انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 106 از 222:  « پیشین  1  ...  105  106  107  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
از اشعار زهره نارنجی

پرنده
سمت بهار پنجره‌اي باز كرد و رفت
او يك پرنده بود كه پرواز كرد و رفت

آمد كنار خلوت من لحظه‌اي نشست
قفل سكوت را ز هم باز كرد و رفت

مثل نگاه آينه با لهجه‌اي زلال
تام مرا به عاطفه آواز كرد و رفت

مثل عبور خاطره در لحظه‌هاي وهم
شب را كنار اشك من آغاز كرد و رفت

يادش به خير آن كه در آغوش چشم من
خود را به رنگ خاطره ابراز كرد و رفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
پرنده های بهار
 
بهار با نفس تو ظهور خواهد کرد
کتاب ثانیه ها رامرور خواهد کرد

دوباره از تپش نبض لاله ها، خورشید
نگاه پنجره را غرق نور خواهد کرد

دوباره دل به تماشای باغ خواهم داد
دوباره عاطفه میل حضور خواهد کرد

سکوت خانه ی ما را پرنده های بهار
پر از ترانه و آواز و شور خواهد کرد

خزان سوخته،آن سان که خیمه زددرباغ
ازاین کرانه،شبی هم عبورخواهدکرد!

قسم به داغ شقایق!قسم به زخم درخت!
بهار با نفس تو ظهور خواهد کرد!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
عیدی دوباره

دیدی چگونه رفت زمستان و عید شد
دوران غم رسید به پایان و عید شد

گل داد آفتاب و نفس های سر به خاک
کم کم گرفت عطر بهاران و عید شد

آمد بهار و خیمه در آغوش دشت زد
شد آسمان دوباره چراغان و عید شد

کوچید از نگاه درختان هراس مرگ
دنیا گرفت رنگ بهاران و عید شد

دیدی که با نسیم نفس های آفتاب
سرما گذاشت سر به بیابان و عید شد

گفتم که لب به شکوه گشودن صلاح نیست
دیدی گذشت موسم هجران و عید شد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
آقا

آقا نگاهت جای آهوهاست می‌دانم
دستان پاكت مثل من تنهاست می‌دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی‌گیرد
جای دل تو وسعت دریاست می‌دانم

برگشتنت در قلب‌های مردة مردم
همرنگ توفانی ترین دریاست می‌دانم

آقا اگر تو بر نمی‌گردی. دلیل آن
در چشم‌های پرگناه ماست می‌دانم

جای سرانگشتان پر نورت، در این ظلمت
مانند رد بادبر شن هاست می‌دانم

ای كاش برگردی كه بعد از این همه دوری
یك باره حس بودنت زیباست می‌دانم

كی باز‌می‌گردی؟ برایم بودن با تو
زیباترین آرامش دنیاست می‌دانم

تو باز می‌گردی اگر امروز نه! فردا
از آتشی كه در دلم برپاست می‌دانم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دوبيتي‌ها

لبم گل مي كند از بادة نور
نمازم بر سجادة نور

زدستانم دعايي مي‌تراود
سواري مي‌رسد از جادة نور

***************
تويي سر حلقة پيوند ياران
اميد خاطر شب زنده‌داران

بخوان با ما حديث عاشقي را
تسلي بخش جان بي‌قرار ان

**************


شكوفا شد به دل گل‌هاي شادي
ز انفاس مسيح بامدادي

بتاب اي آفتاب روشني بخش
كه طي شد فصل سرد نامرادي

***************
تو شعر آبي درياي عشقي
حضور روشن فرداي عشقي

تو را و ياس‌ها را مي‌شناسم
امام اهل دل مولاي عشقي

پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
اشعاری زیبا ازطاهره کوپالی، شاعر جوان رشتی که یکی از موفق ترین شاعران غزل پست مدرن به شمار می رود، به امید شعرهای جدید خانم شاعر
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دست من توی دست من لرزید

توی سرمای دستهای تو
دست من توی دست من لرزید
عشق یک بازی مزخرف بود
که به دردِ سرش نمی ارزید

خسته بودم از این همه تکرار
از صدای تو آن ورِ گوشی
یک زنِ خسته ی پر از دردِ...
گریه کردن پس از هماغوشی

وسط بسته های خالی قرص
سرم از درد منفجر می شد
چرت می زد رفیقه ی روسی ت
فکر کردم به کلت توی کمد

زرد کردم یواش سبز تو را
دور مچ های لاغرت بستم
از تو که پشت میله ها بودی
از تو که توی خانه ام هستم

در سرم یک زن بدون مکان
داشت با چایی اش رولت می خورد
داشت اخبار رادیو می گفت
یک نفر باز توی روسیه مرد

در سرم میله ای فرود آمد
یادم آمد تمام خاطره هام
رفتی از زندگی من اما...
با تو وُ بی تو دائما تنهام

راه رفتن میان تاریکی
ترس از پشت بام افتادم
مثل یک بادبادک بی نخ
توی دستت به دام افتادم

از من از دستهام روییدی
مثل یک هیچ توی گلدانت
مثل باد شمال سرد شدی
از من و روزهای زندانت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اتاق بی در، بی پنجره، بدون چراغ

اتاق بی در، بی پنجره، بدون چراغ
بغل گرفته تو را تنگ داخل قفست
دو تار موی تو که روی بالشش مانده
و بوی مستی او را نمی دهد نفست

دراز می کشم وُ گریه می کنم بی تو
بلند می شوی و ریز ریز می خندی
دو دست لرزانی که گرفته مویت را
دوباره با کش قرمز به تخت می بندی

هنوز خیره شدی روی میز صبحانه
به قند حل شده در چای نیمه شیرینت
و روی نان برشته پنیر می مالی
به فکر قبض موبایلی و قسط ماشینت

چقدر خسته ام از تو از این همه پوچی
که باز قی بکنم بی تو الکل و خون را
شبیه سوسک گیجی درون این توالت
و... ناگهان تو کشیدی دوباره سیفون را

به حکم دل به تو می باختم جهانم را
به سایه ای که فقط راه می رود پشتم
بدون شخصیت از تو به تو فرار شدم
کلید یک در بی قفل مانده در مشتم

چقدر دست من و دامن تو کوتاه است
به گریه می افتم زیر پتوی نم دارم
تو می روی ته این قصه را برنده شوی
شبیه سوسک گیجی هنوز غم دارم

به هر زبان ته قصه همیشه تکراری ست
که عشق دست تو درگیر شک و تهمت بود
شبیه سیگاری از لبت هوا رفتم
جلوی چشم تو جان دادم و به تخمت بود

بلند شو برو ازخواب های من بیرون
بپوش در شب مرده لباس زیرت را
و بعد زنگ بزن به شماره ای عوضی
و پرت کن جلوی موش ها پنیرت را
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
شبیه «طاهره کوپالی»

درست مثل خودم غمگین
درست مثل خودم خسته
سوارِ یک «اتوبوسِ پیر»
به رشت می‌روم آهسته

شبیه بچگی‌ام جا شد
درون یک کمد تاریک
صدای خنده‌ی یک لولو
که از خودم به خودم نزدیک

تر است گونه‌ی ترسویم
کسی به سکسکه می‌افتاد
کسی به عشق شدن شک شد
که گفته بود مرا از یاد...

صدای هم/ همه‌ام گم شد
میان خنده‌ی بی‌ربط‌ات
گرفته بغض مرا محکم
صدای «غمزده» در ضبط‌ات

صدای مرده‌ی یک بچه
شبیه «طاهره کوپالی»
صدای گریه‌ی یک لولو
درون یک کمد خالی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
دفترم

قی می کنم تمام مرا توی دفترم
می خواهم از تمام تو بالا بیاورم

امروز بچه های محل گفته اند از
دیوانه ای که زنده شده باز در سرم

من دختر بدی ست که هی گریه می شود
خیس است مثل بچه گی ام باز بسترم!

من دختر بدی ست[پدر داد می زند]
هی زور می زند وسط شعر مادرم

[هی زور می زند] که دوباره بزایدم
یک دختر قشنگ که از حال بهترم
□□□
زل می زنم به آینه عکسی دروغ تر
هی جیغ می کشم به من خنده آورم

مثل عقاب خسته از اوج ریخته
از ارتفاع مضحک هیچُم نمی پرم

حالا شبیه کوکب همسایه می شوم
هر روز عصر در صفِ نان داغ می خرم

هر شب کنار نعش خودم خواب می روم
در گیجی عبوس خودم غلت می خورم

در «صیغه»ی جدید خودش «صرف» می شود
شبها میان خیسی یک عشق همسرم

دارد کنارِ این تلفن/ قطع می شود
یک تیغ نصفه... لرزش دستان لاغرم...

از پشت گوشی تلفن زور می زند
مادر ولم نکرده در این بیت آخرم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 106 از 222:  « پیشین  1  ...  105  106  107  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA