ارسالها: 14491
#1,261
Posted: 2 Jan 2014 19:45
در كوچه هاي شب
اي كاش خوب من، در كوچه هاي شب
من بودم و تو باز، تا انتهاي شب
پر التهاب و رام، سرشار يكدگر
درگير بوسه ها، غرق فضاي شب
پر مي زديم و باز ، آرام و پر شرر
پروانه مي شديم در هر كجاي شب
در زير نور ماه، هم رقص لحظه ها
مست و ترانه خوان در انحناي شب
زيباست اوج عشق در كهكشان دل
لبريز عطر هم...، با رد پاي شب ...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,262
Posted: 2 Jan 2014 19:48
آشنا
اي آشناي آبي، من عاشق تو هستم
با چشم هاي پاكت پيمان عشق بستم
از روز آشنايي، با قلبي از خدا پُر
.از هرچه غيرازعشقت با جان و دل گسستم
با عشق، من نهادم هر گام را از اول
با عشق، حلقه بستهِ گرد تو هر دو دستم
شور و نشاطِ عشقت در جاي جاي قلبم
چشمان عاشقت را با عشق مي پرستم
زيبا تر از بهاري، صد باغ، غنچه داري
من پاي باور تو، تكرار را شكستم
عاشق ترين شقايق، مانند شبنم صبح
.من تا هميشه آرام ، بر گونه ات نشستم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,263
Posted: 2 Jan 2014 19:52
روياي با تو بودن
در چشم بيمارم، امشب چه زيبايي
هر سو كه مي گردم گويي همانجايي
در باغ ذهنم باز، عطــــر تو پيچيـــده
ياد تــو رويانده هــر گوشه رويـايي
امشب چه بيمارم؛ در تاب و تب جسمم
ماه و تب و رويت؛ يارب چه غوغايي
صد خوشه مهتابي، جادوي پرويني
لبخنـــد الهـامي، باغي شكوفــايي
وقتيكه مي خندي با شورو شوقت باز
هنگــامه اي گويي هميشه بر پايي
اما چو مي بنـدي چشمان مستت را
مي افكند ســايه هر گوشه تنهـــايي
گويي كسـي هـر بار با رفتنت در من
مي بنــدد از جانـم رخت شكيبـايي
تنهــاي تنهايـــم وقتي نباشي تو
در اوج عشقم باز، وقتيـكه مي آيي
اي كاش رازم را افشــا كند روزي
چشمان بي تابـــم در اوج رســـوايي؛
وقتيكه مي گويم، من عاشقم يعني؛
در قلب من جايي است، هميشه آنجايي
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,264
Posted: 2 Jan 2014 19:57
راز پنهانی
من واین راز پنهانی، من واین قلب طوفانی
رهایم کن ازاین رخوت دراین شب های طولانی
دلم مانند پروانه ، اسیر شمع چشمانت
که همچون چهره ی گل های صحرایی گدازانی
همیشه پیش تو قلبم شبیه شعله می لرزد
کم آوردم همیشه پیش دستانت، تو می دانی
نگو این حس نمی پاید، نگو من را نمی بینی
که هر شب شعر می رقصم به ضربِ ابر بارانی
برای دست های تو دلم تنگ است، خوبِ من
و آغوشم... بدون تو، تهی، درحال ویرانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,265
Posted: 2 Jan 2014 20:01
دوستت دارم
چون شعــــله پيچاني، از عشـق فـــروزانـم ........... از فـاصــله ميميــرم، من صبـــــر نمي دانـم
من آمـــــده ام بـا تـو! من آمــــده ام تـا تـــو! .......... من چشـــم فرو بستم؛ سرشـــار از ايمانـم
تو سرو سرافرازي، دل را به چـه مي بازي؟! .......... من پيچك يك رويــــــا؛ بــر گـــــرد تو پيچـانـم
دنبال چه مي گردي؟! عشق است دليل من ........... در تـاب و تبــــي تنــدم؛ من زاده طـوفــــانـم
مغــــرور تر از خويشــي، ديوانه عصيـــانـگر، ........... ميميــــرم از عشـــق تو؛ ديوانه عصيـــانـم!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,266
Posted: 2 Jan 2014 20:06
باران پشت شیشه
ماندم در انتظارت تنهاتر از هميشه
تشنه است تشنه جانم، باران پشت شيشه
من شاخه اي تكيده، دور از بهار و باران
تو آمدي و در تو بستم دوباره ريشه
بر آسمان قلبم خورشيد را كشيدي
گل هاي سرخ چيدي بر بوم سبز بيشه
با واژه ها و سازت، تمرين عشق دادي
تكثيـر مهــــر انــگار، قلب تراست پيشه
سخت است انتظارت وقتيكه بغض دارم
انگار مي زنندم بي رحم زخم تيشه
گفتي كه هست با من قلب تو تا قيامت
گفتي هميشه هستي؛ اي واي از هميشه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,267
Posted: 2 Jan 2014 20:10
عهد
چه عــــهد كرده اي تــــو با دل خودت به نـــام من؟
كه قفـــل مي زني بـــر آن به عمــــر بي دوام من
تو عـهد بســته اي ولــي، دریـغ فـــكر كــــرده اي
چـه مي كنــي بــه روزگــــار بغض نـاتمـــــام من؟
و كــاش قفـل واژه هــاي قلــب تــو، دلـــم نـبـــود
که مي شكستي اش، شبی لبي دمی به كام من
شكستم عاقبت من و به جاست عهـــد تو هنـوز
چــــــــرا نمی شــوی برون قـاب هـم كـــلام من
ببين كه قصـه هاي من، تمــام، درد دوری است
همیشه فاصلــه است دشمن مــدام گـــام من
هـــــزار تــكه مي شــــوم مقــابـل نگـــــــاه تـــو
بگـــو چه چـــاره در پی شکست انسجــام من
به سايه تكيه مي كنم من از هراس بي كسي
و جــز صــدا و نقش تو، حــــرام من حــــرام من
شكسته مي شوم به پاي عهـد تو، تو راسخي
. خــدا كند تو نشكني؛ كه روزني به شــــام من
در اين هـــواي یخزده دوباره شعله مي كشـي
بخــــار، روي شيشه و به روي آن، ســـلام من
بيـــا سكوت را غزل كـن آشناي شعـــر ســـرخ
نديـده ام تــو را، تـو بـا جهــان بگـــو پيــام من
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,268
Posted: 2 Jan 2014 20:20
شرح فراق
گـرچـه با دوري و اين فاصـله عـــادت دارم
بـا خيــــالت همـــه دم طــــرح رفــاقـت دارم
بـر لبـــــم خنـــده و بغضـي بـه گلـويـم پنهان
مـن به اقســام جفــــا اين همـه طاقـت دارم
جنـس آیینـه ی دل جــور به جُـور است ببين
كه مـن از شيشه گـرش برگ ضمـانت دارم
خستگـی طـــرح دلـــــــم، خـوب ببینـی اگرم
به تمــــام دل و جـــــان زخــــم ملامـت دارم
کاش یک لحظه جهان سوی دگر می چرخید
مـن از ایـن گـــردش وارونــه شـکایت دارم
شعـر اين فاصـــله هـا بين تــو و مــن گويي
شرح دردي است كه از هجـر و فراقت دارم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,269
Posted: 2 Jan 2014 20:26
نشان ایستادگی
شماتت براي من گران تمام مي شود
به جاي من نبوده اي
به جاي من نشان زخم بر تنتت ز تازيانه ی زمانه گل نكرده است
سكوت سرد تو، تمام فصل واژه را به انجماد مي كشد
سكوت مي كنم
پر از صدا و همهمه، پر از هجوم درد هاي تلخ و جانگزا
و مشت مي زند به سينه ام هجوم موج هاي منقلب
و در سرم تمام رعد هاي پر خروش
گيج مي روم
و موج مي خورم
خراش پنجه هاي روزگار روي صورتم
شبيه غنچه هاي اول بهار مي شود
و گريه ی هزار ابر دور ،
به اين بنفشه ها نثار مي شود
و زخم بر تمام من جوانه مي دهد
و بودنم...
هنوز بوي رد تازيانه مي دهد
هنوز بين بودن و سكوت تاب مي خورم
هنوز تازيانه ي عذاب مي خورم
و اين ... نشان ايستادگي است
تقاص ماندگاري است در برابر خداي جبر
و آزمون بي نتيجه اي براي صبر
و سايه ام
هنوز در ميان واژه هاي شعرهاي نيمه كاره محو مانده است
و من
نقش اولِ زنم براي قصه اي كه...
هیچكس نخوانده است.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,270
Posted: 2 Jan 2014 20:37
فرشته کوچک من
فرشته کوچک
فرشته همیشه
فرشته دور
دلتنگی هایم را پس نمی زنم
آغوشم، همیشگی ترین جای خالی است
و تو...
شاید تنها پاسخ به سوالی بی رحم
...
دستهایم از خاطره نوازشت دور است
و اشکهایم ، ردیف در شعری سرد
و بودنم...
داستانی تلخ
اتفاقی بی جهت
ماجرایی بی مقصد
...
ای دور
حجم انبوهی از اندوه در این دل تنگ، پشت رد پایت جا مانده
ای کاش قطاری مرا به آنسوی خاطره ها می برد
...
بی تو
خاطرم سرد است
و وجودم تمامی، درد
اما تو
کاش همیشه بخندی
فرشته کوچک
فرشته زیبا
فرشته دور
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
صفحه 127 از 222