ارسالها: 6368
#1,081
Posted: 16 Nov 2013 14:31
تمام قصه ها را خواندم
می گویی بنویس
ازچی بنویسم
ازلحظه هایی که مثل یه مسافراومدی ورفتی
ازچی بنویسم ازلحظه هایی
که من وشکستی ورفتی
لحظه هایی که من وندیدی
تنهام گذاشتی ورفتی
بگوقلمم طاقت نداره درحال انفجاره
ازچی بنویسم
ازعشقی که نیمه شکوندیش
این صدای دلم بودکه رنجوندیش
ازچی بنویسم
ازخنده هایی که بی منطق بودومثل خنجربازم بزن
بگوکمکم کن
ازچی بنویسم؟
ازخودت ازخودم
ازیه عشق تمام شده
نه دیگه
توبرامن رنگین کمونی بودکه عهدش وشکست
بنویسم براچی؟
ازخون دلی که خوردم
ازفریادهایی که به های های نشست
ذره ذره شدنم مثل یه شمع گذشت
بهتره ننویسم
ازتووازعشق
ازخیانتی که من وشکست
روزهایی که نبودی چه سخت گذشت
ازنبودنت تمام بودنم شکست
ازچی بنویسم
ازاشکهای من
یااشکهای تو
ازدروغ پی درپی
یانقابی که پشت چهره ات نشست
همون دروغی که اجزایم راشکست
ازچی بنویسم
ازتنهای هایی که برمن دربه درگذشت
یاازدوری که تلخ گذشت
کدام عشق کدام دلبستگی
تمام قصه هاراخواندم واین قصه
چه بی ابهت وبی ترحم خندیدبرمن وبردل تونشست
قلبم صدبارمثل شیشه ترک برداشت وبازازنوشکست
صدای قلبم به تو که هیچ به گوش بازیگرنقش اول برفت
من چه بنویسم
ازتو ازتکه های زخمی که می برددستان تورا
ازچی اززخم دوری که ازشکنجه هم گذشت
بیاازشکنجه دست بردار
وبه عاشقی من نخند
ازدلی که عاشق اوبود
ومعشوق چه ساده ازاوگذشت.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#1,082
Posted: 16 Nov 2013 14:32
سرم درد میکند ...
سرم دردمی کند
سرم گیج می رود
نزدیک است هرانچه هذیان است رابالا بیاورم
بی ربط نمی گویم...
سرم گیج می رود. سرم دردمی کند
یک لحظه سکوت..
می خواهم ارام هرانچه هذیان است رابالابیاورم.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,083
Posted: 16 Nov 2013 14:36
یاد تو
کنارطاقچه پرازخنده های توست
بنجره رابه سوی
مهربانیت
بازمی کنم
چشمانت رامی بینم
قلبت دراسمان طلوع کرده
غم غروب کرده
تنهایی رادم کشیدم
یادتودرکنارم هست
فنجان قهوه ی چشمانت رانشان می دهد
ان بالا کنارابی اسمان جایی برای
قطع رگبار فاصله ی سرکشیده وجوددارد
انتظارراسرمی کشم
همراه باکمی قند
غم کم می شوددراسمان
انتظار ضرب می شود
درقامت دلنشین لبخندت
راستی توبه کدامین کبوتراموختی هنگام
بروازگریه نکند
چه زیبایی
نه نرو
کمی صبرکن
تازه اوج گرفته بودم
تازه شادی را
تقسیم کرده بودیم
صبرکن
غروب نکن
غروب تو تاریکی رابه همراه دارد
بازباید
فاصله رادم بکشم
وانتظارراازسربکشم.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,084
Posted: 16 Nov 2013 14:39
خواهد شکست
تمام ورقه هایم
چشمانت راورق میزنند
نمی دانم کدامین
ورق
روزی
طلسم چشمانت راخواهدشکست.
***
ببین ...
آینه راروبروی
بلکهایت بگیر
قبل ازاینکه
اینه مجذوب شود
ببین ایا
اهنربایی
طرف اینه نبوده است.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#1,085
Posted: 16 Nov 2013 14:50
در حال دویدن
من می دویدم نفس زنان
به سوی تو امانمی رسیدم
می دویدم وبه هیچ جانمی رسیدم
حتی وقتی به سوی تو
می دویدم
لحظه ایی به خیال ایستادن دویدم
اماکسی صدای
دویدن هایم رانشنید
نمی دانم چراهرچه می دویدم
ازتو دورتر می شدم
ونمی رسیدم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,086
Posted: 16 Nov 2013 14:52
لبخند زدی ...
آمدی لبخندزدی
فرداشد
صبح نشد
مراغرق لبخندت کردی
شب رادزدیدی
لبخندت را
جاگذاشتی
برگرد.
***
از قیامت تا قنوت چشمانت
ازقیام تا قتوت چشمانت
فاصله ایی نیست .
به چشمانت که می رسم شهادتین رمی خوانم.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,087
Posted: 16 Nov 2013 14:53
زمستان است
زمستان است
هواسرداست
زمین خسته
مدادعشق دربسته
صدای کوچ می اید
ترنم هاودل های زمستانی
خیال عشق هم خفته
صدای خواب این باغچه
چکاوک ها پابسته
بروازهم پر
دمی ارامترسازید
سرگیتاربشکسته
غزلهادربرف اغشته
خدادانددراین اوضاع
صدای مجمر اتش
گلوهای ورم کرده
زمستان است
کسی پرنمی زنددرعشق
جوابی هم ازسرشوق هم جسته
ازسوزتازیانه های زمانه
تاهای های ازنفس برشیشه برخاسته
طعم تلخ سردبی وفایی برگلبرگ نشسته
شهرت دیرینه ازسیبی که ازاسمان افتاده بی برگ جامانده
قاصدشب های روشن درپی ماه هم دربه درگشته
امیدزیراواربرف های ناهجاردررفته
دربهای رفاقت بسته
ازرفاقت تاشکستن یک قدم رسم مردانگی به جامانده
زبان لال
حرفهابسیار
زمستان است
زمستان است.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,088
Posted: 16 Nov 2013 14:54
وقتی تو رفتی ...
وقتی تو رفتی
ستاره رفت
غزل کم رنگ شد
شب گریست
صبح به انتظارنشست
مهرگریخت
اشتیاق خوابید
دلبستگی دوید
اشتی خزید
لبخندرمید
اسمان کبودشد
من به تو نرسید
دریارنگش برید
نامه به مقصدنرسید
عشق عزلت گزید
روزها بی تو بوسید
عشق درکوچه ندوید
بهارکوچ کرده بود
خزان سررسید
ماهی دردل دریانرقصید
شراب بی خوابی کشید
اسب عقب کشید
سبزه رنگ باخت
فاصله بیچید
کوه خمید
بلبل یتیم شد
غنچه وانشد
صدابه گوش چکاوک نرسید
قاصدک رفت وبه دیارنرسید.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,089
Posted: 16 Nov 2013 14:54
زمستان چشمانت
زمستان چشمانت ورقی دیگرزد
یادت هست ان ادم برفی که ساخته بودی
کنارسردی چشمانت
ذوب شدوجان داد.
—
صبح خدارادیدم
رفت نان بخرد
مهراوردبه خانه
دستانش یخ بسته بود
بیشانی اش چروک
انگارکمی بیر تر شده بود
هنوزهم قوی بود
هنوزهم لبخندهدیه می داد
خداصبحانه خورد
نشست
لبخندزد
ورفت
قدمهایش نانداشت
اماادامه داد
مهربانی رابغل کرد
وبه خانه اورد.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#1,090
Posted: 16 Nov 2013 14:55
به انتظار باران
درانتظارباران
درانتظارقایق
درانتظارموج
درانتظارتو
که شایدباران ببارد...
وتوهمراه باران بیایی
دربیاده روقدم می زنیم
بدون چتر
به انتظار
باران
که ببارد
وخیس کندتن مارا.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...