ارسالها: 14491
#1,291
Posted: 3 Jan 2014 12:26
کافه عشق
باز هم عروسک شده ام.....
نه اشک می ریزم نه شکایت میکنم......
فقط میخندم
کاش میفهمیدی جسمم ارضا شدن در کارش نیست
من که گفتم عشوه هایم برای تو
کاش در خیال برهنگی هایم نبودی.....
اگر معشوق واقعی هستی بالا بکش و روحم را ارضا کن
اما تو تا همیشه میگفتی:
هر کس تن آتشین خود را ببخشد تا دل معشوق را گرم کند,
به بهشت خواهد رفت!!!!!!!!!
و من وانمود میکردم که راست میگویی!
و احساسی که ناگهانی به من چسپاندت........
کاش هنوز هم از پیچش چین دامنم میترسیدی
کاش تو هم دلت تنگ بود برای طعم تلخ خواب بادود سیگار......
برای یک فنجان قهوه با طعم تمشک.......
برای کافه عشقمان....
برای لحظات همیشه تا هنوزمان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,292
Posted: 3 Jan 2014 12:34
شیطانی معصوم
آهسته آهسته وحشی میشوم...
بیخودی متأسف نباش
تو آمده بودی که بروی
اصلا تو چه میدانی چه ترسی ست
ترس از کوچه های بعد از خداحافظ.................
همان بهتر که یک آرزو باقی بمانی
اصلا میدانی؟
دیگر بودن یا نبودنت فرقی ندارد......
همان بهتر که نباشی!!!!!!........
من دختری با طعم شکلات.......
تو شیطانی معصوم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,293
Posted: 3 Jan 2014 12:43
بانوی خاموش
من بانوی خاموش .....که در پس کوچه های سکوت به پایان میرسم
میگویند همیشه قصه ی انسان های معصومانه به پایان میرسد......
من زنی که مردش را گم کرد.....
مَرد!!!!
هنوز صدای دیوانگی ات در حریم اتاقم انعکاس دارد......
این انعکاس تنها رد پای توست:
انار بانو.....
بانوی مبهم.......
عروس کوچکم.......
صدایت آرامشم را پخش میکتد
نمیخواهم بشنوم
اصلا مگر نخواندی که نوشتم:
ورود با کفش های سیاه ممنوع
کجا؟؟؟؟؟
هوای اتاق بارانی شده وارد شوی خیس میشوی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,294
Posted: 3 Jan 2014 12:45
دیوانه ای که زیباست اما عصبانی
جهان پر از ح.ر.ا.م.ز.ا.د.ه. هایی ست که
مادر آنها به هیچ آقایی بله نداده است
حالا میخواهم به لهجه های غریب برایت شعر بگویم......
خدا کند این کلمات را درست بخوانی
وگرنه چگونه غرق شوم درتو که مادراین واژه های خیس شده ای
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,295
Posted: 3 Jan 2014 12:46
شاید این شعر هم یک مخاطب خاص دارد
شاید این شعر هم یک مخاطب خاص دارد......
...........دیوانه ای مینویسد
من به شکل غم انگیزی عاطفه هستم....
..کمترار هیچ...بیشتر از همه....
درست همانند رنگین کمان رنگ هایی دارم....
روشن وتیره....
بقیه هم همینطور...
اماکمی طول میکشد تا بفهمند....
خواهرم را بیشتر از افکار خدا دوست دارم...
لبخندی کوچک گوشه لبم است وغمی بزرگ گوشه ی دلم...
وهرگاه به او فکر میکنم
مزرعه ای بزرگ از توتون در سرم آتش میگیرد
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,296
Posted: 3 Jan 2014 12:53
اشعاری از معصومه نصیری
بیو گرافی خاصی از این شاعر موجود نیست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,297
Posted: 3 Jan 2014 13:00
دوبیتی
خزان دا یاز گشدا یای اولدون منه
هر گجه ایشیقلی آی اولدون منه
کیمسه سئویر آیرلا اولدوزدان آی؟
من سنه تای سن ده تای اولدون منه
----------------------------
ترجمه:
درخزان بهاران من شده ای
ودر زمهریرزمستان گرمای تابستانیم بخشیده ای
شب همه شب ماه پرتو افشان اسمانی منی
ماه وستاره را هرگز جدا نپسندد کسی
واینک من بسان تو شدم وتو چونان من...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,298
Posted: 3 Jan 2014 13:04
دوستت دارم...
تمام تن و روحم زخمیست
بارها وبارها زمین خوردم
درمسیرصعب العبور
گدز از
دوستت دارم!
به دوستت داشتم!
خسته
تیغ دلتنگی در پا خلیده
غبار غم بر دل نشسته
درد میکشم ...
باران رویش
از تب داغ جنون
تبخیر
جاده ی سبز نگاه
کویر
نفس در شماره
دل اسیر
نــــه نمیتوانــــــــم!
---
ای چشمه ی زلال احساس
مهربان ترین نفس خدای یاس
این جاده از پیش رو بردار
---
دوستت دارم
نه
دوستت داشتم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,299
Posted: 3 Jan 2014 13:16
دوبیتی
بردیده ی خود طرح سوالی دارم
ای کاش بدانی که چه حالی دارم
برلب زدن مهر سکوتم.. بهتر
آن وقت که آرزو های محالی دارم
...
به هر لحظه تو را ای گل پرستم
ز هجران رخت در هم شکستم
ولیکن با دلی لبریز از عشق
درون خاطرم هستی و مستم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,300
Posted: 3 Jan 2014 13:21
لبخند برلبم
صبحی دگربی تو
با تو شروع می شوم.
در تاب وتب دلم با یاد تو
آغاز می کنم خیال...
با خاطرات تو
دل تنگ عاشقانه های تو
لبخند بر لبم
نور دو دیده ام...
گشتی چرا کنون، بغضی... تو در گلو
اشکی به هردو چشم.
یاد آر لحظه ای
مهرم... تو بر دلت
من در کنار تو
تو در کنار من
با عاشقانه های هم
ما بین ما فقط حاکم دلای ما
یاد آر لجظه ای،
دمی...
ماه من بیا
ای مهر من بتاب
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟