ارسالها: 14491
#1,421
Posted: 9 Jan 2014 13:28
سر زمین رویا ها
شب از راه می رسد
دوباره،
همراه می شوم با جادوگر خواب
در سفری به سرزمین رویاها
آنجا همه چیز زیباست
صورتکها به کنار
لبخندها آشکار
بوی دلپذیر محبت پیچیده در هوا
غصًه ،
پربسته در قفس
در حسرت جولان
مانده بر طاقچه ای در کنج فراموشی
سلطانی مهربان
با خادمانی مهربانتر،
سهم عدالت در ترازوی اخلاص را هدیه می کنند
به تماشای این شگفتی،می نشینم ساعاتی چند...
در وداعی ناگزیر بازمی گردم به صبح
به دنیای تردید و بی مهری
و بی صبرانه تا فرا رسیدن شب و سفری دیگر
ثانیه ها را سپری می کنم...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,422
Posted: 9 Jan 2014 13:29
قسمت نبود
قسمت نبود که باهم،
اوج بگیریم تا آسمان
تا کهکشان هزار ستاره
قسمت نبود تن بسپاریم به رود
گذر کنیم از آبشار سقوط
و دل بزنیم به دریا
قسمت نبود گوش کنیم باهم
به ترنًمهای دلپذیر باغ،
آواز قناریهای شاد و،
زمزمه ی نسیم هزار خاطره
تو همسفر شدی با باد
و من در قلمرو خویش
تندیسی ساختم از تنهایی...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,423
Posted: 9 Jan 2014 13:30
درد
درد یعنی شکستی در کمر
از فشار فقر و نیز درماندگی
درد یعنی زخم صورت،
زخم دست کودکی
در کمک کردن به خرج زندگی
درد یعنی آن خیال هرزگی،
باور هذیان پوچ
درد یعنی در همین همسایگی
مادریست تنها با طفلی یتیم
درد یعنی خیانت،اعتیاد
مرد و زن درگیر این بیچارگی
درد یعنی سکوت سرد خاک
در عزای مردن پروانه ها
کوی و برزن خالی از شور و سرور
جمله یاران خسته از دلمردگی
درد یعنی من بی خیال،تو بی خیال
هرچه باداباد،بگذرد این زندگی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,424
Posted: 9 Jan 2014 13:36
عادت
بیزارم از بودن
اما نبودن
عادت،
این ریاکار پلید
پیله ای گرد تنهائیست
حاصلش امًا،
پروانه ایست با بالهای زخمی
ساکت و مغموم
به زیر سقفی پوشالی...
غنچه ها تشنه اند
آسمان نمی بارد محبت
خانه مآوای نفس تنگیست
آخر اینجا،
جای عشق بسیارخالیست....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,425
Posted: 9 Jan 2014 13:36
دفتر سپید
می خواهم بنویسم ولی آزاد
نمی خواهم اسیر بند و قافیه باشم
یا که ایهام و تضاد
فقط بنویسم آنچه در دل هست و در افکار
چهارچوبش را نمی خواهم
سخت است بودن واژه ها در حصار
رها میکنم جرعه جرعه احساس
بر دفتری سپید
بدون هیچ بیمی و هراس
می نویسم آنچه که میگذرد
بر تو و بر من و هر چه بین ماست
مینویسم خسته ام ،
بیا تا بگذریم از این تکرار
بغضها در گلو مانده ،چشمها بی قرارند،بی قرار..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,426
Posted: 9 Jan 2014 13:40
تعبیر خواب
ایستاده ام تنها،
در دشتی سبز و بزرگ
زیر آسمانی آبی و پهناور
با دستانی بسته
مهر سکوت بر لب
دست و پایم خونین،
از فشار بندهای بردگی...
باچشمانی خیس و ورم کرده،
به اطراف مینگرم...
گرگهایی گرسنه،
از پس بیشه های دور
مرا به نظاره نشسته اند
می ترسم و بر خود می لرزم...
تمنای آزادی در وجودم می خروشد
زنی سرگشته و اسیر
در سرزمینی با رنگهای فریبنده
که مآوای دیو و ددهایی است بیشمار...
هان ای معبٌر !
چیست تعبیر این خواب؟؟؟
من کجا و دشت زیبا و
این همه درد و عذاب؟؟؟!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,427
Posted: 9 Jan 2014 13:44
رویا
یک فنجان چای،
شاخه ای گل سرخ
و شیرینی نگاهت که باشد
برای تمام عمر
رویا پس انداز کرده ام....
انتظار
جامه ی صبر بر تن می کنم
سرمه ی مهتاب میکشم بر چشمان خواب
و در انتظارت می نشینم
تا سوار بر مرکب طلوع از راه برسی...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,428
Posted: 9 Jan 2014 13:45
باغ خیال
سر میزنم به باغ خاطرت
پشت پرچین خیال،
محو تماشا می ایستم
سرو قامتت را می بینم وتحسین میکنم
عطر یاسهای سفید،
عطر دستان نوازشت...
چه سخاوتمندانه ارزانی می کنند،
مهر را و بوی ناب عشق را...
نسیم خوش تمنا،
پیچیده در لابلای شکوفه های نگاهت...
چشمانم را می بندم
و تن می سپارم به آغوش نسیم
گم شده در زمان ومکان
سبکبال و شادمان به آسمان میروم
آری ،
من با تو شکوفا میشوم...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,429
Posted: 9 Jan 2014 13:46
سکوت
از جاده نمی گویم،
از دوری
از سفر
وهر آنچه که فاصله است
این بار می گویم از ماندن
و هم آشیان بودن،
امٌا
در سکوتی به مسافت یک عمر....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,430
Posted: 9 Jan 2014 13:47
اسمان
آسمان ،همه جا یک رنگ نیست
انعکاس دشت خون،
لاله پرپر شدن و شبنم خاک،
آبی نیست...
رنگ زرد،بر گونه ی این کودکان بینوا
یا که سرخی خجالت بر رخ صاحبدلان،
آبی نیست....
تیرگی رابطه،بر سر مال و منال
حرص بیخود، یا که قحط عاطفه،
آبی نیست...
با اینهمه،
گوشه ای از آسمان
رنگ سبزی دیده ام
رنگ دستان دعا،
بر فراز مردم بی مدًعا
ای خدا ،
ای خالق بی انتها
آسمانت را ببین!
آبی یکدست نیست
همه جا یک رنگ نیست....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟