ارسالها: 6368
#1,031
Posted: 9 Nov 2013 13:36
اعتراف ( 3 )
اعتراف می كنم
جایی در شبِ پیاده رو
در كمتر از سی ثانیه
مستهلك شدم .
نه دریا بود
نه جنگل
نه حتی تختی در شهر تو.
همرنگ یك پك
با تنها واژه ای كه گفتی
اگر از همه ی جاده های جهان هم عبور كنم
بستنی
خنك ام نمی كند .
درو كن مرا !
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,032
Posted: 9 Nov 2013 13:37
پیكاسو ،بنفشه و كلاغ
مشكلم
ذات اشیاء است
بی تو
و خودكاری كه نمی نویسد.
در ذهنم
قهوه نبود
سیگاری روشن می كنم .
بگذار شعر دیگری بنویسم!
به جای دوستت دارم
سوت ترن
بگذارم
بدون دستمالی خیس
و تابلویی از دوره ی آبی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,033
Posted: 9 Nov 2013 13:38
پیلاتس
برای نخستین بار
ویژه نامه ات
نیمه كاره مانده است.
روزهای عجیبی ست
روزهای زودگذر.
برق هم دنبال آرامش است
اما كیفر پایان هفته
مرا محصور می كند
كاناپه در ذهن پررنگ می شود
ماه كمانی
سراشیبی
ساحل
مردی بیگانه
قاتل بالفطره نیست
یك رشته مو بر پیشانی ات
گوشواره هایم را
ملاقات می كند
و تا چشم بر هم می زنم
هیولا ،برنز ، چیزهای زائد
باز هم كاشكول ات را می بندی
و چمدان ات را .
من با آخرین پیانوی پیلاتس چه كنم ؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,034
Posted: 9 Nov 2013 13:39
Chat
داستان از زمانی شروع شد
كه نمایش روی آنتن رفت.
حدسم كاملاُ درست بود
تو اصلاُ عاشق نبودی.
در یكی از رستوران های شهر شنیدم:
*كلمات اعتبار خود را از دست داده اند *
مدتی ست كه از تو خبری نیست
مثلث برمودا
هنوز هم مرسوم است ؟
از زندگی ات چیزهایی را وام می گیرم :
جدول جمعه
لوستر تاریك
و هزاران برداشت
كه همه از خلق موقعیت های دراماتیك
برای دوست داشتن ام
حرف می زنند
خط به خط با تو بودن ؟
نه ! من فقط
من فقط
لابه لای اشیا
با خودم چت می كنم .
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,035
Posted: 9 Nov 2013 13:40
«عطر»
تقصير عطر نيست
كه اينگونه ميپرد
در شيشه ميجوشد
هواي يك پرواز
«وصيت»
بر خاكم گلي نخواهي گذاشت
بمبي كه فرو خوردهام
جز كلمه
از من به جا نخواهد گذاشت.
كتابم را به يك گل سبز
گلي سپيد
و يك گل سرخ
هديه كن!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,036
Posted: 9 Nov 2013 13:41
«رویا (رویاننده)»
حتماً خبر را شنيدهاي
من
سكته كردهام!
قرار بود برايم جعبهاي
هواي تازه بفرستي
چه شد؟
فكر ميكني بدون چادر اكسيژن
چقدر زير آسمان بيستاره
دوام بياورم؟
يادت باشد
فردا با پست پيشتاز
چشمهایت را برايم بفرستي
كمپوت را وقتي كه آمدي
بياور
كمپوت سيب دوست ندارم
انار تازه بياور
رویا
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,037
Posted: 9 Nov 2013 13:42
«مصلوب»
وقتي عاشق تو بودم
بادبادكي بودم
اسير
مصلوب ابر و سيم و سقوط
پيغمبري به من گفت:
عصر فرو ريختن خدايان گليست
سنگي را پرستش كن
كه نوازش رودخانه را دوام آورده است!
آنگاه بود كه
نسيمي مرا با خود برد
بيهوده به ديو بادها نياويز!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,038
Posted: 9 Nov 2013 13:43
«منظرهي تهران»
خانههاي كوچك
سقفهاي كوتاه
دلهاي تنگ.
يك سيم تلفن
الو، فوت، زنگ.
رؤياي زخمي
انسان كودك
تاوان تا به كي؟
بر باد تا به چند؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,039
Posted: 9 Nov 2013 13:45
بنفش-۳
فروشی نیست زنی که
مرده است
آلبومی که به تازگی منتشرشد
اتهامی مصور بود از
چند قصه ی ناتمام
یک دهه در پی این پاسخ بودم ؟
مدام راه می رود
حلقه می زند
روزهای آینده
به خاطر تار بودن عکس
شروع به نوشتن تو کرده ام دوباره.
اطلاعی ندارم
از قبایل بدوی،
تو رفته ای ،
جاده
فقط پستچی است که سوت می زند
و رفته است مردی که
با صاعقه آمد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,040
Posted: 9 Nov 2013 13:48
بنفش-۲
آن وقت وقت مردگان رسید.
دو روی کاغذ
از بند اول تا خط آخر
پروانه ای میان یک مشت نقطه
و توت فرنگی های تشنه
بپوشان مرا!
دلم خواست و
فرو افتاد اکلیلم
در رودی که از دور می آمد
فریاد زدم
و در دستان نیمی اسب و نیمی مرد
جهان خاموش شد
وای ی ی بپوشان مرا !
مثل نارنجی که بازی می کند در باغ
مثل اقاقیایی تا مدیترانه
مثل آتش و صدای خودت
مثل... مثل...
چراغی که تو روشن کردی
کتابی که باد ورق زد
و من در دستانی که سردش نبود.
آن وقت !
وقت مردگان رسید
و من تمام شدم .
پایان
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything