انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 119 از 222:  « پیشین  1  ...  118  119  120  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
تنها

تنها آمده ام
هیچ غریبه ای نیست
تنم را در خانه گذاشته ام
نگاهم را در خواب
لبخندم را در عکس گوشه ی آینه
زیبایی ام را هم پشت در می گذارم
تو فقط در را باز کن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نیمه قلب

با نیمی از قلبم دوستت دارم
با نیمی دیگر خاکسترت را بر باد می دهم
میان این دو نیمه
با دهان زنی زیبا می خندم
دستت را اگر به سویم دراز کنی
گمان نمی برم عاشق شده ای
نگاهم اگر کنی
گمان نمی برم که می بینی ام
قصه اگر بگویی
یاد مهتاب و ماه و شب نمی افتم
صدایم اگر می کردی
شاید شعری تازه می نوشتم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غریق

باید غرق شوی
وقتی نامت در رسوب ساحل است
و لب های من جا مانده ی هم آغوشی دریا و آسمان
باید غرق شوی
تا پهلو بگیری کنار گریزم
که نور مه زده ی فانوس جزیره های گمشده است
نگاهم زمین می خورد کنار افق
اگر چشم هایت
دور این میدان تاریک بچرخند
وقتی از میان دست نوشته ها
حاشیه ی سپید کاغذ
چراغ مطالعه ی این میز کوچک است
باز هم سهم تو پلک های بسته می شود
و لبخندی که گستاخی نگاه تو را...
من آینه ی کف دریا باشم
و فکر کنی که آسمان نباید از روی موهایم بگذرد
وزمین نباید از زیر پایم بگذرد
ونباید دستی به دست های جاریم بخورد
و نباید باران به چشم هایم بخورد
تا تو بی آن که دست هایت را مشت کنی
و به رهگذران نیامده دشنام دهی
هی لب های گزیده و دست خط شکسته ی مرا بکشی
هی حرف هایم را توی گیومه بگذاری
و آخرش آنقدر بخوابی
که این چشم های رنگارنگ
بگذرند و غریبه شوند
تا حرف بزنم و بخندم وبی خیال بگذرم
و ندانم تمام طول خیابان
شانه به شانه ی مردی رفته ام
که صدای مرا نمی شناسد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
کسی که

میخواهم با کسی بروم
که دوستش دارم..
نمیخوام بهای همراهی را
با حساب و کتاب بسنجم،
یا در اندیشه ی خوب و بدش باشم،
نمیخوام بدانم
دوستم میدارد یا نمیدارم..
میخواهم بروم
با کسی که
دوستش میدارم..

پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
اشعاری از مهسا اربابی (افسانه )
دفاتر شعر :
یک عمر تنها
با من حرف بزن دل من
برای تو ...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دل شاد
در خاطرِ من نقشِ سَرابی دلِ شاد

شاید که تو در عالم خوابی دلِ شاد

در کلِّ جهـــان گر که بگردی بخــدا

هــرگـز نَتَوانی که بیابی دلِ شاد!!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
خوش به حال دلت
خوشا بحال دلت ، خوش شود به نیم نگاهی
اگر چه سال و اگر ماه و گر چه گاه به گاهی
ســراغ خفته دلانی چو ما نگیــر که عمری
خــراب راه و سیاقی شــــدیم رو به تباهی
گناه عشـق نبود آنچه نام عشـق نهادی
که در طریقت دل ، عاشقانه نیست گناهی
پنــــاه نیست قنـــــاری رفته از قَفَسش را
درین خزان و سیاهی که نیست هیچ پناهی
نه دل به آتش عشقی اسیر بود و نه راهی
خودش به دست خودش دفن شد به گور سیاهی
خوشا بحال دلت،اینچنین خوش است به رویا
امید هست که سر خوش بمانَدت همه راهــی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
و پاییز دیگزی
و پاییزی دگر
و من لبریز ، از اندوه تنهایی
تهی از عشق ، از احساس
و باغ از وحشت کابوس غم خشکید.
و مهتاب
که یخ زد ، از هجوم سوز سرما
غمین ،آرام و تنها.
و جنگل
به چشم خویش دیدم باد پاییزی
چگونه ، از تنش پیراهنش را می ربود،
چه غارتگر چه وحشی
و جنگل داد می زد ، دادخواهی هم نبود.
چو دزدی کو شبیخون می زند بر کاروان،
چنان وحشی، چنین آرام
- ندیدی بید مجنون گیسوانش را چه کرد؟
- و پروانه کجا رفت؟
- کبوتر جوجه اش مرد!
-قناری لال شد ، از بیم طوفان.
قفس بشکست ، آنروز
قناری لال بود
و هوهو کرد باد تند سوز.
و سنگی نا گهان بر شیشه احساس من خورد.
ازآن امید گریان و غمین مرد.
و پروانه کجا رفت ؟
کبوتر جوجه اش مرد.
شهابی بود که طی کرد آسمان را.
ستاره های شاد اما
رها کردند،رفتند
جهان را، مردمان را ، آسمان را.
چه عریانی،چه رسوایی
چه رسوایی
که نتوانی بدون عشق شعری ناب سرایی!
چه ماتم از زمین برخاست وقتی
تو دیگر چون گذشته ها
نخندیدی...
تو بد کردی به من
وآن گل بوته های احساس زیبا
من از طوفات خشمت هم گذشتم
از آن نامهربانیها ، از آنها
چنان پاییز بر باغ جانم
به بیرحمی چنین بیداد کردی
مرا آواره
مرا بی خانمان، بی جان
مرا از من تهی
سکوتم هدیه دادی
و خود فریاد کردی
قناری لال شد از بیم پاییز
منم از بیم طوفان خزان تو
تو عصیان بر خودت کردی
و یخ زد از تو وآن احساس پوچت آسمان تو!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نغمه کوتاه
ل در پی یک لحظه ی خوشبخت دوید
از خویش ، از احساس غزل دست کشید
تا قاف قمــــــر رفت ولی هیچ نیافت
بیچاره ز بایســت به ای کــاش رسید
چشمان تو اغوا گر قلبم شد و رفت
لبهای تو نجوا گر ماتم شد و رفت
باران اسیـــــدیِ نــگاهت به دلــم
سوزنده و اعطا گر صد غم شد و رفت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
محرمی نیست
غـــــم نادیدنت را با که گویم ، محرمی نیست
به تنهایی گرفتــارم ، دریغا همــــدمی نیست

چه راحت از تمام عـــــهد و پیمانت گذشتــــی
«نمی خواهم ترا دیگر !!» که حرف مُبهمی نیست

سلیمان غــــــــــرورم بی تو در آوارگــــی مُرد
چو انگشتر ز دستش دزد برد و خاتمی نیست

سپیــــــدار دلم را قلــــب بی مــــــهرت تبر زد
که بر زخم دل بی اشتیاقت مرهمـــــی نیست

خودت رفتی،..چرا پس خاطــــــــراتت را نبردی؟
به قرآن!! در دو عالم هم چُنانت حاتمــی نیست

من آن برگم که از بیم خزانت گشته ام خشک
به نابودی گرفتارم...که این درد کمــی نیست

مَلــول از نامرادیهای خود شاعر شدم لیـــــک
مرا خوشتر ازین افســانه، دیگر عالمی نیست.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 119 از 222:  « پیشین  1  ...  118  119  120  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA