ارسالها: 14491
#1,411
Posted: 6 Jan 2014 18:57
ساده
از پشت پنجره دیدم نگاهت را
تویی که یکبار
فقط یکبار از آن کوچه گذشتی
پنجره ویران و
کوچه خیابان شد
منِ ساده اما هنوز
عمق نگاهت را در سایه های خیال ،
عاشقانه می پندارم...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,412
Posted: 6 Jan 2014 19:18
تنهایی
سکوت
پشت صدای قدمهایم
بلندترین فریاد باغ متروکی ست
که ریشه های خشک جامانده در خاکش
همراهی باغبانی دلسوز را تمنا می کنند
در سایه سار تنهایی
چنگ دلتنگی می نوازم
و در پیوند با آفتاب خاطرت
روز را بدرقه میکنم تا شب
که با ظهور مهتاب از راه برسی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,413
Posted: 6 Jan 2014 19:22
دوکوتاه
به ناگفته هایم گوش کن
دروازه های بهشت قلبت را،
به روی احساسم بگشا
که در پناهش بودن آرزوی من است
فقط بخند
و بگذار لبخندت در خاطرم رقم بخورد
آینده را با همه ی سختی هایش تحمل می کنم
دستانم را به تو می سپارم
چون برگی که خود را به باد...
مهرت به من می دهی
به دل می نشیند ،
چون بذری تازه درقلب خاک...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,414
Posted: 6 Jan 2014 19:28
درهای بسته
پشت این درهای بسته
و قفل های زنگار نشسته
روز گاری رونقی بود
در سرای کهنه ای که ،
خاطراتش بارها از سر گذشته
هان ،ای می ناب
ناب تر از تو ،چشم افسونگر یارم
که به صد مستیِ با تو
حرامش نکنم
بیشتر شد دلواپسی ام
آن زمان که دیگر چشمهایم
برایت خیس نبود !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,415
Posted: 6 Jan 2014 19:41
دفتر سبز
برگ به برگ
ترنم زیبای عاشقی ست
دفتر سبز طبیعت
برخطوط حاملش
نُتهای آرامش باران و نسیم را بخوان
و بنواز آهنگ دلنواز نشاط را
بر بستر پندار خسته و تب دارت
اعجازش ببین،
تا بدانجا که پر بگشایی
در آسمان آبی رویا
بی آنکه پرنده باشی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,416
Posted: 6 Jan 2014 19:43
تو
تو،شوالیه من در زرهی پولادین
تو،الماسی درخشان در دل صخره ای سخت
چه آسوده ام در میان بازوانت
آن هنگام که هراس تنهایی را
با بوسه ای از وجودم می رانی .
*******
ایمان
درختی پاییزیَم
که برگ برگ عشقم را به پایت ریختم
چه بی تفاوت بر آنها گذشتی!
امّا بدان ،
روح سبزم را اسیرت نخواهم کرد
من به بهاری دوباره ایمان دارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,417
Posted: 6 Jan 2014 19:46
فراموشم نکن
فراموشم نکن ،
جاده ها حسودند
زیر پایم را خالی می کنند!
آئینه وار مقابلت ایستادم،
چه میدانستم از خودت گریزانی؟!
با کوچ دستانت ،
گویی پاییز به گیسوانم رسیده
که این چنین،
تار به تار می ریزند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,418
Posted: 6 Jan 2014 19:47
عشقی نو
خزان با تو بودنم،
با سردی زمستانت پایان گرفت
بهاری شدم بی تو
گلزاری ساخته ام از عشقی نو
قاصدکهای احساس را
فرا خوانده ام از سرزمینت
تو، لایق بندگی عشق نبودی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,419
Posted: 6 Jan 2014 20:07
درخت انار
نگاهم به درخت انار
چشم می بندم در سکوت
شوق روزگار کودکی
چیدن بادکنک های آویزان
از سقف
خواندن تولدت مبارک
شور و هیجان ،
یک دنیا صداقت ...
صدایی آشنا
باز میگردم زیر سایه ی این درخت
و می چشم طعم گس این خاطرات را
در چشمان بیقرار کودکم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,420
Posted: 9 Jan 2014 13:27
ادمک شارژی
بر می خیزد چو هر روز
آدمک شارژی ،امروز
به نیت یافتن نان
راهی میشود خیابان
ریه هایش خو گرفته با غبار
چشمهایش نمی بارد دگر،
از غصه های روزگار
غم و شادی را دگر از یاد برده
آخر میدانید؟
احساسش را ،نیاز برده
امروز در راه،
آشنایی دید از دوران قدیم
کاش می شد دمی
با او سخن می گفت
از آن و ازین
ولی افسوس بی رمق بود
طاقت ماندن نداشت
باید شارژ می شد،
چاره ای دیگر نداشت...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟