ارسالها: 889
#251
Posted: 31 Oct 2012 12:45
*****
به گاه نوبهاران در بهاران، دمی بردن به سر با دوستداران، سوادی از بهشت جاودان است، ولی کو همدمی از گلعذاران// سلیمانا نوا برکش غنا کن، جهان را باربدسا پر صدا کن، ز لحن فایز و صوت نظامی، تو شیدا را ز بند غم رها کن// چو خواهی عزم کوی یار کردن، بود واجب که چندین کار کردن، یکی زان جمله جان بر کف نهادن، دگر سر در رهش ایثار کردن// تو ای گل نام گل رو دلبر من، چه میشد گر بیایی در بر من، ز هجرت جان شیرین رفته از دست، بخر جان ن قدم نه بر سر من... (فتح الله سعدآبادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#252
Posted: 31 Oct 2012 12:53
*****
بیا باد صبا سویش گذر کن، ز حال زار شیدایش خبر کن، بگو عاشق کشی رسم بتان نیست، ز خون عاشقان جانا حذر کن// جفایی کز تو بر شیدا رسیده، ز لیلی دلبرا مجنون ندیده، ز هجرانت غمی دارم که هرگز، در عالم هیچ گوشی ناشنیده// گذشتی روی خود پنهان نمودی، مرا غارت دل و ایمان نمودی، نکردی از چه بر شیدا ترحم، چنینش زار و سرگردان نمودی// جفا کردی نکردم شکوه گاهی، نپیمودم به رغمت هیچ راهی، ز قلب خود بپرس احوال شیدا، کزان بهتر نمی بینم گواهی... (فتح الله سعدآبادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#253
Posted: 31 Oct 2012 12:59
*****
دریغا صحبت یاران جانی، دریغا دوره های کامرانی، چرا شیدا ننالی کاین چنین زود، شد از دستت عبث عهد جوانی// خوشا روزی که ما را بود یاری، نکو ایامی و خوش روزگاری، دریغا چرخ کجرفتار ناگه، پیاده کرده ما را از سواری// تو ای دهقان اگر بی خانمانی، و یا رنجور و زار و ناتوانی، بود البته علت بسوادی، اسیر پنجه ی بیداد خانی... (فتح الله سعدآبادی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#254
Posted: 31 Oct 2012 13:10
*****
مرا با عاشقی آخر چه کار است، چه کارم با خم زلف نگار است، نمیلرزد دلم از عشق هرگز، که عاشق بیرق بالای دار است// به جانم خنجر از ابروی او شد، طناب گردنم از موی او شد، چرا دامش به پای من فتاده، دلم از بهر چه جادوی او شد// مرا هستی ز بوی نسترن شد، گذارم باز بر سوی چمن شد، دوباره بوستان پر با سمن شد، گلستانها پر از غوغای من شد// ز نوک خنجر مژگان دلدار، روان خونم شده بر پیکر زار، شکافیده تنم از تیغ ابرو، به زخم تن نمک پاشیده بسیار... (غلامحسین سلیمی فرد)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#255
Posted: 31 Oct 2012 13:21
*****
بدادش بلبل شوریده آواز
که میخواهی عیان سازم من این راز؟
شکسته بین دلم ای یار طناز،
تحمل نیست ما را این همه ناز
=======================
اگر در سینه ام عشقی است جانسوز
که میسوزد درون سینه امروز
بود کار دو چشم آن دل افروز
که زد تیرم از آن مژگان دلدوز
=======================
سر راهت نشینم ای نگارم
که شاید بگذری امشب کنارم
چو از من بگذری بنما نگاهی
که بر دل آتش از عشق تو دارم
=======================
بیاید گر ز غربت ماه تابان
رها گردم من از این رنج و هرمان
نشینم روبرویش اشک ریزم
ز شوق دیدن سرو خرامان
(غلامحسین سلیمی فرد)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#256
Posted: 1 Nov 2012 07:56
*****
بتا دل بسته ی زلف سیاهت
جگر مجروح از تیر نگاهت
چو اسرائیل اندر بیت احزان
نشسته صافی اندر نیمه راهت
=======================
زمانی زخم دل گر یافت بهبود
دوباره سیل خون زآن زخم بگشود
در او خار محبت ریشه کرده
به جز وصلش ندارد مرهمی سود
=======================
چنانکه میروی ای کبک رفتار
به چشمم نه قدم ای نازنین یار
ولی ترسم که مژگانهای صافی
خلد در پای گلبرگ تو چون خار
=======================
نسیم شهر خاص ای روح پرور
پیامم را ببر در کوی دلبر
بگو مرد از غم هجر تو صافی
به بیمار غمت ای یار بگذر
(حسین شلدانی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#257
Posted: 1 Nov 2012 08:05
****
ز هر عیب ای نگارا ساحتت پاک
قبای حسن و عفت بر تو چالاک
دلم شد آب صافی زآتش هجر
که بادا دشمن بدخوی در خاک
=======================
تو ای لیلی وش شیرین شمایل
بشو بهر خدا این سو تو مایل
کجا روزی که بیند چشم صافی
بود در گردنت دست حمایل
=======================
شب و روزان ز هجرانش نزارم
گهی مأیوس و گه امیدوارم
خداوندا به حق هجر یعقوب
از این گرداب بی پایان برآرم
=======================
چنان زد تیر مژگان بر دل من
که خون جاری شد از آب وگل من
ز روی آتشینش تابشی کرد
که شد بر باد کل حاصل من
(حسین شلدانی)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#258
Posted: 1 Nov 2012 08:16
*****
دلم در زلف یاری چله وار است،
که از شکر لبان روزگار است،
دل اینجا دلبر اینجا شکر اینجا،
مرا با جنت و کوثر چه کار است
=======================
دلم از دست یاران ریش ریش است،
خیالم زین دورنگی ها پریش است،
درون سینه شان سنگ است دل نیست،
زبان در کامشان مانند نیش است
=======================
خدایا عاشقی در کمی نیست،
عجب زخمی است کانرا مرهمی نیست،
بمیری گر وزد گردی به معشوق،
جهان گر زیر و رو گردد غمی نیست
=======================
شقایق زار دل باران نخواهد،
شهید عشق جانان جان نخواهد،
اسیر کفر زلف عنبرینش،
به کفران افتد و ایمان نخواهد...
(ایرج شمسی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#259
Posted: 1 Nov 2012 08:23
*****
شفق خندید و مه سر زد ز کهسار
هویدا گشت نخل قامت یار
قیامت کرد بانگ لیل با لیل
که یعنی گشته جانا وقت بیدار
=======================
بهارم خوش نگارم خوش طرب خوش
لبان لعل مانند رطب خوش
خوش اندر خوش نشاید گفت با کس
دهان من گرفتار است شب خوش
=======================
اگر روزی رسد دستم به گیسوش
نمایم شکوه با هر تاری از موش
بپیچم همچو نیلوفر به قدش
زنم چون خال صدها بوسه بر روش
=======================
معطر آید از کویت نسیمم
معنبر گردد از کویت شمیمم
مدلل گشت بر من اسم اعظم
که نامت زنده کرد عظم رمیمم
(ایرج شمسی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#260
Posted: 1 Nov 2012 08:30
*****
چو بوتیمار از حسرت غمینم
اگر دریایی و دریا گزینم
لب دریا نشسته تشنه کامم
غریق بحرم و جان آتشینم
=======================
بتا از آه مظلومان حذر کن،
به بیت الحزن من یک شب گذر کن،
شب هجران مرا با ماه انس است،
به بالینم بیا شق القمر کن
=======================
اگر یابم بیابانی درختی،
کفی آب و لبی نان ژنده رختی
بریده از جهان و مردمانش،
نخواهی یافت چون من نیک بختی
(ایرج شمسی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
صفحه 26 از 53