ارسالها: 889
#201
Posted: 28 Oct 2012 12:37
*****
مرا دادی نوید وصل و اشفاق، پیامت جان کند در جسم مشتاق، بلی آخر کشد عشق تو ما را، مبین خونی هدر چون خون عشاق// تو ای مه روی من رفتی چو در خاک، دگر مه گو نتابد رخ بر افلاک، چو سرو قامتت جا در لحد کرد، تن هر سرو باشد همچو خاشاک// سحر با باغبانی گفت بلبل، اگر مردم تو باری بی تأمل، ز برگ نسترن بر من کفن کن، بکن دفنم به زیر شاخه ی گل// چسان آساید از داغ غمت دل، که از یادت دمی دل نیست غافل، به سر خاک و به جان آتش به رخ اشک، از این حالت دگر دل را چه حاصل؟... (سیدعلینقی حسینی دشتی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#202
Posted: 28 Oct 2012 12:46
*****
ز هجرانت مرا داغی است بر دل، که تا خسرم به جان بگرفته منزل، پس از قرنی اگر خاکم ببویند، کنند اشمام بوی سوزم از گل// به امید وصال آن گل اندام، نه شب راحت مرا نه روز آرام، دریغا با همه آن محنت و رنج، شدم محروم از وصلش سرانجام// مرا از آتش هجران سوزان، چو مجنونم مده سر در بیانان، بلی لیلی وشان عادت چنین است، که عاشق را کشند از درد حرمان// نه برق است آه سوزان من است این، نه رعد است آه و افغان من است این، مسوزان برق خار بربتم را، که دامنگیر جانان من است این// فرو هشته به رخ آن زلف مشکین، به یکجا آفتاب و شب قرین بین، فزون بر آفتاب آمد رخ یار، که در یک خنده عالم کرده تزئین... (سیدعلینقی حسینی دشتی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#203
Posted: 28 Oct 2012 12:55
*****
بلند بالا نگار خوشگل مو، سمن سیما عزیز نوگل مو، بیا تا سیر دیدارت ببینم، که بیرون میروی از منزل مو// مرا گر نان رسد دندان من کو؟، وگر دلبر به بر همدان من کو؟، مرا این جمله گیرم شد میسر، جوانی و لب و دندان من کو؟// به حسرت زیر خاکی تیره خفتی، رموز سوز دل با کس نگفتی، هر آن لاله که از خاکت بروید، نشان زان داغ دارد کش نهفتی// چو یادم آید از عهد جوانی، وز آن عیش خوش و یاران جانی، شود دل خون و تن پرسوز و جان زار، پس از یاران چه سود از زندگانی// برو از ما اجل هر روز یاری، به روزی هم برو ما را به زاری، نبود ای کاش رسم وصل و هجران، که تا دل را نبود این داغداری... (سیدعلینقی حسینی دشتی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#204
Posted: 28 Oct 2012 13:15
*****
ز کوی عاشقان می آیم امشب، خروشان نغمه خوان می آیم امشب، سرودی خوش بخوانید ای عزیزان، که چون آتشفشان می آیم امشب// سرم سودای گفتن دارد امشب، دلم شوق شکفتن دارد امشب، به عشق پر زدن در باد شبگیر، قفسها را شکستن دارد امشب// شراب شروه غوغا کرده امشب، به جانها شعله بر پا کرده امشب، شراب شروه یا شیرینی نی، عجب مجلس مهیا کرده امشب// به دشت خاوران آلاله ای نیست، که هر برگشت عجین با ناله ای نیست، نمی روید گلی در بزم این خاک، که از زخمی بر آن تبخاله ای نیست... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#205
Posted: 28 Oct 2012 13:22
*****
صدا در کوه می پیچد که جنگ است، صفیر تیر و آوای تفنگ است، هراسی نیست از گرگ بیابان، قطار کهنه سرشار از فشنگ است// تو افشان کرده زلف از چپ و راست، بهر سو می خرامی بی کم و کاست، اگر دردی است درد بی پناهی است، کجا رخت مرادی بر تن ماست// افق امشب سراسر لاله پوش است، زمین از داغ یاران در خروش است، نمی رقصد گل اندر جشن مهتاب، که امشب بلبل عاشق خموش است// بیابان در بیابان خوف و خون است، گذار شب به دشت لاله گون است، نه تنها مرد مجنون در غم عشق، که عشق آوازه خوان این جنون است... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#206
Posted: 28 Oct 2012 13:30
*****
به دشت گرم دشتی بلبلی نیست، که خونین بال از هجر گلی نیست، به غیر از ناله های عاشقانه، به کوه و دشت و صحرا غلغلی نیست// دلا سوز تو آتش در جهان زد، شرار عشق بر پیر و جوان زد، به دشت عاشقی رنگ شقایق، خدنگ خون به جان عاشقان زد// لبت بگشا که شکر خوار گردد، غریب کوچه و بازار گردد، ز شروه آتشی بر پا کن امشب، که آتش سرد و بی مقدار گردد// بیابان را گل از خنجر نشاندند، ز چشم هر مسافر خون فشاندند، چه می روید در این صحرا به جز خار، که در هر گوشه اش آتش کشاندند... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#207
Posted: 28 Oct 2012 13:38
*****
کتاب عشق را با خون نوشتند، کلامش با گل مجنون نوشتند، دلا خوش این حدیث راه پر خون، که هر حرفش به صد هامون نوشتند// شب اندر کوچه های شهر پیچید، تمام لاله ها از ریشه برچید، فرو غلتید سرو ناز بر خاک، گل نورسته در گلزار خشکید// شب دوشین شب خوف و خطر بود، اگر چه تیر دشمن بی اثر بود، رکابم رنگ شد از خون دشمن که دشتادشت صحرا شور و شر بود// دو چشمت آبی دریای بوشهر، نگاهت گرم چون گرمای بوشهر، لبت چون می گشایی در شکرخند، به شیرینی است چون خرمای بوشهر... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#208
Posted: 28 Oct 2012 13:45
*****
رواق خانه رنگین کن به آواز، خروش شروه ای دیگر کن آغاز، مبادا سینه خالی گردد از غم، که غم اندوه جانان میکند ساز// شکر بر گیر و در ساغر شکر ریز، به جان عالم و آدم شرر ریز، گلو رنگین کن از خون ترانه، به مجلس از ترانه نقل تر ریز// بهار از خون حکایت دارد امسال، دل از مجنون روایت دارد امسال، بیابان سبز اما در بهاران، گل از هامون شکایت دارد امسال// فراق دوست آتش زد به جانم، تب غم سوخت مغز استخوانم، خوشا دیدار فصل آشنایی، که تازه میکند فصل روانم... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#209
Posted: 28 Oct 2012 13:53
ز کوی دوست می آیی شتابان، عرق بر تن گل آلوده هراسان، نترسیدی ز راه دور و نزدیک، مترس از غرش فریاد طوفان// گل آوازی بزن شوری به پا کن، خروشی سر بده دردی دوا کن، هیاهویی بکن دستی برفشان، سرودی شروه ای شعری ادا کن// شفق خونین گل آلاله خونین، زمین یغمایی صد فوج خونین، شب اندر شب عطش گسترده گیسو، خیابان کوچه موجاموج خونین// تو خنجر میکشی از نیش مژگان، پریشان میکنی جمع رفیقان، میان سبزه زار باغ چشمت، نهان داری هزاران دشمن جان... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#210
Posted: 28 Oct 2012 17:31
*****
قدح خونین سبوی باده خونین، گلوی دلبر و دلداده خونین، نماز عشق میخوانی شب و روز، نماز و سبحه و سجاده خونین// تو که بار رطب در سینه داری، گلویی صاف چون آئینه داری، مگر در شروه ات شکر نشاندی، که آتش در دل بی کینه داری// اگر شوریدگی در سر نداری، خبر از تیغه ی خنجر نداری، اگر دردی به دل شوری به سر نیست، پیام عشق در دفتر نداری... (دکتر سیدجعفر حمیدی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....