ارسالها: 889
#261
Posted: 1 Nov 2012 08:38
*****
کنم چون شکر این نعمت خدا را؟
که ره در بزم جانان داد ما را
ز لطف شاملش یک جو عجب نیست،
که تشریف شهی بخشد گدا را
=======================
یگانه شاهدی خوش عالم آرا
حجاب افکند از رخ بی محابا
تجلی کرد بر آفاق وانفس
ز یک جلوه دو عالم کرد شیدا
=======================
سواد شهر جانان گشت پیدا،
به دل آثار شادی شد هویدا
هزاران شکر کز اقبال طالع،
رهید از غصه و غم جان شیدا
=======================
کند هر چه ستم بر من خدایا
به جای او مرا کیفر بفرما
گرم صد بار سوزی خوشترستم
که یکدم بینم آزرده دل او را
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#262
Posted: 1 Nov 2012 08:46
*****
دلم خوش انبساطی دارد امشب،
عجب وجد و نشاطی دارد امشب،
یقین سری بود اندر میان کو،
به شادی ارتباطی دارد امشب
=======================
به سر مستانه شوری دارم امشب،
چه خوش وجد و سروری دارم امشب،
در این نشئه کسی چون خود نبینم،
عجب کامل غروری دارم امشب
=======================
عجب شوری است ما را در سر امشب
به دل رخ داده حالی دیگر امشب
چرا پنهان نمایم علتش را
رسیده مژده ای از دلبر امشب
=======================
هوایی بس طرب خیز است امشب
نسیمش عنبر آمیز است امشب
نویدی خوش مگر با این نسیم است
که جانبخش و دل انگیز است امشب
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#263
Posted: 3 Nov 2012 20:59
*****
فلک بر من در محنت گشوده است، مرا هر دم غمی بر غم فزوده است، چگونه خوش زیم کز شش جهت سخت، به من درد و غم و هم رو نموده است// گل بی خار در باغ جهان نیست، چه شد زیبا نگاری مهربان نیست؟، به ندرت گر کس این توفیق یابد، دریغ آوخ که آن هم جاودان نیست// دریغا همچو تیری کز کمان رفت، به یکبار از برم آن دلستان رفت، امید زندگی از من مدارید، دگر ای دوستان کز جسم جان رفت// خیالش در دلم چون رخ نماید، به جسم مرده گویی جان گراید، چه حالی رخ دهد بر من خدایا، گرم بی پرده او از در درآید... (سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#264
Posted: 4 Nov 2012 12:15
*****
مرا عشق تو کاری بر سر آورد
که از یکدست بود از پا در آورد
به یکبار آتشم در خرمن افتاد
که عشق از گوشه ی دل سر بر آورد
======================
تو شمعی جان من پروانه باشد
ز قهر ار سوزیم پروا نباشد
چگونه از تو رو گردان شوم من
نپرد مرغ کش پروا نباشد
======================
چو سودای وصالش در سر آید
ز تن از شوق جان خواهد بر آید
شبی وصلش شود گر روزی من
چه بر روزم خدایا دیگر آید
======================
نبینم در جهان یاری وفادار
شدستم با گروهی بد گرفتار
نمرده دوزخی گشتم دریغا
که با دیوانه دارم من سر و کار
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#265
Posted: 4 Nov 2012 12:26
*****
گر از دل بر کشم آه شرر بار
به خشک و تر زنم آتش به یکبار
دل من همچو کوه آتش افشان
همه آتش فشانی باشدش کار
======================
جوانی گر فراز آید دگر بار
همه کارم به ساز آید دگر بار
خیال است این خیالی بس محال است
که عمر رفته باز آید دگر بار
======================
کجا آن بخت دارم من که دلدار
سحرگه بر سرم آید به یکبار
نهد بر سینه ام دست محبت
بپرسد از من احوال دل زار
======================
ز هجر آشفته احوالم شب و روز
قرین غم مه و سالم شب و روز
شده بارم گران آزارم افزون
مکن منعم اگر نالم شب و روز
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#266
Posted: 4 Nov 2012 12:43
*****
پریشان تر ز هر روزم من امروز
چو آتش هی برافروزم من امروز
بود نزدیک کز آه شرر بار
جهان را سر به سر سوزم من امروز
======================
خوشا چشمی که بر ابروت شود باز
خوشا گوشی که زان لب بشنود راز
خوشا آن سر که در پایت شود پست
خوشا آن دل که دست آرایش از ناز
======================
سمندم سرکشی خوش کرده آغاز
بود با صد نشاط اندر تک و تاز
همی خواهد به بال همت از شوق
براق آسا کند بر عرش پرواز
======================
بیا جانم ز غم آزادیم بخش
علیرغم زمانه شادیم بخش
بدم زین پیش چون معمور ملکی
شدم ویران ز نو آبادیم بخش
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#267
Posted: 4 Nov 2012 12:53
*****
کنون کز گل شده گل پرنیان پوش
هوا چون مل کند دل مست و مدهوش
نزیبد جز جمال یار در چشم
نشاید جز سرود رود در گوش
======================
نه تنها دل ز هجران باشدم ریش
که شوقت بر رگ جان میزند نیش
شدستم زین الم آواره از هوش
وز آن غم گشته ام بیگانه از خویش
======================
تو را دیدم مرا شد حل مشکل
بحمدالله که شد مقصود حاصل
دل و دین جان و تن کردم نثارت
سبکباران رسند آسان به منزل
======================
همه در رنجم از دل داد از این دل
فغان از این دل و فریاد از این دل
ز دست دل خدایا عاجزستم
ز شفقت بنده کن آزاد از این دل
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#268
Posted: 4 Nov 2012 13:03
*****
بیا تا خوش بهم دمساز باشیم
زمانی همدل و همراز باشیم
در این گلشن چو بلبل فارغ البال
به بال شوق در پرواز باشیم
======================
از این بی خود خروش از دل برآرم
که در سینه خراشی سخت دارم
دهد خاکم به باد آخر غم عشق
نبینی کرده چون زار و نزارم
======================
رفیقی همدم و همراز خواهم
موافق مونسی دمساز خواهم
خوش و خرم نشاید زیست تنها
برای زندگی انباز خواهم
======================
بیا با هم نشسته راز گوییم
سخنها از نیاز و ناز گوییم
ز احلام و خوشی های گذشته
به وصف العیش چندی باز گوییم
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#269
Posted: 4 Nov 2012 13:15
*****
نهفتی روی از چشم پر آبم
نکردی رحم بر حال خرابم
هنوز از وصل روشن ناشده چشم
که کردی زآتش هجران کبابم
======================
به سر باشد هوایی بس بلندم
نگردد هیچ قیدی پای بندم
ز ملک لامکان هم بگذرد تیز
خورد ریش رکابی گر سمندم
======================
غمینم روز وصل از بیم هجران
دگر خود حال هجر از این بیان دان
نصیبم در ازل گویا شده این
که نبود خاطرم یک لحظه شادان
======================
ندانم از تو نالم یا ز دوران
و یا از بخت خود باشم در افغان
همین قدر است کاندر این میانه
من مسکین نیم یک لحظه شادان
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#270
Posted: 4 Nov 2012 13:24
*****
خیالت بسته خوابم از جهان بین
نیارامم دمی چون ماه و پروین
بود ای نازنین گل شب همه شب
ز خارم بستر و از خاره بالین
======================
دوای درد دوری چیست؟ یاران!
چنین علت طبیبش کیست؟ یاران!
طبیبش آن حبیب و دارویش وصل
علاجی غیر از اینش نیست یاران!
======================
ز غم روزم چو شب تار است بی تو
گل اندر چشم من خار است بی تو
به سیر بوستان حاجت ندارم
کنارم زاشک گلزار است بی تو
======================
جهان گردیده بر من تنگ بی تو
زنم پیوسته سر بر سنگ بی تو
چنان کج خلق و بد خو کرده هجرم
که باشم با همه در جنگ بی تو
(سیدمحمد طاهر شهریاری)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
صفحه 27 از 53