ارسالها: 6116
#54
Posted: 22 Feb 2012 06:42
فلک درسنگرم خمپاره انداخت
هوابردش به سوی سینه ام تاخت
در این جنگ زمین با آسمانش
دلم را زخمی صد ترکشش ساخت
*****
دلم غمگينه با درد و ملالت
فدای چشم و ابرو و جمالت
اگه گریه کنی مُ مست مستُ
به جای مِی خورُ اشک زلالت ...
*****
هوای خانه امشب بی قرار است
پر از عطر دل انگیز بهار است
تو در راهی هوا هم ذوق دارد !
نفسهاي تو را در انتظار است
*****
لـِگام ِ دل به دست کیست یا رب ؟
چرا اینگونه می تازاند امشب ؟
تمام تار و پودم زیر و رو شد ،
که قلب صاف و "بـِکرم" شد "مرکـّب" !
*****
از اول هم حساب تو جدا بود
سکوتت شعر نابی بی صدا بود
نجاتم دادی از وسواس خناس
سراپای تو آیات خدا بود !
*****
دلم هر دم ز عشق خود بخواند
دمی بی یاد رویش می نماند
چه سود اما که یار بی وفایش
دلم را لایق عشقش نداند
*****
دلم زنده به دیدار توباشد
غلامروی و رخسار تو باشد
تمام روز و شب در فکر این است
مبادا دیگری یار تو باشد ...
*****
مزن برطبل غم من خود خمارم
خبر یک هفته از ساقی ندارم
بیا جامی بشو شرمند ه ام کن
خطایی من کنم تا توبه آرم
*****
به سنگ عشق خود قلبم شکستی
دلم با بند زلف خود ببستی
دل من گر غمین و خسته مانده
عجب نبود که دلدارش تو هستی
*****
خدایا ، یار و غمخوارم تو هستی
دوای جان بیمارم ، تو هستی
مرا زین مردم عیاش بی درد
چه غم باشد ، که دلدارم تو هستی
*****
همی سوزد چو شمعی ، مر روانم
از این آتش که افکندی به جانم
نمانم بعد از این ، آسوده یکدم
که درمان غم هجران ندانم
*****
ز هجرت هر شبی غمگين و سردم
به بالینم بیا لبریز دردم
ز پا خش خش کنم در نوبهاران
من از شاخه جدا چون برگ زردم ...
*****
حلول غنچه هاي نارنینی
نسیم عطر ناک دلنشینی
میان گل رخان همتا نداری
تو زیبا دختر ِ روی زمینی
*****
سرود چشمه هاي خوش طنینی
گل آذینی ، ز باغ یاسمینی
شکوه روی تو در گل ندیدم
تو رعنا گلرخ ِ روی زمینی
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 6116
#57
Posted: 22 Feb 2012 07:08
تو نازی ، نازنینی ، نازنینا
شمیم دلنشینی ، نازنینا
اگر هفت آسمان یک ماه دارد ؟
تو تک ماه زمینی ، نازنینا
*****
دوبيتي و رباعی ُچارپاره
غزل هاي تمام و نیمه کاره
همه دل واپسی هاي خیالند
فقط تنها تو هستی راه چاره ...
*****
دیر خوشم با خاطرات این زمانه
بس که بی رحم میزند دنیا تازیانه
نیست غمی چو در گذر عمر مرا
افسوس چه حاصل از فراق آشیانه
*****
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
*****
باشد بسوزانم ولی خاکسترم را پس بده خاکستر لبخندهای آخرم را پس بده
تنها خدا نام تو را حک کرده بر انگشترم انگشتهایم مال تو انگشترم را پس بده
بايد امشب اشك را باور كنم لحظه را با گريه هايم سركنم
بايد از گنجينه ى اندوه و اشك گونه هاى خشك شب را تر كنم
*****
بر چرخ فلک هيچ کسي چيره نشد وز خوردن آدمي زمين سير نشد
مغرور بداني که نخوردهست ترا تعجيل مکن هم بخورد دير نشد
*****
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی؟
بیوفایی مگر چه عیبی داشت
که پشیمان شدی وفا کردی؟
*****
مگر غیر از وفا از من چه سر زد
که دل را بی وفا خواندی و رفتی
مگرغیراز نگاهت به چشمانم که درزد
که از ناز چشم خود ازدل گرفتی
*****
قلبم گرفت عزیزم از بس که بی وفایی
تنگ غروب گم شد الماس آشنایی
خواستی ردم کنی تو یک جوری که نفهمم
یک لحظه باورم شد که من چقدر نفهمم
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس