ارسالها: 889
#451
Posted: 22 Jan 2014 15:26
*****
بهار آفرينش از دم اوست
عدم، هستي، ز يمن مقدم اوست
زند گلچرخ، چرخ چرخ گردون
به عشق او كه آدم، آدم اوست
**********************
من آن شمعم كه پروانه ندارم
كسي از خويش و بيگانه ندارم
از آن تكيه به ديوار تو كردم
كه در شهر شما خانه ندارم
**********************
شبي كه ديو ظلمت خوشه چين بود
گل مهتاب را چين بر جبين بود
چو نخل شعله بار طور سينا
دلش پر خون و آهش آتشين بود
**********************
چو شب گر چه سر راه تو بستم
دل مهتاب خوبان را شكستم
سيه رويي مرا از پا فكنده
بگير، اي آفتاب عشق دستم
**********************
نمك پرورده ي خوان شمايم
رهين لطف و احسان شمايم
از آن همچون مركب رو سياهم
كه سر در خط فرمان شمايم
**********************
اگر چه تيره رنگ و شب تبارم
گل بي رنگ و بوي اين ديارم
ولي با اين همه چون سايه ي سرو
به خاك پايتان سر مي گذارم
**********************
شب است و آه و زاري مي كند دل
چو دريا، بي قراري مي كند دل
تمام خويش را همچون گدازه
ز درد و داغ جاري مي كند دل
(احد ده بزرگي)
**********************
بر آرم ناله تا هر كس بداند
كه يار بي وفا با كس نماند
كزين پس رو به سوي هر كه آري
تو را نگرفته جا از دل براند
**********************
شكفته گلبني دارم به شيراز
سراپا دلبري، پا تا به سر ناز
چو حافظ با همه وارستگي هاش
چو سعدي رند و سرمست و نظر باز
**********************
بهار امسال مي خندد به رويم
كه مي خندد بهار آرزويم
لبش گل، عارضش گل، پيكرش گل
نمي دانم كدامين را ببويم
**********************
درون سينه ات دل مست و شيداست
نشان عشق در چشمت هويداست
چرا پنهان كني از من غم خويش
چو راز دل ز رخسار تو پيداست
**********************
تو كه رخساره اي چون ماه داري
مرا تنها نه خاطر خواه داري
همانند غم شيرين عشقي
كه در هر دل به گرمي راه داري
**********************
تو بي من هر كجا پا مي گذاري
غمت را بهر من جا مي گذاري
مبادا نالم از دستت كه اي شوخ
مرا بهر چه تنها مي گذاري
(ايرج دهقان)
**********************
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#452
Posted: 22 Jan 2014 15:27
*****
فداي روي چون صبح سپيدت
دلم ديوانه شد تا ديده ديدت
ننالم از تو و عشق تو اي گل
از او نالم كه زيبا آفريدت
********************
اميد رفته ام اي مايه ي ناز
صفا كردي كه سويم آمدي باز
پرت را اي پري بستم به افسون
نخواهي داشت ديگر بال پرواز
*********************
بهار است و هوا بوي تو دارد
گلستان رونق از روي تو دارد
فغان بلبل بيدل از آن است
كه گل جا روي گيسوي تو دارد
*********************
گل نازك تن لاله فروشم
عروس مهوش سنبل به دوشم
درين نوروز، عيد شادي افروز
ز لب هايت بده جامي بنوشم
(علي اكبر دلفي)
*********************
شكوه شعر مقصودي مگر تو
طنين پنجه ي عودي مگر تو
همه مبهوت آواز تو هستند
نگارا صوت داوودي مگر تو
*********************
به چشمت دانه ي الماس داري
به لب ها غنچه ي گيلاس داري
كلام دوستت دارم چه باشد
كه از تكرار آن وسواس داري
*********************
به رخ عطر گل شيراز داري
به سينه عاشقانه راز داري
تو خوبي، دلبري، نازي، ولي حيف
به بام هر كسي پرواز داري
(محمد دعايي)
*********************
تن سبز تو باغ نوبهاران
صدايت لهجه ي پر شور باران
نگاه آتشينت، جام خورشيد
كمند گيسوانت، آبشاران
*********************
دهانت چشمه ي ناب قصيده ست
نگاهت بيشه ي سبز سپيده ست
لبانت گل، گل سرخ شقايق
دو چشمت آهوان گرگ ديده ست
*********************
شبم را مژده ي مهتاب هستي
نگاه خسته ام را خواب هستي
شكوه عشق و مستي در تن توست
به جام من شراب ناب هستي
*********************
سحر شد لحظه ي راز و نيازست
وضو گيرم كه هنگام نمازست
بر آور حاجت ما را، خدايا
اميد ما، به درگاهت درازست
*********************
صدايت در من ايثار جواني ست
نگاهت جويبار مهرباني ست
بخند، اي غنچه ي باغ نجابت
كه لبخند تو شهد زندگاني ست
*********************
چشات سبزه، مث باغ بهاره
نگات گرمه، نگات خورشيدواره
كمند گيسوانت را بنازم
كه بر دوش تو مثل آبشاره
(ذبيح الله ذبيحي)
*********************
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#453
Posted: 22 Jan 2014 15:28
*****
به افسوني نگاهم كرد و بگذشت
همي غرق گناهم كرد و بگذشت
كشيدم آه حسرت از سر سوز
حذر از تير آهم كرد و بگذشت
**********************
مرا حيران به راهي كرد و بگذشت
ز افسونش نگاهي كرد و بگذشت
چنين پنداشت ما خاشاك راهيم
نظر بر خاك راهي كرد و بگذشت
**********************
چه سحر است اين كه جادوي تو دارد
كه خلقي چشم بر روي تو دارد
تماشايي ندارد سرو شمشاد
تماشا قد دلجوي تو دارد
**********************
به دور قد موزونت بگردم
فداي لعل ميگونت بگردم
نگارينا، تو ليلاي زماني
من ديوانه مجنونت بگردم
*********************
اگرچه قبله جز رويت ندارم
نگارا تاب گيسويت ندارم
تمنايي ندارم جز وصالت
وليكن طاقت خويت ندارم
*********************
دريغا از گذشت روزگارم
دريغا جلوه گاه انتظارم
جواني رفت و گل پژمرد و نشكفت
يكي غنچه در ايام بهارم
**********************
بر اين صحراي ناپيدا چه بويم
سراغ عشق خود را از كه جويم
روم شمعي برافروزم سحرگاه
بسوزم با وي و با وي بمويم
**********************
مو كه دلداده ي دلدار باشم
چرا افتاده دور از يار باشم
مو كه از مهر يارم بي نصيبم
چرا چون چشم تو بيمار باشم
**********************
شكفتي همچو غنچه در كنارم
درخشيدي چو خور در شام تارم
به بوي سنبل مويت نگارا
به در بردي ز سر درد خمارم
**********************
چرا مهر از وفاداران بريدي
ز سامان محبت پا كشيدي
چرا نامهرباني پيشه كردي
مگر غير از وفا از ما چه ديدي
**********************
مراد و آرزوهاي نهاني
تويي، اي نوگل باغ جواني
به روي و موي دلجوي تو سوگند
كه بي رويت نخواهم زندگاني
(عباس ديري)
**********************
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#454
Posted: 22 Jan 2014 15:30
*****
مرا از دورها فرياد كردي
خراب خويش را آباد كردي
سهيل آسمان سينه ي من
چه پيش آمد كه از ما ياد كردي
*********************
دل سر گشته تر از موج ابري
اسير اختيار دست جبري
اگر چه ديده ام دنياي دردست
ولي اي دل تو اقيانوس صبري
*********************
نگين خوش تراش سينه ريزي
نسيم دره هاي لاله خيزي
تو با حس خدادادي كه داري
براي مردم صحرا عزيزي
*********************
كمم را در جهان بيش آفريدي
مرا با يك دل ريش آفريدي
همه دورند از قرب حضورت
مرا همسايه ي خويش آفريدي
*********************
به بزم اختران بالا نشيني
بلند آوازه ي روي زميني
به دنياي غزل در خاطر من
سخن پرداز و مضمون آفريني
*********************
گل زلف سر رنگين كماني
تو شيرين صورت و شيرين زباني
به دل دادن منم مشهور عالم
به دل بردن تو مشهور جهاني
*********************
به باغ شب گل مهتاب دادي
به صحرا چشمه ي پر آب دادي
به دريا شور و بر خارا خموشي
به من هم يك دل بيتاب دادي
*********************
تو با من قصه ي ديرينه داري
برايم حكم يك آيينه داري
تو را من از دل و جان مي پرستم
به اللهي كه روي سينه داري
*********************
دلم را شهر صد دروازه كردي
به جانم ظلم بي اندازه كردي
مرا بردي به صحراي شقايق
چرا داغ دلم را تازه كردي
*********************
شب و تنهايي و افسرده حالي
نمي گردد دلم زين غصه خالي
به هر دم مي برد، دل كو به كويم
امان از دست اين نازك خيالي
*********************
به اعماق وجودم ريشه كردي
درختم را فداي تيشه كردي
تو كه آزار موري را نداري
چرا خون مرا در شيشه كردي
*********************
شبي صحرا، ز چشمه آب مي خواست
چراغ از خانه ي شبتاب مي خواست
نمي دانم كه مهمان شبش بود
كه يك دريا شراب ناب مي خواست
*********************
به هر جا ميروم دل وا نميشه
انيس و همدمي پيدا نميشه
به خود گغتم براي همزباني
رفيقي بهتر از صحرا نميشه
(غلامحسين ذوالفقار خاني)
*********************
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#455
Posted: 22 Jan 2014 15:32
*****
ز صحرا جز گل صحرا نمانده
ز دريا جز كفي بر جا نمانده
ز ديروزم اگر صد گفته باقي ست
ز امروزم به جز فردا نمانده
*********************
بهاران آمد و اي گل تو مردي
مرا دست فراموشي سپردي
تو كه عزم سفر در خاطرت بود
چرا اي گل مرا با خود نبردي
*********************
دراز آهنگ همچون آبشاري
چو رود خفته در درياكناري
تو بالاتر ز دست روزگاري
بكش ما را كه صاحب اختياري
*********************
دلا تا كي به حال جست و خيزي
چرا غافل ز روز رستخيزي
تو هم، اي اشك دامن گير صحرا
چرا از مردم خود مي گريزي
*********************
بگو با ناخداي پير و خسته
مرا كشتي دل در گل نشسته
درين توفان بنيان كن چه سازم
من و اين كشتي در هم شكسته
*********************
سه تارم، اي سه تارم، اي سه تارم
رفيق خلوت شب هاي تارم
بنال امشب كه مي خواهم در اين دشت
براي اهل فردا گل بكارم
**********************
گياه خشك دشت سرنوشتم
كويري مسلك و دريا سرشتم
نمي دانم كجايم يا كه هستم
به هر جا با تو هستم در بهشتم
**********************
بيا همسايه ي مهتاب باشيم
رفيق خلوت مرداب باشيم
بيا حيف است اينك مثل هر شب
خدا بيدار و ما در خواب باشيم
*********************
شبي را، از تو اي مه، ياد كردم
به ياد تو دلم را شاد كردم
وليكن ناگهان چون طفل شب خيز
نشستم بي جهت فرياد كردم
*********************
نظر بر ماه بي تن پوش كردم
به آواي ني شب گوش كردم
به اميدي كه اشكي هم بريزم
چراغ خانه را خاموش كردم
*********************
خوشم با اين دل صحرايي خويش
به اشك ديده ي هر جايي خويش
به هر جايي كه من رفتم نديدم
رفيقي بهتر از تنهايي خويش
*********************
هميشه لقمه ي ناني بسم بود
نمدواري قباي اطلسم بود
نه تنها آب و خاك و آتش و باد
خدا هم دائما دلواپسم بود
(غلامحسين ذوالفقارخاني)
*********************
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#456
Posted: 22 Jan 2014 15:33
*****
به تاكستان هستي مست مستم
چنان مستم نمي دانم كه هستم
چو بر سر هوش آمد، ديدم، اي جان
كنار يك صد و ده گل نشستم
**********************
سرشك ديده از مردم نهفتم
شبي در بستر راحت نخفتم
بنازم شرم را تا پاي جان هم
به مردان محبت نه نگفتم
**********************
چه مي شد ساز ما هم ساز مي شد
كبوتر همنشين باز مي شد
جواني مي رسيد از راه پيري
دوباره عشق ما آغاز مي شد
**********************
به روزم هر كه مي خواهد نشيند
تو را از بهر دل بردن گزيند
ستم هايي كه من ديدم ز دستت
مسلمان نشنود، كافر نبيند
**********************
دلم در سينه دايم ناله دارد
نشان از درد چندين ساله دارد
همه گفتند و ناليدند و رفتند
ولي من قصه ام دنباله دارد
**********************
چرا ميخانه بي پيرست امشب
فغان شب نفس گيرست امشب
چنانم عرصه تنگ آمد كه گويي
دلم از زندگي سيرست امشب
**********************
سخن از غربت مهتاب كردي
به جادوي نگاهم خواب كردي
هزاران قصه از پرواز گفتي
دل شمع سحر را آب كردي
*********************
شبي را تا سحر بيتاب بودم
به زير خيمه ي مهتاب بودم
زماني را كه يارم آمد و رفت
در آغوش سپيده خواب بودم
*********************
سحر، گيسوي شب را تاب مي داد
سپيده بوسه بر مهتاب مي داد
شفق خونبار و شبنم گريه آلود
گل پژمرده ام را آب مي داد
*********************
دم گرم تو اعجاز مسيحاست
شكرخند لبت لبخند بوداست
قد سروت قيامت كرده بر پا
مگر اندام تو از برگ گل هاست
*********************
نسيم صبح درياي شمالي
تو رويايي تر از موج خيالي
به قاموس غزل در خاطر من
بهين گلواژه ي سحر حلالي
(غلامحسين ذوالفقارخاني)
*********************
شبي روي لبم، لب هشتي، اي گل
بر آن، با بوسه ها، بنوشتي، اي گل
ز تو من نگذرم هرگز، دريغا
كه از من عاقبت بگذشتي، اي گل
(محمد ذكايي هومن)
*****************
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 10767
#457
Posted: 30 Mar 2014 15:57
با سلام به همه دوستان من عاشق دوبیتی هستم و از قدیم از اجدادمان دوبیتی های زیادی شنیدم و همشونو
حفظ هستم بیشتر دوبیتی ها از فایز و باقر هست باقر شاعر زمان کریم خان زند هست این دوبیتی ها زیاد هستند و تو هیچ کتابی من ندیدم من زیاد کتاب دوبیتی خوندم اما این اشعاری که من دارم تو کتابها نیست از امروز براتون میزارم
اگر من پیرهنت بودم چه میشد
همیشه در برت بودم چه میشد
همان الله خوش رنگ طلایی
به دور گردنت بودم چه میشد
@@@
خودت گل قامتت گل کفش پات گل
سخن گل معرفت گل مدعا گل
به گل چیدن در آید یار باقر
سر گردن گلو نشفو نوا گل
@@@
تو در بالای بوم من در زمینم
تو نارنج طلا من در کمینم
تو نارنج طلا دست بزرگان
بدستم کی رسی ای نازنینم
@@@
حذر از پیرهن زرد تو کردم
خیال کردی که من ترک تو کردم
برو در خانه ات مستانه بنشین
که دنیارو به قربان تو کردم
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 3525
#458
Posted: 2 Apr 2014 10:23
چند دوبیتی
هوایــم دِه نفس تنگ است
رهایم کن قفس تنگ است
زِ دستانت شفـــــــــایم دِه
غصه ها را سرِ جَنگ است
زین کار دلم در عجبم تسلیم تقدیر نیست
وَز شور دلم در خبـرم تسلیم تدبیر نیست
هر آنچه که خود گویدُ داند همان است همان
از فکر کسی جز نظرت مُعجِب و تأثیر نیست
گرچه پیچ راه عشقت خطرناک است
بدان دلبـر عاشقت را که بیباک است
شهسواریست بر آن اسب خیال و عشق
زین ره عشق چه تازان و چه چالاک است
جمال ملّا ۱۲/۱/۱۳۹۳
ویرایش شده توسط: nisha2552
ارسالها: 3525
#459
Posted: 4 Apr 2014 02:30
طبیب من جای مرهــــم بِزَد بر دل زخمی کاری
جای تسکین به قلب من نِشاند زخمِ بی قراری
یا که شاید طبیبان را رسم کاری چنین باشد
یا که تنها طبیب من ایدون کند پــــــرستاری
******************
کوه قاف هم دشتی صاف است گر تو باشی کنار من
سینه اش را می شکافـــــــم گر که باشی تو یار من
اگر باشی برای من ، جهنم هم شود جنت
گلستانی شود با تـــــو این کویر و دیار من
*****************
گرفتارم کرده ای تو به بد دردی ، به بد آهی
به زنجیـرم کشاندیُ بیانداختی به بد چاهی
ندانستم گناهم چیست چرا کردی غضب بر من ؟
خود شفایی به دردم تو ، بگیر دستم اگر خواهی
****************
زین دلِ تنگِ عاشق دریا دریا خون چکان
زین چشمِ انتظارم اقیـانوسها خون روان
بر تنِ بیمارِ من هزار هزار زخـم و تیر
بر دشتُ سرزمینم هزاران برگ خزان
جمال ملا ۵/۱/۹۳
ویرایش شده توسط: nisha2552