انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 118 از 222:  « پیشین  1  ...  117  118  119  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
اینجائی

هرگز فرصت نمی کنی
جنازه ات را از بین سطرهای من بیرون بیاوری
در من جوانه زده ای
با آن شکل مهیبت
و فرشته ای تازه بر شانه ات روییده است
می دانم جایی در همین شعری
که کلماتم بی قرارند
و تیغ روی میز وسوسه شان می کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
خیال

خيال تو ديوار غارها را منقش مي كرد
درختم يا مجسمه اي كه موريانه در آن لانه كرده است
زني بي دست و پا كه پيله مي تند
و پيله مي تند
و پيله مي تند
چه كنم تا دوباره تو صحرا شوي
و من زني كه مثل باد مي دود
و هرگز نمي داند
در پيله فقط خيال تو بود كه زيبا شد و رفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
ماندن

از كنارم مي گذري
سايه ات را در آغوش مي كشم
سايه ات بازواني دارد نرم و تاريك
كه مرا به خوابي عميق مي برد
تنها در خيابان جا مي ماني
مثل مجسمه اي سنگي
در ميداني شلوغ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
من

همه درها را بسته ای
پرده ها را کشیده ای
پیغام گیر تلفن به جایت حرف می زند
اما من هنوز آنجایم
در دهان زنی که می بوسی اش
نگاهش اگر کنی
از چشم هایش بیرون می آیم
سیگارت را روشن می کنم
و تاریکی بزرگ تر می شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تداوم

دلی آرام به او بدهید
چشمی خواب آلوده به من
رنگ پریده و مبهوت تو
مسئله های حل نشده
ترم های مشروطی
فنجان های وارونه اما مهربان بودند
تلفن زنگ می زند
میان مه زنگ می زند
میان مه تو هم مثل فنجان های وارونه ای
خاک اما مهربان تر است
گل سرخ صد سال پیش هم همین بو را داشت
آسمان همین رنگ را
آب همین طعم را
چراغ ها را خاموش می کنم
حشره ی خسته هنوز در هوا می چرخد
دور می زند
ادامه می دهد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
ساده نیست

صبح بیدار شوی و ببینی آسمان آبی نیست
یک شاخه رز برداری و دستت را ببرد
خون از دستت بریزد وبی رنگ باشد
ساده نیست
مشتت را به سینه بکوبی و قلبت
مثل یک تکه سنگ از گلویت بیفتد بیرون
و مثل توپ پرت شود وسط بازی بچه ها
ساده نیست
صبح بیدار شوی و ببینی مغزت می تپد
و تو باید جوری چای را در استکان بریزی
که مغز تپنده ات نایستد
ساده نیست
صبح بیدار شوی و ببینی چهاردهم بهمن است
و پاییز هنوز تمام نشده
راه که می روی تنت خش خش کند
و تکه های جوانیت زیر پای رهگذران لگد شود
ساده نیست
پنجره را باز کنی و ببینی مردی خوابیده که از رگ هایش شکوفه روییده
تلفن زنگ بخورد
و بوی کافور بزند زیر دماغت
ساده نیست
صبح بلند شوی و ببینی افق در هم گره خورده و پیچیده
و سنگی سفید میان آسمان و زمین است
دستت را دراز کنی وسنگ دور شود
دور ِ دور
ساده نیست عزیز دل
ساده نیست
تلفن را برداری و کسی از آن سوی خط بگوید :
« عزیزم مرا آتش بزن»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
زنی خسته

می گویی دوستت دارم
و من از زمین می رویم
مست می شوی
موج بر می دارم
شعری می نویسی
من با دهان زنی زیبا می خندم
اما
هر شب که می خوابی
تکه هایم را از میان روزهای تو جمع می کنم
و با چشم های زنی خسته به خواب می روم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
کابوس
دوباره می خوابم
تا تو آهسته خم شوی
با سر انگشت های زخمی ات
کابوس ها را از میان خواب هایم بیرون بیاوری
و من خواب ببینم
که مردی آهسته خم شده است
با سرانگشت های زخمی اش
کابوس ها را از میان خواب هایم بیرون می آورد ......
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
کاشکی

كاش این خیابان دو نیمه می‌شد
و هر نیمه‌اش از نیمه دیگر می‌گریخت
كاش هیچ خیابانی به خیابان دیگر نمی‌رسید
انگار تلفن زنگ خورده بود
چیزی درون خطوط جاری شده بود
بیرون ریخته بود
انگار مسموم شده بودم
لباس‌هایت را بتكان
به من اما نگاه نكن
تا فرودگاه راهی نمانده است
صدایی غبار گرفته
صدایی پر از سنگ‌ریزه...
صورتم پر از خراش‌های عمیق است
لباس‌هایت را بتكان
اما مرا از خواب بیدار نكن
تمام روز اینجا بودم
تا تو در سیاره‌ای دیگر از هواپیما پیاده شوی
و من از پشت شیشه برایت دست تكان دهم
لباس‌هایت را بتكان
اما فكر بلند شدن از زمین را نكن
راه فرار نداری
شأن نزول آیه‌های من شده‌ای
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
خیال تو

خیال تو دیوار غارها را منقش می‌كرد
درختم یا مجسمه‌ای كه موریانه در آن لانه كرده است
زنی بی‌دست و پا كه پیله می‌تند
و پیله می‌تند
و پیله می‌تند
چه كنم تا دوباره تو صحرا شوی
و من زنی كه مثل باد می‌دود
و هرگز نمی‌داند
در پیله فقط خیال تو بود كه زیبا شد و رفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 118 از 222:  « پیشین  1  ...  117  118  119  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA