ارسالها: 6116
#41
Posted: 21 Feb 2012 08:59
رباعی و دو بیتی
Robaey & 2 Beity
نمي دانم کجايي در چه حالي؟
ترا گم کرده‌ام در اين حوالي
نمي خواهم بگويي پاسخم را
چه شد پايان آن عشق خيالي؟؟؟
*****
عزيزم بي خبر رفتن مبارك
شنيدم رفته اي بي من مبارك
نشستي با رقيبم دوش در دوش
سر سفره بله گفتن مبارك
*****
شب بود و شمع بود ومن بودم و غم
شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم
بيا بيا که سوختم هميشه به راه تو
بهشت را فروختم به نيمي از نگاه تو
*****
در دل تاریک ِ این شب های سرد،
ای امید ِ نا امیدی های من!
برق چشمان تو،همچون آفتاب،
می درخشد بر رخ ِ فردای من!
*****
چو رخت خویش بر بستم از این خاك
همه گفتند با ما اشنا بود
ولیكن كس ندانست این مسافر
چه گفت و با كه گفت و از كجا بود!
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#42
Posted: 21 Feb 2012 09:08
ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو
وآنكس كه گنه نكرد چون زيست بگو
من بد كنم و تو بد مكافات دهي
پس فرق ميان من و تو چيست بگوي
*****
به خدا عشق،به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود،به دریا شدنش می ارزد
*****
شبي غم با دل من گفتــگو کرد
مــرا با چشـمهـايت روبــــرو کرد
دلم مي گفت : هرگز عاشقت نيست
ولي دست دلم را گريه رو کرد
*****
زندگي با آرزوها روبروست
با تو بودن از برايم آرزوست
عشق تو همچون افق بي انتهاست
قلب من خالي زهر رنگ و رياست
*****
جهــــان را يخ گــــرفت از آه ســــــــــــردم
زميــــن لـــرزيد از اين فـــــــــريـاد و دردم
در اينجـــــا در مـــزار بيکســــي هـــــــــــا
هميشــــــه گــــريه کــــردم گــريه کــــــردم
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#43
Posted: 21 Feb 2012 09:16
من را تو به راه عشق خواندي ممنون
از بابت عشق دل ستاندي ممنون
حتي به رقيب اگر مرا بفروشي
با من دوسه روز از اينکه ماندي ممنون
*****
برخيز دلا که دل به دل دار دهيم
جان را به جمال آن خريدار دهيم
اين جان و دل و ديده پي ديدن اوست
جان و دل و ديده را به ديدار دهيم
*****
رنگ و بوی تازه از عشق بگیر
پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر
*****
سیب سرخی را به من بخشید و رفت
عاقبت بر عشق من خندید و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بی مروت گریه ام را دید و رفت
*****
آن عشق كه دیده گریه آموخت ازو
دل در غم او نشست و جان سوخت ازو
امروز نگاه كن كه جان و دل من
جز یادی و حسرتی چه آموخت ازو
*****
دلداده ی من گر که مرا یاد کند
ویرانه ی دل در دلم آباد کند
آن سرو سهی قامت و گلگون رخ و مست
از دیدن خود قلب مرا شاد کند
*****
مگر قلبم سزاوار جفا بود
مگر عاشق شدن جرم و خطا بود
خدا داند که عشق من خدایی ست
که این هم در ازل تقدیر ما بود
*****
طوری که دل تو خواست باشم نشدم
دلخواه دل تنگ خودم هم نشدم
حوا تو به خانه بهشتی برگرد
من هم متأسفم که آدم نشدم !
*****
سخت است می نوش کسی دیگر بود
شمع شب خاموش کسی دیگر بود
با یاد کسی که دوستش می داری
یک عمر در آغوش کسی دیگر بود
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#44
Posted: 21 Feb 2012 09:31
چندی است که با خواب خودم تنهایم
از چوب تراشیده شده رویایم
تنهایی ام از مرگ به من ارث رسید
من پیر قبیله ی مترسک هایم...
*****
خدايا داد از اين دل داد از اين دل
نگشتم يك زمان من شاد از اين دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بر آرم من دو صد فرياد از اين دل
*****
نگاه ساکت باران به روی صورتم دردانه می لغزد
ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم
به ظاهر گرچه می خندم
ولی اندر سکوتم سخت می گریم.
*****
سر زد به دل دوباره غم كودكانه اي
آهسته مي تراود از اين غم ترانه اي
باران شبيه كودكي ام پشت شيشه هاست
دارم هواي گريه خدايا بهانه اي !
*****
ابر بارنده به دریا میگفت:
من نبارم تو کجا دریایی؟
در دلش خنده کنان دریا گفت:
ابر بارنده تو خود از مایی!
*****
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه هراسان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت!!!!
*****
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن
به صد خاکستری در دامن پروانه می ریزد
نه چون انسان که بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بیگانه می ریزد
*****
دارمت دوست به حدی که خدا می داند
این گفته فقط باد صبا می داند
مهرت ای دوست زمانی از دلم پاک شود
که همه پیکر من زیر زمین خاک شود
*****
در عشق تو ام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند که پایش در بند نهید
دیوانه دل است پای در بند چه سود
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#45
Posted: 21 Feb 2012 09:40
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود
گر جان بشود مهر تو از دل نشود
افتاده ز روی تو در آیینه ی دل
عکسی که به هیچ وجه زایل نشود...
*****
دورم ز تو ای گلشن جانان چه نویسم
من مور ضعیفم به سلیمان چه نویسم
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با این دل گریان به عزیزم چه نویسم
*****
آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آن کس که به زندگی تو را تکیه بر اوست
تا چشم خرد باز کنی دشمنت اوست..!
*****
در جمله عشق بي كفن بايد رفت
دلسوخته پاره پاره تن بايد رفت
از جان بگذرد كه در سراپرده دوست
فارغ ز سر و دست و بدن بايد رفت
*****
در مكتب ما رسم فراموشي نيست
در مسلك ما عشق هم آغوشي نيست
مهر تو اگر به هستي ما افتد
هرگز به سرش خيال خاموشي نيست
*****
عمری است شبانه روز لب هایت را
لب باز نکن ، هنوز لب هایت را
نه ، سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#46
Posted: 21 Feb 2012 09:54
از معني انتظار يك لحظه بايست
ديوانه شدن به خاطرت كافي نيست
يك لحظه بايست و يك جمله بگو
تكليف دلي كه عاشقش كردي چيست؟
*****
قدر چشم های تو را هیچ کس ندانست جز عاشقت
اما خوب میدونم که این عشق هرگز نبوده لایقت
ترسم از روزیست که می خواهی کنی ترک مرا
دست بیداد فلک موجی زند بر قایقت . . .
*****
در این دور و زمانه دل هر کس دل نیست
کاسه ی سفالی محبت ها از گل نیست
نمی دانستم جنس دل ها تمام از سنگ است
واسه قلب شیشه ای جایی در این منزل نیست . . .
*****
خیلی وقته چشمهایم از فکر تو بارانیست
سال هاست دریای دلم از عشق تو طوفانیست
دیگر کاسه صبرم شده لبریز از درد بی تو بودن
خدایا انتظار دیدن یار چقدر طولانیست . . .
*****
ای خدا این دل کویر است محتاج بارانیم هنوز
برآورده شدن این آرزو را ازتو خواهانیم هنوز
چی بگوییم از عشق یار و رحمت بی وصف تو
که ایستاده به روی خط پایان و از امیدوارانیم هنوز . . .
*****
دل دیوونه ی ما با این صحبت ها شاد نمیشه
یک دم از غم دوری تو آزاد نمیشه
سکوت غوغا میکنددردل ماتم زده ی ما
شکستن این بغض سنگین جز به دست فریاد نمیشه . . .
*****
چه خوش برقی به چشم شب درخشید
چراغم را فروغی تازه بخشید
مخوان ای جغد شب لالایی شوم
که پشت پرده بیدار است خورشید
*****
چو نی می نالم از داغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی
چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی
*****
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#47
Posted: 21 Feb 2012 10:08
ز چه ره تو آمدستي كه چنين شكسته بالي
ز كدام قصه آيي كه جدا ز حس و حالي
بنشستمت كه آيي و كه با منت نشيني
نه به يك شب و يكي روز كه صد هزار سالي
*****
اي دل كه به آزادي خود خرسندي
غافل كه اسير خود به صد پيوندي
چون مرغ قفس كه با قفس گردانند
عالم همه گشjي و همچنان در بندي
*****
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم
*****
درین غــــربت ســـرا بیمــــــــــار و زارم
بــــه کنج بیکســـــی زار و نـــــــــــــزارم
بیــــــا جـــانا شبــی حال دلـــم پــــــــــرس
دمـــــی تسکین شـــــــود درد هـــــــــزارم
*****
نگاهت مىكند آتش فشانى
مرا سوى هلاكت مىكشانى.
ـ ولى پروانه كى از شعلهى شمع
شكايت كرده با آتشنشانى؟
*****
به هرسویی صدایی بی صدایی است ......... دل درد آشنای من هوایی است
درین ویرانه رستای نگاهم ........... جهانی را هوای کد خدایی است
*****
دو پر پارو کشان بی تاب رفتند
شب از دریاچه ی مهتاب رفتند
تفنگی ماند و حسرت ماند و یک غوک
چه درناها که از تالاب رفتند
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#48
Posted: 21 Feb 2012 10:28
قدمهای تو نیشابور دارد
همین طوری نرفته شور دارد
کمی آهسته تر مستم کن امشب
صدای پای تو انگور دارد
*****
به تو در توی باغی دعوتم کن
به شعر بی سراغی دعوتم کن
برایم یک بلیت برگ بفرست
به کنسرت کلاغی دعوتم کن
*****
چه نازی دارد آواز بنانت
پر از موسیقی بوسه دهانت
تنت تنبور و چشمان تو قانون
کمانچه می نوازد ابروانت
*****
نه برج کنترل، نه اشتباهی
نه می ماند معطل هیچ گاهی
پرنده نقص فنی حالی اش نیست
ندارد با خودش جعبه سیاهی
*****
دیالوگ های ناهنجار دارد
لوکیشن های غم بسیار دارد
که هست این کارگردان سریال؟
چقدر این زندگی تکرار دارد!
*****
گل صحرای رویت راست میگفت
سپیدی گلویت راست میگفت
تویی زیباترین کولی به تاریخ
همیشه فرق مویت راست میگفت
*****
به دست ریشه های تاک بفرست
دو خط نامه از عشقی پاک بفرست
به جبران شکستن های دیروز
برایم بوسه زیر خاک بفرست
*****
رها از هرچه غم میرقصد امشب
سراپا پیچ و خم میرقصد امشب
به دورش حلقه ی صدها فرشته
خدا بابا کرم میرقصد امشب
*****
کمی گیجم، کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلتنگم، عجیب است
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#49
Posted: 21 Feb 2012 10:45
هر چه باشی نازنین ایام خوارت میکند
هر چه باشی شیر دل دنیا شکارت میکند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران
عاقبت دست طبیعت اشک بارت میکند
*****
تو بارانی و من باران پرستم
تو دریایی و من موج تو هستم
اگر روزی بپرسی باز گویم
تو من هستی و من نقش تو هستم
*****
دورم ز توای گلشن جانان چه نویسم
من مور ضعیفم به سلیمان چه نویسم
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با این دل گریان به عزیزم چه نویسم
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
صفحه 5 از 53