انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 11 از 222:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
تقدیر

چه کسی می داند؟
شاید این قصه تلخ ،
ختم گردد به سرانجامی خوش
شاید آغوش زن قصه من،
امشب از لطف تن کودک شعر تو
به سامان آید...


*****

پشت دیوار بلور احساس
باز مخفی شده ام
آه ای عشق مرا میبینی؟
یا بیایم بیرون!!!؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
دنیا،زهد ،عشق

آه ای دنیا چــــــــــــه با ما می کنی
نم نمک خود را به دل جـــا می کنی

بسته بودم دست و پایــت را به زهد
باز هم آن رشتـــــه را وا می کنـی؟

دائما فــــــــــکر فریـــــب دشــمن و
عاشـــقت را هم که رسوا می کنی

عشوه ات دل بردنی را در پی است
نقش خود را خوب ایفــــــا می کنی

خواستـــــــم بازت کنم از سر، نشد
مـــــدتی با من مــــــــدارا می کنی

زهد من همچون مسکن خواب کرد
بـــــعد چنـــــدی باز غوغا می کنی

باز خواهم با تو رو در رو شـــــــوم
کــــرکــــــری خوانی بیجا می کنی

زهد خشک من همـــــــاوردت نشد
دم بــه دم یک فتــنه برپا می کنی

با ســــــــلاح عشــــــق اینبار آمدم
تو شکستی ،گرچه حاشا می کنی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
دو روی یک سکه

کودکی گــــــم می شود در خاطرات آینـــــــه
نقـــــــــش می بندد جـــــــــوانی در نقاط آینه

این پــــــــری پیکر میان آیــــــنه آیا مـــــنم!؟
گــــــر منم صـــد آفرین گویم به ذات آینــــــه

این که میخندد به من با قهقهه بی شک منم!
مست می گردم من از حس نـــــــشاط آینه...

بازهم گـــــــــــم می شـــــــوم در خاطرات آینه
محو می گـــــردد طراوت در نقاط آیــــــــــــنه

این که افسردست و بی تاب وتوان من نیستم!
کو جوانی!؟ ای دوصـــد لعـــنت به ذات آیــنه

جام صبرم پــر شده ، می کوبمش بر شیشه و
گریه را ســـر می دهم من در وفـــات آیــــــنه

می شود تــــصویر من تکثیر در هر تکه اش
ای عجب! یکــــباره گشتم کیش ومات آیــــنه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
مرد

 
خلوت يك شاعر


کاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت کمي ارزاني بود

کاش اگر گاه کمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

کاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف تزين خاطره مهماني بود

کاش دريا کمي از درد خودش کم مي آرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود

کاش به تشنگي پونه که پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست
کاش رنگ شب ما هم کمي عرفاني بود

چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه که باراني بود

کاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر کاشاني بود

کاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

کاش اسم همه دخترکان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

کاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز که مي خواهي و مي داني بود

دل اگر رفت شبي کاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود



مریم حیدرزاده
     
  
زن

andishmand
 

آمد هزار تیر تو بر جسم چاک چاک
یک تیر شد خطا و شدم باعث هلاک

گر یار یاورم بود از آسمان چه بیم
گر دوست مهربان بود از دشمنان چه باک

اشکم ز بیم هجر تو هر روز تا سمک
آهم ز دست خوی تو هر شام تا سماک

بازش مگر حیات دهد لطف شهریار
اکنون که گشت رشحه ز جور فلک هلاک

محمود پادشاه که در روزگار او
از نوک ناوکش شده خفتان چرخ چاک

*** *** *** ***

شب و روز من آن داند که دیده است
پریشان زلف او را بر بناگوش

ندارم عقل در کف ای خوشا دی
ندارم هوش در سر ای خوشا دوش

نگه می‌کردی و می‌بردیم عقل
سخن می‌گفتی و می‌بردیم هوش

عیان روی گل و دامان گلچین
نشاید گفت بلبل را که مخروش

*** *** ***
رشحه

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غم با لطف تو شادمانی گردد
عمر از نظر تو جاودانی گردد

گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد

*** *** *** ***

مشکی که ز چین ختن آهو دارد
از چینِ سرِ زلف تو آهو دارد

آن کس که شبی با غم تو یار بشد
تا وقت سحر ناله و آهو دارد

*** *** *** ***
جانانه هر آن کس که دی خوش دارد
جان .... بی‌دلان مشوش دارد

زنهار ز آه من بیندیش که آن
دوری‌ست که زیر دامن آتش دارد

*** *** *** ***
مهستی گنجوی

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شب مهتاب و ابر پاره پاره
به وصل از سوی یار آمد اشاره

حذر از چشم بد، در گردنم کن
نظر قربانی از ماه و ستاره.

دلی دارم به وسعت آسمانی
درو هر خواهشی چون کهکشانی

نمیری، شور ِ خواهش ها، نمیری
بمانی، عشق ِ خواهش زا، بمانی!

نسیم ککل افشان توأم من
پریشان گرد ِ سامان توأم من

پریشان آمدم تا آستانت
مران از در! که مهمان توأم من.

فلک با صدهزاران میخ ِ نوری
نوشته بر کتیبه شرح ِ دوری

اگر خواهی شب دوری سراید
صبوری کن، صبوری کن، صبوری...

شب مهتاب اگر یاری نباشد
بگو مهتاب هم، باری، نباشد

نه تنها مهر و مه، بل چشم ِ روشن
نباشد، گر به دیداری نباشد.

زمین پوشیده از گُل، آسمان صاف
میان ما جدایی، قاف و تا قاف

به امید تو کردم زیب ِ قامت
حریر ِ خامه دوز و تور ِ گلبافت.

شب مهتاب یارم خواهد آمد
گُلم، باغم، بهارم خواهد آمد

به جام چِل کلید گل زدم آب
گشایش ها به کارم خواهد آمد.

چو از در آمدی، رنگ از رُخم رفت
نه تنها رنگ ِ رخ، بل رنگِ "هر هفت"

چنان لرزد دلم در سیم ِ سینه
که لرزد سینه در دیبای زربفت.

شب مهتاب‍ یارم از در آمد
چو خورشید فلک روشنگر آمد

به خود گفتم شبی با او غنیمت
به محفل تا درآمد شب سرآمد.

سیمین بهبهانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
من اگر زن بودم
تن اشعار فروغ زیر گریه‌های من می‌‌خیسید
مادرم روی سرم درد خودش را می‌‌بافت
زندگی‌ دور تنم،پیله‌ای تنگ و سیه می‌‌ریسید
من اگر زن بودم
...حسرت سرسره بازی به دلم خون می‌‌ریخت
حسرت یک نفس و
دیدن سایه ی تنهای خودم توی خیابان

و رهایی ز نگه‌های حریصی که به من می‌‌آویخت

من اگر زن بودم
سندم دست کسی‌ دیگر بود


پدرم طناب قلاده ی ناموس مرا دست کسی‌ می‌‌انداخت
دفتر مدرسه‌ام
و خودم
و تمام هستی‌‌ام تحت نظر بود
توی تاکسی‌ مثل موش،توی خودم میرفتم
که مبادا،چشم راننده ی هیزی بپرد روی سرم
که مبادا دست مسافر
سهوا
بخورد به سینه‌ها و کمرم



من اگر زن بودم
عشق را بی‌ ادبی‌،فاحشگی میخواندم
زیر بار بردگی ،سر به زیر و بی‌ صدا می‌‌ماندم
شوهری داشتم و کسی‌ نمی‌‌گفت
دخترک ترشیده ست
کودکی میزادم،روی فرشی ز بهشت
به امید آنکه پشت این زندگی‌ بی‌ معنی‌
خانه ی خورشید است

من اگر زن بودم...
من اگر زن باشم
میزنم تو دهن این زندان
می‌‌درم،قبر ابریشمی دور و برم را
آسمان را به زمین می‌‌بندم
خانه را به صاحبش می‌‌بخشم
میشوم کلید آزادگی و حرمت انسان


ماردین امینی

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

 
اشعاری از زینب هاشمی

و آن طرف میز تمام رخ
من مات تصویری واضح
کیش من ، عشق می شود
و حالا، نوبت توست
برای به تاراج بردن من
یک حرکت مانده . . .

***************
حس شعر نیست
و من. . .
دیوانه وار با رنگ چشمان تو طرح میزنم
قلم/ موهایم سیاه
گره در گره
تو را بر دار قالی دل
نقش می زند. . .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
مرد

 
گفت و گو


من ميگم بهم نگاه کن
تو ميگي که جون فدا کن

من ميگم چشات قشنگه
تو ميگي دنيا دو رنگه

من ميگم چه قدر تو ماهي
تو ميگي اول راهي

من ميگم بمون هميشه
تو ميگي ببين نميشه

من مي گم خيلي غريبم
تو ميگي نده فريبم

من ميگم خوابت رو ديدم
تو ميگي ديگه بريدم

من مي گم هدف وصاله
تو ولي ميگي محاله

من ميگم يه عمره سوختم
تو ميگي قلبم رو دوختم

من ميگم چشمات و وا کن
تو ميگي من و رها کن

من ميگم خيلي ديوونم
تو ميگي آره مي دونم

من ميگم دلم شكسته ست
تو ميگي خوب ميشه خسته ست
من ميگم بشين کنارم
تو ميگي دوستت ندارم

من ميگم بهم نظر کن
تو ولي ميگي سفر کن

من ميگم واسم دعا کن
تو ميگي نذر رضا کن

من ميگم قلبم رو نشكن
تو ميگي من مي شكنم من ؟

من ميگم واست مي ميرم
تو ميگي نمي پذيرم

من ميگم شدم فراموش؟
تو ميگي نه ، رفتم از هوش

من ميگم که رفتم از ياد ؟
تو ميگي نه مرده فرهاد

من ميگم باز شدي حيروون ؟
تو ميگي بيچاره مجنون

من ميگم ازم بريدي ؟
تو مي پرسي نا اميدي ؟

من ميگم واسم عزيزي
تو ميگي زبون ميريزي؟

من ميگم تو خيلي نازي
تو ميگي غرق نيازي

من ميگم دلم رو بردي
تو ميگي به من سپردي ؟

من ميگم کردم تعجب
تو ميگي ديگه بگو خب

من ميگم تنهايي سخته
تو ميگي اين دست بخته

من ميگم دل تو رفته
تو ميگي هفت روزه هفته

من ميگم راه تو دوره
تو ميگي چاره عبوره

من ميگم مي خوام بشم گم
تو ميگي حرفاي مردم ؟

من ميگم نگذري ساده ؟
تو ميگي آدم زياده

من ميگم دل به تو بستن ؟
تو ميگي اينقده هستن

من ميگم تنهام ميذاري ؟
تو ميگي طاقت نداري ؟

من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات

من ميگم اهل بهشتي
تو ميگي چه سرنوشتي

من ميگم تو بي گناهی
تو ميگي چه اشتباهي

من ميگم که غرق دردم
تو ميگي مي خوام بگردم

من ميگم چيزي مي خواستي ؟
تو ميگي تشنمه راستي

من ميگم از غم آبه
تو ميگي دلم کبابه

من مي گم برو کنارش
تو ميگي رفت پيش يارش

من ميگم با تو چيكار کرد ؟
تو ميگي کشت و فرار کرد

من ميگم چيزي گذاشته ؟
تو ميگي دو خط نوشته

من ميگم بختش سياهه
تو ميگي اون بي گناهه

من ميگم رفته که حالا
تو مي گي مونده خيالا

من ميگم مي آد يه روزي
تو ميگي داري مي سوزي

من ميگم رنگت چه زرده
تو مي پرسي بر ميگرده ؟

من ميگم بياد الهي
تو ميگي که خيلي ماهي

من ميگم ماهت سفر آرد
تو ميگي تو رو خبر کرد ؟

من ميگم هر کي با ماهش
تو ميگي بار گناهش؟

من ميگم تو بي وفايي
تو ميگي بريم يه جايي

من ميگم دلم اسيره
تو ميگي نه خيلي ديره

من ميگم خدا بزرگه
تو ميگي زندگي گرگه

من ميگم عاشق پرنده ست
تو ميگي معشوق برنده ست

من ميگم به روزها شك آن
تو ميگي بهم کمك کن

من ميگم خدانگهدار
تو ميگي تا چي بخواد يار

من ميگم که تا قيامت
برو زيبا به سلامت

پشت تو آب نمي ريزم
که نروندت عزيزم



مریم حیدرزاده
     
  
صفحه  صفحه 11 از 222:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA