ارسالها: 6368
#1,071
Posted: 16 Nov 2013 14:11
یادت می کنم
بالحنی نمناک
یادت می کنم
کجاست خاطره؟
دلتنگی کتاب وگلدان
روی برگردانی تو
درتردید
رهاکن
خیالم را
در
انبساط موسیقی باتوبودن
تماشای دلتنگی ها
بامشتی خاطره
پشت سکوت پنجره
دلی که گرفته
کنارآسمانی که صدایم نمی کند
صدای پزمردن آرزوها
پروازپرنده
به فراموشی لبخندها
شاعربخوان
بامن
خاطره ی آشنایی ها
به وقت فراموشی یادها
بی قراری ام را
می خواند
غریق آرزوهای نایافتنی
آسمان
مرابخوان
ازهجوم مصیبت
تا
مرزافلاک تهی
ازستاره
مسافری باچمدانی
خالی از
اذوقه
خوراک شبهای بی فروغ
افتاده به راه
هدیه ی دیوار
سایه ی کلاغ
سکوت به هم ریخته ی دریچه
بی قامت نور
ستاره ی بی فروغ
برخیال شب
گامهای پرنده
درانتهای پرواز
سرانجام
ستاره ایی
محومی شود
شبی بی انتها
برای رهایی ازدردها
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,072
Posted: 16 Nov 2013 14:12
بیچاره باران یادش رفت
زیادسخت نگیردریا
یاتومراباخودمی بری
یاچشمانش
باران بارید
خیس شدم ازاهسته رفتنهایت
بیچاره باران یادش
رفت قلبم رابشوید
ودرذهنم چون ملکه ایی
می روی
ومن گروگان
افکارسرنوشت توام
بایادتو
گرم می شوم
حتی اگر
تنهایی سردش شد.
بیادورشویم من وتوازهم
ودوباره به چشم های همدیگربرسیم
ومملکتی ازنوبنا کنیم
توبخند
تالشکرعظیم سپاهت را
شکست بدهم
وقتی تورفتی
پاییزرفت
وبرگها
اقامه ی رفتنت
رامی خواندند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,073
Posted: 16 Nov 2013 14:14
از ابتدا می نویسم ...
می نویسم تابه انتها
برسددروغ هایمان
ازابتدامی نویسم
اشتی تابه انتها
برسم
ازتو چه پنهان هرروزامدنت
رالی لی می کنم
شایدازدورخارج شدیم
وبازی راباختم.
خداراچه دیدی
شایدروزی
غریبانه
ازخیال هم ردشدیم.
بی خیال عابران پیاده
بیاقدم بزنیم
درآسمان
شایدزمین سقوط کردوبه رنگین کمان
رسیدیم.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,074
Posted: 16 Nov 2013 14:15
کسی آمد شبیه پیراهن تو رد شد
تنهاییهایم یخ کرده
شالگردن انتظاررادورگردنم بسته ام
هذیانهایم رادرون
قرص جوشانی ریخته ام
اینبار تصویرت درفال قهوه
ناپیدابود
قاب گرفتم رفتنت را
چه تلخ بودانروز
یادم امدگنجشکی درسرمای تابستان
مرد
توهم انروزمراباران شست
باران قطره هایش رادرون
استینم می ریخت
گنجشک ها تشنه بودند
گل های یخ زده رادرگلدان متولد
کردم
واناری که به دستم دادی در
رودخانه انداختم
کسی امدشبیه پیراهن توردشد
پرنده پرزد
وباران هی تندبارید.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,075
Posted: 16 Nov 2013 14:17
برگهای خشکیده ی فصل غریب
پاییز
یعنی ردوپای
گام های
خاطره ی
رنگ پریده ایی
که نبودنت رابه رخم می کشد.
یخ می بندد
استخوانهای
پاییزدرانجماد
سرمای نبودنت
یک فنجان
قهوه ی
تلخ
گرم
مقابل سردی
چشمانت
یخ بست.
دلتنگی باران
برروی شیشه ی
ترک برداشته
می شوید
سرازیری
زخم خوردنهای
بی سروصدای مرا.
به غربت
خموده ی پاییز
وسردی لحظه های زمستان
وگرمای خشک تابستان
بهار لبخندمی زند
برای طلوع سبز شکفته شدن.
برگهای خشکیده ی فصل غریب
بااهنگ پاییزی
غلت می خورد
درشعرهای نیمه تمامی
که هرگزبه دست تونرسیدند.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#1,076
Posted: 16 Nov 2013 14:19
جاده را طولانی ساختند
به برهوتی ازنبودنت رسیدم
کلاغها
هم پرگشودند
محوتماشایت می نشینم
توداری می روی
گنجشک تارمی بیند
پنجره انتظارمی کشد.
جاده یعنی
ازابتدای
تو تا
انتطارمن
قصدپروازندارم وقتی مدام
درذهنم پرسه می زنی.
***
اینجاپاییزنیست
دنیای من پاییزی است
که خش خش می کند
جاده راطولانی ساختند
درپی انتظاری که تونیست
فاصله تنهایی ست
که ازپنجره ی
قطارسرک می کشد.
کوچه ی خلوتی را می خواهم بی انتها
برای قدم زدن
کناربرگهای غریب
که گامهایمان راپرکند
از
خش خش
علاقه ی ما
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,077
Posted: 16 Nov 2013 14:27
توقلبم راباشجاعت سوزاندی
وقتی ازکنارتو عبورمی کردم
درختها کوچکتر می شدند
من ازتودورتر
کلبه خاموش
توبه دلم نزدیکتر
وراه...
تمام
نوشته هایم را
به اتش کشیدم
من
ورقه ایی بودم میان انها
که خودم را
به اتش کشیدم.
تاوان ساکت ماندنت
رابایدبپردازی
تاحددق کردن
وترکیدن بغض
تاذره ذره ناپدیدشدن
وبرای به عزانشستن باید گرگ
شد
وزوزه نکشید.
توقلبم راباشجاعت سوزاندی
برای برگردان
تکه هایش
هرگزبرنگرد.
وارام
نگاهت می کردم
چه ارام می رفتی
زیربارانی که
ردوپایت را
می شست
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,078
Posted: 16 Nov 2013 14:28
ناگهان گیتار شکست
درست ازراهی که می رفتی
من می امدم
واین تنها اشتراکی بودکه دیر
یازودبه ان می رسیدیم.
ناگهان گیتارشکست کنار
چنگ زدنهای زخمی دل
واهنگی که غم می خورد
ازدوری تو.
وتوقطاری بودی
که اهسته
ازریلهای قلبم گذشت
وتو
به زندانی بیرون
شبیه تنهایی توست چشم دوخته ایی.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,079
Posted: 16 Nov 2013 14:29
یاد تو ...
یادتو
زمزمه هایی بود
که باکبوتران خواندم.
رهگذری بودی که
من به تو
دیررسیدم.
وتو
شعری هستی
که مرا
به حکم غزلهایش
تبعیدکردند.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,080
Posted: 16 Nov 2013 14:30
تو رد می شوی
من
می روم
درحالیکه
کنارتو
ایستادم
وتو
ایستاده ایی در
حالیکه می ایی
ومن به
این حدتوازن
اکتفامی کنم.
بازهم انتظار
کنار پنجره
چشمانت
کبوتری
بودکه بردل
من سلام کرد
وعبور.
...
تو ردمی شوی
ومن ردمی شو
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...