انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 151 از 222:  « پیشین  1  ...  150  151  152  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
جهنم باشد و لبخند زیبایت

بهشتت را نمی خواهم
جهنم باشد و لبخند زیبایت
بهشت ارزانی آن کس
که می کوشد برای آن
زمین را هم نمی خواهم
بیا بار امانت را
بگیر از من سبک سازم
که من ظالم ترین بودم
که بر خود ظلم می کردم
بیا هر آنچه را دادی
بگیر از من رهایم کن
فقط یک چیز می خواهم
نگاهت را
جهنم باشد اما با نگاه مهربان تو
که من با عشق میسوزم
جهنم آتشش سرد است...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اسمان یک وهم است

دلم اندوه نگاهی دارد
که ز من گشته دریغ
و به من آموخته است
آسمان یک وهم است
به همان وسعت عشق
ودروغ است دوری
دوری از این هر دو
که همه در پی آن گم شده اند
این چه وهمی است خدا
عشق "در خانه و ما گرد جهان" گم گشتیم
خسته از راه و
اسیر وهم مردم گشتیم
****
دلم اندوه نگاهی دارد
که زمن گشته دریغ
و به من آموخته است
آسمان یک وهم است
آ سمان رنگ نگاه عاشقی بی پرواست
با همان وسعت و عمق
آسمان در کف تست
عشق را گر که به دست آوردی
****
آسمانت گشتم
با نگاهی نگران
دل من کن مهمان

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دلم تنگ و

دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
تو گویا در نمی یابی تو دل سنگ

دلم شیشه دلم آب و دلم نار
دلت از عشق من دارد چرا ننگ

دلت از سنگ و دارد جنگ بسیار
دلم ساده دلم باران و بی رنگ

دلت استاد درس عاشقی بود
که دل را کرده با عشقش هماهنگ

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
جا مانده ام

همرهان رفتند و من در ناکجا جا مانده ام
فصل کوچم گشت و من اینجا چه تنها مانده ام‬

گشته بالم زخمی و پرواز من شد ناتمام
قایقی در ساحل و با عشق دریا مانده ام

‫چاره ای پیدا کنید ای دوسِتان اهل دل
گم شدم در جستجوی خویش و اینجا مانده ام

هیچ کس در این بیابان نیست اینک جز خدا
بارالها! با امید طور سینا مانده ام

گفته ام خورشید خواهد آمد و شب رفتنی است
روزگاری منتظر بر صبح فردا مانده ام
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اخرین بهانه

دوباره یاد تو چنان نسیم
تمام خاطرات دفتر دل مرا
ورق زده
و همچو صد شهاب آ رزو
به ظلمت دلم
فروغ شادی وفلق زده
تمام خاطرات پر شکوه تو
به کوچه های قلب من دویده باز
ترا بهانه می کند
دو باره اسب وحشی نیاز
ترا که همچو قاصدک
فضای خاطر مرا
پر از بهانه می کنی
دوباره باز کم کَمَک
نگاه و خنده های عاشقانه می کنی
و با نگاه پر فسون خود
به قلب پر غرور من نشانه می کنی
تو در وجودم آشیانه می کنی
ترا به خواب دیده ام
که دست خود
به جای زلف های من
به زلف بید می زنی
نگاه خود زمن دریغ می کنی
بر آن درخت دید می زنی
به گفته معبران
تو از دل کویری ام گذشته ای
که هستی مرا پر از شراره می کنی
دل ضعیف و کوچک مرا
تو پاره پاره می کنی
.....
دلا بمیر....دلا بمیر
و یا بزرگ شو برای یار
بمیر عشق
تو هم بمیر
که اسب وحشی دل مرا
رها زبند کرده ای و بیقرار
تو ای شکوه عشق
تو ای طراوت بهار
تو ای صداقت همیشگی
برای من
برای دل
برای عشق
تو آخرین بهانه ای برای زندگی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بوم.. تک

دلم از دوست گرفت
که به قلبم ره یافت
و در آن ساخت زخود کلبه مهر
فصل کوچش چون شد
کلبه ی مهر مرا ترک نمود
و مرا خاطره ای رو به فراموشی کرد
...
دلم از یار شکست
که ز من برد دل و قدر ندانست بر آن
...
حال با سینه ای از خالی پر
نفسی می آید
پی دل می گردد
من به او می خندم
و به تنهایی خویش
و غمی بر جانم...!!!
دست بر سینه برم
تپشی نیست خدایا شکرت!
و خدا می خندد
من به ناگاه خودم میگویم
بوم.. تک... بوم.. تک... بوم.. تک

...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
ندارد

به جان گفتم بمان
رفت و نیامد

به غم گفتم برو
مانده کنارم

به دل گفتم
صبوری کن عزیزم
که من تنهابه حق
امیدوارم

عجب دارم ازین گردون هستی
که از او هر چه می خواهم ندارد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نماز باران

همچون کویر خسته و خشکیده
مانده در عطش
دست نیازِ آمدنت گشته است باز
باید برای آمدنت نماز باران خواند
من با همه دلم ایستاده ام نماز


پناه

سلام
به من پناه می دهی؟
به من که گم شدم میان راه زندگی
کسی مرا نخواست
کسی مرا ندید
و من گریختم ز خود
و گم شدم ز ترس
به من پناه می دهی؟
شنیده ام میان راه
کسی پناه می دهد به بی پناه
چرا چنین کنی نگاه ؟!
به من پناه می دهی ؟ پناه !
...
صدای پرمحبتی دمید در فضا
چقدر تو دیر کرده ای؟!

بیا
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خبرت هست

" خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست "
دل به صحرا شد و دیگر نفسی رامم نیست

خبرت هست زمستان ز فراق تو شده ست
هیچ از باده ی پر مهر تو در جامم نیست

شده تلخ از غم و تقدیر دهانم چون زهر
هیچ از قند مصفای تو در کامم نیست

شدم آهو وُ تو صیاد و به دنبالت مست
هر چه گشتم که بیابم ، خبر از دامم نیست

رفت از دست، دلم همچو وفای تو به عهد
گو که در دفتر دنیا خبر از نامم نیست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تا شقایق هست

تو نیامدی
قاصدک ها مردند
تو نمیایی
و شقایق میمیرد
و چگونه زندگی باید کرد
وقتی که شقایق مرد؟!!
تو بیا
با شاخه ای شقایق در دست
و تولد می یابد
قاصدک، هر جا هست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 151 از 222:  « پیشین  1  ...  150  151  152  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA