انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 139 از 222:  « پیشین  1  ...  138  139  140  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
نزدیک تر از دور

کمانچه ای در بند سکوت
قلمی به مراقبه نشسته
کاغذی به معراج رفته
واژه هایی مزین به ایماژ های رنگارنگ
قلم زنی غرق در آتش سودای خویش
حقایقی که در هر ثانیه
خود را با عقربه های ساعت به دار می کشند
واقعیت هایی کریه
که با سیاه کردن صورتی
آب تلخی می شوند بر دیده ی کودکی
و در این میانه
من هنوز هم درج گوهر می کنم
و منیک گونه
بر کرسی دانشگری ام تکیه زده ام
اما ندیدم و نخواستم که ببینم
مهتاب هایی که کمی نزدیک تر از دور
در آب فرو می شوند
بی آنکه قصه گویی باشد
که نقل کند حکایت بی فروغ این نقش بی غبار را
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خواب زمستانی

اتاق فکرم تاریک ست
همچون روزگار ابیدادی که مرا اسیر خود کرده
سخن نه به آور
که از شک برخاسته از درد گویم
خاموشی ام را از بی ریشه گی ام مدان
من دیریست
که سیرت آرون داشتن را زیاد برده ام
تو بگو
در باتلاقی که بوی تعفن دورویی و تزویرش
جنگلی را به خواب زمستانی کشانده
رویای برخاستن چکاوک به سوی آبگون قفس
خیالی عبث نیست؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اسلوب خاک گرفته

در دل این چادر کافوری
هنوز هم بر سر
اصالت داشته و نداشته ی روح خاموشم
پای میز قمار آروین ها کنم
و انگشت شک
بر اسلوب خاک گرفته ی
این چاربند می کشم
تو نیک می دانی
من نه حلقه ی بر درم
نه به ریسمان چهار زبان چنگ زنم
اما در آیینه ی پندار هایم
منی می بینم که خلق نشده
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
واژه های بزک کرده


از چه گویم
در زمانه ای که معنی را
پیش پای واژه های بزک کرده
به قربانگاه می برند
از خاموش پیکرانی گویم
که آب خفته را از خود می رانند و
دل به گودالی پر زآژند بسته اند
از خستن نقد جان پیران ادب آوازه ای
که دیده کنان بر ردای نیل
رویایی مانی را در سر می پرورانند
نکته ی پر گار این ست
در دورانی که کتیبه ی اخلاق
همچون گردکانی
بازیچه ی کودکان هربرزن شده ست
از هر چه گویی
شعاریست که این روزها
گلیم زیر پای چوپان معروف قصه هاست


پایان
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
اشعاری از
هنگامه هویدا


********
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
به ان ها بگو


به آن‌ها بگو
این زندگی باید از پنجره پرت شود بیرون...
و پرت‌اش کن
پرت‌اش کن میان برف‌هایی
که سرد و مواج
در خاک پخش می‌شوند...
و پخش شو
در همه‌ی خاک‌های حوالی تن‌ات
و حوالی تن‌های پراکنده و
سرد دیگران

این همه سرد... این همه تن‌
پخش می‌شوید و پراکنده در هم
و هیچ‌کدام یادتان نمی‌آید
حوالی کدام ساعت
اولین پنجره
رو به خیابان گشوده شد..
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
بیا در باره اش حرف نزنیم

بیا درباره‌اش حرف نزنیم
بیا فراموش کنیم که بود
که هست
همه چیز شبیه آونگ یک ساعت
در نوسان
در رفت در آمد

بیا فراموش کنیم
که من زیبا هستم
و تمام این آدمها که تنشان می‌خورد به تنمان...
تمام این آدمها که در حال رفتن‌اند
زیبا هستند

آدمها می‌روند و
زیباتر می‌شوند
دور و دورتر
و وقتی که دیگر دیده نشدند
زیبایی تمام افق را می‌پوشاند

به تو هم گفتم
باید بروی
اما تو
تمام سهم خودت را به من بخشیدی
و در قاب پنجره ماندی

من دور شدم...
و قاب پنجره
تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شد
و تنگ‌تر و تنگ‌تر
فضای ریه‌هایت

مدام خمیده و
خمیده‌تر شدی
و وقتی که دیگر دیده نمی‌شدم
پنجره تمامِ تو بود
گشوده به زیبایی افق
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
سخت است


سخت است به این آدمها بگویی
چقدر همه چیز بی‌خودی بد است
بی خودی همه چیز حالت را بهم می زند
سخت است به این آدمها بگویی
آدم بی‌خودی هستی
...که سر از این همه‌ بی خودی در نمی آوری
و بی‌خودی
دینامیت
گوگرد
و چاشنی باروت
مثل بمب دست‌ساز
هر لحظه
در دهانت منفجر می‌شود
سخت است..
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خواب هایم


خواب‌هایم از فرط مرگ
گرسنه است
و دارد در تنم می‌سوزد
تا یادم نرود
زندگی
سیری ندارد
می بلعد تمام آدم را
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
مرد مرده


سلام کن به مرد مرده
مردی که یک روز عصر
ناگهان
و برای همیشه
با خواب
رفت
به گندمزارهای ساعت شش
و حالا بازگشته
تا باقیمانده‌ی جانش را
از دنیا بکند
و با خود ببرد
به نغمه‌های
کودکانه
داستان‌های هری پاتر
و فواره‌های نور افشان

صدای زنگ شترها
در وسط بزرگراه
و صدای بوق ماشین‌ها

سلام کن به مرد مرده
که از میان دندان‌های سفید مرد کت شلوار پوش
روی پلاکارد بزرگ تبلیغ سس مایونز
لبخند می زند
لبخند می‌زند
تا آخرین گوسپند
روی ریل سلاخی
احساس نکند
تنهایی را
سلام کن به مرد مرده
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 139 از 222:  « پیشین  1  ...  138  139  140  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA