ارسالها: 889
#341
Posted: 13 Nov 2012 06:04
*****
بتا از تاب گیسویت به تابم، چگونه سر ز گیسویت بتابم، دمی بنشین که گیسوی بلندت، کمندآسا بتا بر هم بتابم// اگر بینی چنین افسرده حالم، ز جور چرخ دون بشکسته بالم، چو بختم یار کرده پشت بر من، چگونه روز و شب زین غم ننالم// چو برق امشب گذشتی از بر من، نمی دانی چه آمد بر سر من، شدم خاکستر از برق نگاهت، دوان اندر پیت خاکستر من// جفا تا کی کنی ای دوست با من، نخواهم کرد دامانت رها من، کجا آرم به کف بعد از تو ای گل، عزیزی با وفا و پاکدامن... (عزیزالله نیکذات)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#342
Posted: 13 Nov 2012 06:11
*****
دلا تا کی چنین افسرده بودن، ز هجر دوستان آزرده بودن، چو آن گل کش بچینند از سر شاخ، چه سود از بودن و پژمرده بودن// تو خوب و مهربانی ای پریرو، مرا آرام جانی ای پریرو، ز جان بهتر نباشد هیچ لیکن، تو شیرین تر از آنی ای پریرو// ندارم طافت هجر تو آنی، که اندر جسم زارم همچو جانی، ندانم خوبتر از جان چه باشد، اگر باشد ز جان بهتر تو آنی// نه دلداری نه دلجویی نه یاری، نه مانده در دل زارم قراری، تن رنجور و بار سخت محنت، که دارد تیره این سان روزگاری... (عزیزالله نیکذات)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#343
Posted: 13 Nov 2012 07:40
*****
نشستی در دلم بی تاب یکشب، گرفتی از دو چشمم خواب یکشب، به چشم خویشتن ترسیم کردم، به دریا چهره ی مهتاب یکشب// شبی پرسیدم از احوال چشمت، چو مرغی در به در دنبال چشمت، به روی صفحه ی قلبم نوشتم، تمام هستی من مال چشمت// مرا چشم تری چون رود دادند، ولی غمگین و دردآلود دادند، ره و رسم جهان این بود از آغاز، به هر کس هر چه لایق بود دادند// خدایا این دل سرکش بسوزد، بسوزد تا شود بلتش بسوزد، از آن ترسم اگر شعرم بخوانی، سراپایت در این آتش بسوزد... (سید محمدرضا هاشمی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#344
Posted: 13 Nov 2012 07:49
*****
شبی که سوز و سازی در میان بود، نیازی بود و نازی در میان بود، من و اشک و دل لبریز آتش، نمیدانم چه رازی در میان بود// خروشی بر لب خاموش من بود، هزاران موج در آغوش من بود، دل دریایی و طوفان و امواج، تمام بارها بر دوش من بود// مبادا عشق پرپر مانده باشد، دلت با دیده ای تر مانده باشد، در این سرما غریبی چون پرستو، مبادا پشت این در مانده باشد// مرا با شور و با فریاد بردند، به روی دستهای باد بردند، شبی چون قصه ام در گوش کردند، شبی دیگر مرا از یاد بردند... (سید محمدرضا هاشمی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#345
Posted: 13 Nov 2012 07:58
*****
سراپا دور آهی بودی ای دل، کنارم گاه گاهی بودی ای دل، همیشه راه من از تو جدا بود، رفیق نیمه راهی بودی ای دل// عزیز و دلنشین و تازه ای تو، بلندی و بلند آوازه ای تو، به شعر من نمی گنجی و چون عشق، همیشه خارج از اندازه ای تو// اگر هستی به هستت داده بودم، به آن چشمان مستت داده بودم، دلم در این غریبی گم نمیشد، اگر دستم به دستت داده بودم// غمت سرمایه ی دیرینه ی من، جمال دلکشت آیینه ی من، بیا با بوسه هایت مرهمی باش، به روی زخمهای سینه ی من... (سید محمدرضا هاشمی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#346
Posted: 13 Nov 2012 08:09
*****
دوباره اشک شد سرمایه ی من، ولی آتشفشان همسایه ی من، چنان تنهای تنهایم که امروز، ز من هم می گریزد سایه ی من// خدایا سوز دردت ساز گردان، مرا آماده ی پرواز گردان، اگر مهر و وفا با ما نداری، دل سرگشته ام را باز گردان// چه میشد گر سؤالم میگرفتی، چو رؤیا در خیالم میگرفتی، تو با آن دست گرم با محبت، چه میشد زیر بالم میگرفتی// تو ای دل آتش و هم آه سردی، همیشه مثل طوفان کوچه گردی، نمی خواهم تو را هرگز ببینم، الهی تا قیامت برنگردی// مرا با عشق خود آواز دادی، به چشمانت مرا پرواز دادی، ولی چون برگ گل دادم به دستت، تو خون کردی دلم را باز کردی... (سید محمدرضا هاشمی زاده)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#347
Posted: 13 Nov 2012 08:18
*****
فغانم تا به اوج آسمان رفت، دریغا کارم از آه و فغان رفت، چنان از خود تهی گشتم که ناگاه، دلم بر بستر اشک روان رفت// مرا روزی سفر در آسمان بود، گذر بر گستر ملک جهان بود، دریغا باز میگشت آن زمانی، که فرش گامهایم کهکشان بود// چه میشد روزگارم مهربان بود، زمین همدل زمان آرام جان بود، چه میشد کوچه های زندگی نیز، گذار عابران آسمان بود// من آن ابرم که بارانم به بر ماند، هوای سبزه زارانم به سر ماند، در این اندوه برگ افشان خدایا، نگاه آبشارانم به در ماند// خداوندا مرا با گل بیامیز، دلم از شاخه ی طوبا بیاویز، دم برخاستن از خاک یا رب!، مرا از ابر باران زا برانگیز... (سید محمد هاشمی فرد)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#348
Posted: 13 Nov 2012 08:27
*****
خداوندا مرا رویش بیاموز، به باغ داغ و بستان جگرسوز، در این پاییزی آشفته ی عمر، چراغ لاله ام در دل برافروز// نصیبم برگ و باری بود ای کاش، صفای آبشاری بود ای کاش، در این فصل تهی دست شتابان، خزانم را بهاری بود ای کاش// شب از نیمه گذشت و چشم بازم، نمی آرد بر غم در فرازم، الا ای سیل اشک داغ پرور، بگو با دیدگان خود چه سازم// چه داری حاصل ای رنج دل من، که با تو حل نشد یک مشکل من، ندارم شکوه اما بی سرانجام، چه میخواهی تو آخر در دل من// زمانه نیست جز فوج حبابی، زمین نبود به جز نقش بر آبی، نظر کن بر جبین خاک و دریاب، لدوا للموت و ابنوا للخرابی... (سید محمد هاشمی فرد)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#349
Posted: 13 Nov 2012 08:35
*****
دلم دریا دلم دریای عشق است، دلم دریای ناپیدای عشق است، دگر از من نشان دل مپرسید، دلم گمگشته ی غمهای عشق است// سخن هایت چه نغز و دلپذیر است، حضور آب در ذهن کویر است، نگاهت روشنای چشم خورشید، رخت با گل مراعات النظیر است// برای شب سخن از ماه می گفت، سخن از مشکلات راه می گفت، مگر محرمتری پیدا نمیکرد، که درد خویش را با چاه می گفت// ستاره ی آخرین دیدار میکرد، جهان از خواب خوش بیدار میکرد، فدای روز میشد با دل خویش، بلی جان را چنین ایثار میکرد... (علی هوشمند)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#350
Posted: 13 Nov 2012 08:43
*****
نوید فتح بارانی تو ای ابر، امید چشمه سارانی تو ای ابر، ببار امشب به دشت سینه ی من، که آب چشم بارانی تو ای ابر// خداوندا غمی در سینه دارم، ز غم در سینه ام گنجینه دارم، عجب ناید اگر غم گشته یارم، مو با غم الفتی دیرینه دارم// دلم با عشق امشب دست داره، سری از جام عرفان مست داره، کجا ای غم شتابان میروی تو، دل من کوچه ای بن بست داره// کتاب دل ز خون شیرازه داره، به رسوایی دلم آوازه داره، برو ای غم برو کامشب در اینجا، دل من آشنایی تازه داره... (علی هوشمند)
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
صفحه 35 از 53