صفحه 1 از 53: 1 2 3 4 5 ... 50 51 52 53 پسین »

Robaey & 2 Beity | رباعی و دو بیتی

parisajooon

کاربر

ارسالها: 58

#1 Posted: 3 Dec 2010 04:30

رباعی و دو بیتی

parisajooon

کاربر

ارسالها: 58

#2 Posted: 3 Dec 2010 04:32

دوبیتی

دوبیتی (نام دیگر:فهلویات) از قالب‌های ریشه‌دار شعر پارسی است. دوبیتی شعری یازده هجایی مرکب از چهار مصرع، همه بر یک قافیه (جز مصرع سوم که آوردن قافیه در آن اختیاری است) است. دو بیتی وزن تکامل یافته و عروضی شده نوعی از ترانه‌های دوازده هجایی قدیم ایران است. نامدارترین وزن دوبیتی بحر هزج مسدّس مقصور (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل) و مشهورترین شاعر بر وزن نام برده باباطاهر است
.نمونه‌ای از دوبیتی باباطاهر

مکن کاری که بر پا سنگت آیه
جهان با این فراخی تنگت آیه
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو نامه خود بینی ننگت آیه

باباطاهر عریان و فایز دشتی بزرگترین دوبیتی سرایان ایرانند

به دوبیتی در قدیم به فهلویات تعبیر می‌شده است. که از این میان می‌توان به فهلوی نامدار شیخ صفی الدین اردبیلی که به اردبیلی در سده هفتم و سده هشتم سروده شده، اشاره نمود. این نوع شعر در دوره ساسانیان نیز معمول بوده و آن را ترانک می‌نامیدند

دوبیتی و رباعی

دوبیتی با رباعی در وزن متفاوت است. رباعی در وزن «لاحول ولا قوة الا بالله» با افاعیل (مفعول مفاعیلُ مفاعیلُ فَعَل) و افاعیل دیگر از این وزن است. نویسنده قابوس نامه دوبیتی را مرکب از دو بیت می‌داند که به وزن رباعی نباشد

دوبیتی سرایان

باباطاهر عریان
فایز دشتی
مفتون بردخونی دشتی
ملاحسن کبگانی
محمدخان دشتی
شفیق شهریاری
احمد جهان بین شالکوهی

*****

لبخند زدي بهار بي تاب شكفت
يك پنجره روبروي مهتاب شكفت
آن لحظه كه چشمه از نگاهت جوشيد
احساس فرو خفته مرداب شكفت..

یک گوشه نشسته ام پر از تشویشم
نقاشیه چشمان تو هم در پیشم
زیبا تر از انی که تصور بکنم
من جز تو به هیچکس نمی اندیشم

ویرایش شده توسط: parisajooon

alireza6311

کاربر

ارسالها: 1609

#3 Posted: 28 Mar 2011 05:59

در مدرسه از هیجانمان كم كردند
از فرصت ارتباطمان كم كردند
هر وقت به هم عشم تعارف كردیم
از نمره ی انضباطمان كم كردند

*****

ماهی تو كه بر بام شكوه آمده است
آینه ز دستت به ستوه آمده است
خورشید اگر گرم تماشای تو نیست
دلگیر نشو ز پشت كوه آمده است

*****

باید دو سه روزی پیشه من رو بزنی
حرف از لبه لعل و حسن ابرو بزنی
با باده غرور وصلتی ممكن نیست
باید كه به خاك افتی و زانو بزنی

*****

باید بدی اندوخته باشی خیلی
یا قحبگی آموخته باشی خیلی
این بازی خوبان و نیكو كاران نیست
باید كه پدر سوخته باشی خیلی

*****

در غم یار، یار بایستی
یا غمم را كنار بایستی
اندرین بوستان كه عیش من است
گل طمع نیست خار بایستی

*****

از سیبری تنهایی می آیم
رب النوع منجمد دریایم
در داخل یخچال نگه دار مرا
من یك خرسٍ قطبی تنهایم

*****

چشمان تو خندید گرفتار شدم
بی ذكر انا الحق بر سر دار شدم
آن شب كه سر شور تو به سر افتاد
هم بستر یك بسته سیگار شدم!!!!!!!!

*****
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي

alireza6311

کاربر

ارسالها: 1609

#4 Posted: 11 Apr 2011 10:59

عشق یعنی پاک ماندن در فساد
آب ماندن در دمای انجماد
در حقیقت عشق یعنی سادگی
در کمال برتری افتادگی

*****

در مدرسه از هیجانمان كم كردند
از فرصت ارتباطمان كم كردند
هر وقت به هم عشم تعارف كردیم
از نمره ی انضباطمان كم كردند

*****

ماهی تو كه بر بام شكوه آمده است
آینه ز دستت به ستوه آمده است
خورشید اگر گرم تماشای تو نیست
دلگیر نشو ز پشت كوه آمده است

*****

باید دو سه روزی پیشه من رو بزنی
حرف از لبه لعل و حسن ابرو بزنی
با باده غرور وصلتی ممكن نیست
باید كه به خاك افتی و زانو بزنی

*****

باید بدی اندوخته باشی خیلی
یا قحبگی آموخته باشی خیلی
این بازی خوبان و نیكو كاران نیست
باید كه پدر سوخته باشی خیلی

*****

در غم یار، یار بایستی
یا غمم را كنار بایستی
اندرین بوستان كه عیش من است
گل طمع نیست خار بایستی

*****

از سیبری تنهایی می آیم
رب النوع منجمد دریایم
در داخل یخچال نگه دار مرا
من یك خرسٍ قطبی تنهایم

*****

چشمان تو خندید گرفتار شدم
بی ذكر انا الحق بر سر دار شدم
آن شب كه سر شور تو به سر افتاد
هم بستر یك بسته سیگار شدم!!!!!!!!

*****

گــر ز حال دل خبـــــــر داری بگو
ور نشــــانی مختصـــر داری بگو
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگـــــر نزدیکـــــــــتر داری بگو

مولانا

*****

فصل گل و طرف جویبار و لب کشت
بــا يـک دو سـه دلبـری حــور سـرشت
پيش آر قــدح که بـاده نــوشان صــبوح
آسوده ز مسجدند و فــارغ ز بـهشت

*****

در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من می دانی ؟
در گردش خود اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی

alireza6311

کاربر

ارسالها: 1609

#5 Posted: 27 Apr 2011 05:03

ببرد از من قرار و طاقت هوش
یت سنگین دل و سیمین بنا گوش
نگاری،چابكی،شنگی كله دار
ظریفی،مه وشی،تركی قبا پوش

*****

ای صبح ، نه آبی نه سپیدیم هنوز
در شهر امید ، نا امیدیم هنوز
دیدی که چه کرد، دستِ شب با من و تو ؟
در باز و به دنبالِ کلیدیم هنوز

*****

دل جز ره عشق تو نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان كرد
تا مهر كسی در ان نروید هرگز

*****

برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

alireza6311

کاربر

ارسالها: 1609

#6 Posted: 9 May 2011 11:24

در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من می دانی ؟
در گردش خود اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی

*****

چـون نيست مـقام ما درين دهـر مـقیم
پس بی می و معشوق خطایی است عظیم
تـا کـی ز قدیـم و مـحدث امـیدم و بیـم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

*****

پاییز حدیث کوچ برگی سرخ است
خندیدن گل زیر تگرگی سرخ است
بر لاله چرا کفن بپوشم، وقتی
زیبایی زندگی به مرگی سرخ است

*****

هادی فردوسی ۲۰ساله اهل یکی از روستاهای سروستان فارس است. با قوت و قدرت رباعی می‌سراید. رباعی هایش کوبنده‌اند و صریح و بی‌رودربایستی است.

*****

تا مرهم زخم کهنه ما نمک است
هر سو که نگاه می‌کنم قاصدک است
من ماندم و یک درد به نام‌ِ پرواز
این درد میان مَردها مشترک است

*****

عکست را پنج‌شنبه‌ها می‌بوسم
یا می‌گریم تو را و یا می‌بوسم
باور دارم که زنده هستی وقتی ـ
من را می‌بوسی و تو را می‌بوسم

*****

یکباره جهان سر به گریبان گم شد
هر ثانیه در هجوم عصیان گم شد
یکباره دهانِ افرینش وا ماند
ابلیس اناالحق زد و انسان گم شد

shakaat

کاربر

ارسالها: 6350

#7 Posted: 16 May 2011 13:50

دو زلفونت بود تار ربابم/چه میخواهی از این حال خرابم
تو كه با مو سر یاری نداری/چرا هر نیمه شو آیی بخوابم

*****

در عشق تو صد گونه ملامت بكشم
ور بشكنم این عهد غرامت بكشم
گر عمر وفا كند جفاهای تورا
باری كم از آنكه تا قیامت بكشم

*****

صفا و مهر ویكرنگی در این عالم قدیمی شد/توقع از رفیق و مونس و همدم قدیمی شد

به گرد شهر میگردی كه تا آدم كنی پیدا/به جان حضرت آدم كه آدم هم قدیمی شد

alireza6311

کاربر

ارسالها: 1609

#8 Posted: 17 May 2011 07:14

باید دو سه روزی پیش من رو بزنی
حرف از لب لعل و حسن ابرو بزنی
با باد غرور وصلتی ممكن نیست
باید كه به خاك افتی و زانو بزنی

*****

تا مرهم زخم کهنه ما نمک است
هر سو که نگاه می‌کنم قاصدک است
من ماندم و یک درد به نام‌ِ پرواز
این درد میان مَردها مشترک است

*****

تن زن چو بزیر فلک بـی باکی
می نوش چو در جهان آفـت ناکی
چون اول و آخرت به جز خاکی نیست
انگار که بر خاک نه ای در خاکی

*****

به سر شوق سر كوی تو گیرم
به دل مهر مه روی تو گیرم
بت ما،كعبه ما،قبله ما
تویی هر جا نظر سوی تو گیرم

Mory7006

کاربر

ارسالها: 57

#9 Posted: 23 May 2011 14:37

مثل گل صد برگ شكوفا شده اي /
چون ماه چهار ده شكوفا شده اي
در آينه ي نگاه من چشم بدوز /
تا در يابي چقدر زيبا شده اي

*****

با آ مدنت بهانه پيدا شده است /
خورشيد ميان خانه پيدا شده است
ما نيم نظر چشم به هم دوخته ايم /
يك لحظه ي شاعرانه پيدا شده است

*****

با اين كه لب از كلام بستيد شما /
ساكت سر جايتان نشستيد شما
امواج نگاهتان دلم را لرزاند /
اصلا نكند زلزله هستيد شما!

*****

بي رويت آينه كدر خواهد شد /
آهم در شهر منتشر خواهد شد
چون بمبي ساعتي دلم در سينه /
با تاخير تو منفجر خواهد شد

*****

چون كودك بي اراده راه افتادم /
با پاي نگاه در گناه افتادم
از گونه به سمت چانه ات لغزيدم /
از چاله در آمدم به چاه افتادم

*****

با اين كه تمام قصه را ميداني /
باز آيه ي يأس پيش من مي خواني
با آن همه ترفند دلم را بردي /
تا بشكني و دو باره بر گرداني؟

*****

خورشيدي و گرماي محبت در دست /
با آمدن تو ماه چشمش را بست
با سرعت نور سمت تو مي آيم /
وقتي كه چراغ چشمهايت سبز است

*****

در فصلي كه هوا لطيف و عالي ست /
فصلي كه فصل عشق و فارغبالي ست
وقتي باران به شيشه ها مي كوبد /
در آغوشم چقدر جايت خالي ست

*****

بیابادوببردسمال دستم
به پیش دلبرشیدای مستم
بگودلبر،سلامت می رسونه
که من ازکودکی دل برتوبستم

*****

با زير مخالفي بگو بم بشو م /
لبخند بزن مقابلت خم بشو م
تو يك كلمه بگو كه حوّاي مني /
من امضا مي دهم كه آدم بشو م .

Mory7006

کاربر

ارسالها: 57

#10 Posted: 24 May 2011 01:59

از بس كه درون سينه تنها مانده /
در مانده ا م از دست دل وا مانده
در داخل سينه درد شيريني هست /
آيا دل من پيش شما جا مانده !؟

*****

از لحظه هاي طي شده حظي نبرده ايم /
خودرا به دست شايد و اما سپرده ايم
بشمار لحظه لحظه ي عمر گذشته را /
هر چند سال بود همانقدر مرده ايم

*****

شکفتی همچوگل دربازوانم/
درخشیدی چومی درجام جانم
به بال نغمه آن چشم وحشی/
کشاندی تابهشت جاودانم

صفحه 1 از 53: 1 2 3 4 5 ... 50 51 52 53 پسین »

شعر و ادبیات /

Robaey & 2 Beity | رباعی و دو بیتی

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا