صفحه 47 از 53: « پیشین 1 ... 46 47 48 ... 52 53 پسین »

Robaey & 2 Beity | رباعی و دو بیتی

paridarya461

کاربر

ارسالها: 2333

#461 Posted: 5 Apr 2014 13:58

زلف مساز پر شکن، خال به رخ منه که من
چون دگران نه عاشقی با خط و خال می کنم
)محتشم کاشانی(
*****
با یک نگاه صد دل هشیار صید اوست
هرجا که پا به ناز نهد ترک مست ما
)مشفق کاشانی(
*****
به یک نگاه مرا گرم شوق ساخت
ولی در انتظار نگاه دگر گداخت مرا
)محتشم کاشانی(
*****
بلاکشان غمت چون نگاه قربانی
خریده اند به جان دیده های حیران را
)مجذوب علیشاه(
*****
در همه دلها بود جای تو اما از چه رو؟
در دل ویرانه ی من تنگ باشد جای تو
)ناصر الدین شاه(
*****
ساقیا گر نبود جام بلورین چه شود
گردش چشم تو هم ساغر و پیمانه ی ماست
)نور علیشاه(
*****
همچو نیی که از دم نایی جدا کنند
در هجر دوست ناله به نایم شکسته است
)مظاهر مصفا(
*****

ویرایش شده توسط: paridarya461

paridarya461

کاربر

ارسالها: 2333

#462 Posted: 5 Apr 2014 14:02

برخيز به شادى، گه برخاستن است
چون شادى امشب ز گنه تاختن است
امشب شب ميلاد تقى هست و شب
عيدى ز جواد و اهل بيت خواستن است
*****
سگی را لقمه ای هرگز فراموش
نگــردد ور زنی صد نوبتش سنگ
وگر عمـــری نوازی سفلـــه ای را
به کمتـــر تندی آید با تو در جنگ
*****
هر کس بد ما به خلق گوید
ما دیده ی دل نمی خراشیم
ما خوبیِ او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
*****
بـــا تو سخنانِ بـــی زبان خواهم گفت
از جمله ی گوش ها نهان خواهم گفت
جـز گـــوشِ تـو نشنود حدیث من کَــس
هـــر چند میـــانِ مردُمــان خواهم گفت
*****

ویرایش شده توسط: paridarya461

paridarya461

کاربر

ارسالها: 2333

#463 Posted: 5 Apr 2014 14:08

*****
در خلوتِ من جز تو کسی راه ندارد
رُخســـارِ فریبــــایِ تـــو را مــاه ندارد
هرگــز نکنم جز تو به اندیشـه ی دگر
افسوس که عشقم به دلت راه ندارد!
*****
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غمِ بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر رهِ عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
*****
در مجلـــسِ عُشّـــاق، قراری دگــر است
وین باده ی عشق را، خماری دگر است
آن علـــم که در مدرســـه حاصــــل گـردد
کاری دگر است و عشق کاری دگر است
*****

ویرایش شده توسط: paridarya461

paridarya461

کاربر

ارسالها: 2333

#464 Posted: 5 Apr 2014 14:13

به جان جوشم که جویای تو باشم
خَسی بر مـــوجِ دریـــایِ تــو باشم
تَمـــامِ آرزوهـــایِ مَنــــی، کــــــاش
یکــــی از آرزوهـــای تــــــو بـــاشـم
*****
در دلــی هـر چنــــد دوری از نظــر
خوشتر آن روزی که بــاز آیـی ز در
با تــو ما را خوشــتــرین دیــدار بـاد
هر کجـــا هستی خــدایت یــار باد
*****
عمریست که از حضورِ او جا ماندیم
در غربتِ سردِ خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبرا ماندیم
*****

ویرایش شده توسط: paridarya461

nazi220

کاربر

ارسالها: 14491

#465 Posted: 6 Apr 2014 20:39

شیرینی یک گناه شیرین بودی.
گم گشته ی آرزوی دیرین بودی.
هر چند که بستم به تو امید ، ولی؛
من را تو ندیده ای که ؛ خود بین بودی.

**********

از وقت هـُبوط بـــوده تا عصر ظهور
یک عده فکــــور و عده ای نیزستور
در سایه اگر نشسته ای به دقت بنگر
یک مشت جـوان و پیر در حال عبور

**********

در چشــم توانزجار را می بینم
یک کاسه ی زهرمار را می بینم
مانند خــزنده ای کمین طعمه-
خف کــرده به انتظار را میبینم

**********

احساس تو را خــــــراش دادم دادم
تا عــــــرض کنــــم شراب لیمونادم
یک قطره بخور که خوش خوراکم اما :
یکـــبار نگــــو کـــه تلـــخ مادرزادم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟

nazi220

کاربر

ارسالها: 14491

#466 Posted: 6 Apr 2014 20:45

هم اکنون آیه ی : تحریم هستم
هیجــانی که نه : تصمیم هستم
در آغـــوشـــم بیا ای پاره آتش
بزن آتش : کـه تا تسلیم هستم

**********

آرامش دل های پریشان،برگرد
ای عطر دل انگیز گلستان برگرد
یعقوب دو دیده ،منتظر می ماند
ی یوسف نازنین،به کنعان برگرد

**********

ای خانه ی خاطرم ز یادت آباد
فریاد ز درد دوری تو، فریاد!
این دیده، به لطف دیدنت روشن کن
تا خاطرم از غم تو گردد آزاد

**********

گفتی که به یادت دلم آرام شود
هر آتش جانگداز هم رام شود
با غصه شیرین تو این هست محال
از غم برهد دل من و خام شود

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟

nazi220

کاربر

ارسالها: 14491

#467 Posted: 6 Apr 2014 20:58

ای عشق ! ازاین سینه ی پر درد برو
دیدی قدمت به من چه ها کرد؟ برو
من عاشق او بودم و او عاشق غیر
بگذر ز وفا داری نامــــــــــــرد ، برو

**********

تا آمدی تو به دنیا، تا جــــــــــــوانه زد گل عشق
بر دست سرد این زمانه، تازیــــانه زد گل عشق
آبی شد این ترانـه های تــــازه به خـــاطر تو باز
تا رنگ سرخ عشق تو بر این خانه زد گل عشق

**********

ای کاش به جسم خسته،جان می آمد
مرغ دلمان به آشیان می آمد
آن یوسف نازنین دور از کنعان
یک روز به سمت دوستان می آمد

**********

این شرح فراق را به نی نتوان گفت
اسرار خمار را به می نتوان گفت
ای ساقی دل های پریشان لبیک
این عشق نهفته تا به کی نتوان گفت

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟

nazi220

کاربر

ارسالها: 14491

#468 Posted: 7 Apr 2014 14:39

شرار و شعله ، در این بالها بعد
سکوتم مرد و قیل و قال ها بعد
دلم بیچاره باور کرد ، گفتی
که می آیی سراغم سالها بعد

**********

دلم مانند دستم سرد برگرد
تو را می خواهمت ، برگرد،برگرد
تمام دردهایم در وجودم
دراین سرمای غم یخ کرد ،برگرد

**********

به زلفت ناز سنبل گفتم آیا؟
تو را مانند بلبل گفتم آیا؟
مرا آنقدر رنجاندی ولی من
به تو نازکتر از گل گفتم آیا؟

**********

واکنون دلشکسته می نویسم
وگاهی چشم بسته می نویسم
غزل در سینه ام یخ کرده و من
دوبیتی های خسته می نویسم

**********

بیا و یک قدم سرمست بردار
ببین دردم کجاها هست بردار
تمام هستی ام را هیچ کردی
بیا و از لجاجت دست بردار

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟

nazi220

کاربر

ارسالها: 14491

#469 Posted: 7 Apr 2014 14:46

بنده ی پر درد منم مونس و همدرد تویی
آتش قلب زخمی ام آنکه کند سرد تویی
زار ، منم ، خسته ، منم ، با دل بشکسته منم
آنکه امید و آرزو ، هدیه به من کرد تویی

**********

شب و کاشانه و اغیار تو را ارزانی
دل دیوانه ی بیمار تو را ارزانی
روز تار و شب تاریک برای بنده
صبح پر رونق بازار تو را ارزانی

**********

این آتش اشتیاق بر جانم چیست ؟
احساس به آن کس که نمیدانم کیست !
ای وای که بیهوده دلم از کف رفت
مهمان دو روزست، و پس فردا نیست !

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟

ویرایش شده توسط: nazi220

nazi220

کاربر

ارسالها: 14491

#470 Posted: 7 Apr 2014 19:30

عمری ست که در رهت زنم گام ای عشق
روزی مگــــــــــرم از تو رسد کام ای عشق
خونابه ز چشم می فشانم هــــــــــــر روز
کو روز؟! شب است جمله ایّام ای عشق

**********

من همه دار و ندارم یک دل است
این دلم تقدیمتان نا قابل است
تاب کم لطفی ندارم نازنین
این نفس از عشق پاکان حاصل است

**********

دلتنگ تو بودن غم شیرین من است
دیدار تو آرزوی دیرین من است
چون ماهی کوچکی که از تُنگ پرید
جان دادن در راه تو آیین من است

**********

باید قدمی برای خود بردارم
پا بر سر اینهمه هوس بگذارم
شاقول هم اندر خم من وامانده
از بس که کج است سایه ی دیوارم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟

صفحه 47 از 53: « پیشین 1 ... 46 47 48 ... 52 53 پسین »

شعر و ادبیات /

Robaey & 2 Beity | رباعی و دو بیتی

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا