخند// چرا یکباره کردی ترکم ای یار؟، مرا کردی تو از هجران خود زار، ز وصل عارض چون ماهت ای دوست، ز ظلمت خانه ی هجرم برون آر// ندارم ذوق و سیر باغ و گلزار، که سرو و گل بود در چشم من خار، ز نرگس چشم و از غنچه لب دوست، کنم یاد و شوم از دیده خونبار// مکحل چون نمایی چشم مخمور، کنی زخم دلم هر لحظه ناسور، به سان شمع سر تا پا بسوزم، اگر یکدم شوم از خدمتت دور... (سید علینقی حسینی دشتی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#200
Posted: 28 Oct 2012 12:30
*****
چو با تیغت کنی سر از تنم باز، به زیر تیغ میخوابم به صد ناز، در آن دم گر فتد چشمم به رویت، ز تو ناکشته گیرم خونبها باز// نماند پیش حسنت حسنی از کس، ز هر مطلوب خود دلخواهی و بس، برم شیرین تری از جان شیرین، به رغم هر ملامتگوی نا کس// دم عیسی بود یا بوی گیسوش، که جان اندر جسد باز آید از بوش، صبا دیگر مبر بویش به اطراف، که آید حشر بی هنگام در جوش// ز باد صبح خاطر چون کنم خوش؟، که هر دم از غمی سوزم در آتش، فراق دوستم فرسوده چون خاک، چه سود از آب جوی و آب دلکش... (سیدعلینقی حسینی دشتی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....