انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 154 از 222:  « پیشین  1  ...  153  154  155  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 

آن دل دریایی ات


آن دل دریایی ات
کوچک نمی خواهد مرا
می خواهدم؟!
چون که خواهم لایق قلبت شوم
در سکوتم منتظر می مانمت
تا بیایی و غمم را بشکنی
دست رد بر سینه ی غم ها زنی
من که خواهم لایق قلبت شوم
در سکوتم منتظر می مانمت، می مانمت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
ترسم که روی

ترسم که روی غمت مرا یاد کند
ترسم خبرش دشمن من شاد کند
ترسم که نباشی و دل عاشق من
هستی ام را همه بر باد کند
...
آخر دل من، دلش برفت از بر تو
دیگر چه ثمر اگر تو را یاد کند
...
درد دل من یاد شدن نیست عزیز
خواهم که بماند و دل آزاد کند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

ای سرنوشت


ای سرنوشت
که رقم می زنی برای عشق
دوری و انتظار
نفرین بر تو باد
به یاد آن روزهای در بهار
نفرین بر تو باد
به یاد فصل وصل فصل یار
نفرین بر تو باد
به یاد درد فراق و اشک های چشمه سار
نفرین بر تو باد
به یاد غم دل، امید انتظار
نفرین بر تو باد
به یاد عشق به یاد یار
نفرین بر تو باد

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

چگونه رامشان کنم؟


در انتظار یک نگاه
در انتظار یک صدا
ببین چه ساده داده ام
تمام شادی دلم
دلم و دیدگان من
بهانه ات گرفته اند
چگونه رامشان کنم؟
چگونه رامشان کنم؟
زمانه ام سیه شده
ز دست دیده و دلم
زمامشان به دست توست
بیا به نامت می کنم
بیا به نامت می کنم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
قصه ی لیلی

در گمانم لیلی این قصه من بودم
شاد و شیرین در کناری خوش می آسودم

لیک کوه کن آمد، ستون از دل ربود
بیستون زاد و دگر، معشوق ما لیلی نبود

عشق او را پادشاه دل نمود
لیلی بیچاره عاشق گشته بود

قصه دیگر قصه ی پیشین نبود
قصه ی لیلی و مجنون، قصه ی شیرین نبود

لیلی ما از پی مجنون دوید
عاقبت خود در بیابانی بدید

دید مجنون کعبه ای را ساخته
دل در آن کعبه نهاد و زندگی را باخته

رفت و دستی بر سر مجنون کشید
گفت برخیز، خالقت دل را بدید

دل فدایت می کنم سلطان من
بر دل من پا بنه، وز بیابان دل بکن

درد جانت را درون من بریز
لیلی ات مجنون شده ست و بی گریز

آن خدایی را که فریادش زدی
از پی اش تا این بیابان آمدی

کرد دل را مست و حیرانت، ببین!
من فدای خالقت ای نازنین
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

به تو می اندیشم


به تو می اندیشم
و به آن روز نخست
و دل شکسته ام می سوزد
به تو می اندیشم
و به احساس دلی که تو را باور کرد
به تو می اندیشم
و به حیرانی خویش
و دل سوخته ام می شکند
به تو می اندیشم
و به آن آتش سرد
که دل کوچک من سوخت و خاکستر کرد
به تو می اندیشم
و به آن خاطره ها، لبخندها
و به شیرینی آن احساسی که دلت ابتر کرد
به تو می اندیشم
و به معصومیت چشمانم
که پناهی زتو میخواست
و دریغا تو چه کردی؟!
به تو می اندیشم
و به قلب سنگت
کآخر زندگی ام دیگر کرد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

یکی بود یکی نبود


یکی بود یکی نبود
زیر این سقف کبود
جز خدای عاشقا هیچکی نبود
اون نبود قصه ها
بعد این همه روزا
آخر قصه رسید
تا که چشمش منو دید
بغض گلوشو پاره کرد
اشک چشماش
این غم ها رو چاره کرد
گفت به من عزیز دل
مجنون قصه ی من
چی به روزت اومده
مث اون روزا بخند
خندیدم، گفتم بشین
می خوام قصه ای بگم ای عزیز نازنین
توی این قصه ی ما
من بودم تو بودی ُ
این خدا شاهد ما
اومدی بعد روزا
میگی پیر شدی چرا؟
یادته جوون بودیم
لیلی و مجنون بودیم
گفتی اینطور نمی شه
عشق باید قصه بشه
رفتی ُ تنها شدم
مجنون لیلا شدم
یادته گفتم بیا
بسه این تنهاییا
یادته گفتی، زوده
آسمون دلت چه کبوده
قصه ی ما، قصه ی یکی بود یکی نبوده
گفتی واسه اومدن خیلی زوده!
گفتمت توی قصه ی یکی بود یکی نبود
آسمون رنگش کبود
مگه توی اون دلت عشقی نبود
تو بگو آسمون چه رنگی بود؟
گفتی: آسمون رنگ خدا
ماه و خورشیدم جدا
یکی بود یکی نبود، قانون قصه ی ما
حالا هردوش بشه بود؟!
نمی شه خانم خانما
یادته دلم گرفت گفتی رسم قصه هاست
باید عاشق بمونی عشق چراغ جاده هاست
معشوقم نباشه وعشق وارسته بشه
آخرش بفهمی توعشق واقعی خداست
منم عین قصه ها بودم و یکی نبود
اون نبود زندگی منو تو جاده کشوند
عشق چراغ جاده و تو دلیل زندگی
گشتم و پیدا شده راه و رسم بندگی.
خنده داره!!
اومدی، قصه رو خراب کنی؟
یا که شاید اومدی نقشه ها بر آب کنی!!
اما اینجا آخر قصه ی ماست
به جون خودت قسم
قصه هات همیشه راست
من میرم که فهمیدم عشق واقعی خداست
اما یادت بمونه
یکی بود یکی نبود، قانون قصه ی ماست
یکی بود یکی نبود...
می شنوی عزیز ناز
من یکی نبود میشم
تو، یکی بود ُ بساز
کتاب قصه ی تو خیلی وقته شده باز
مجنون این بار تویی قصه ایی تازه بساز
پاشو تا جا نمونی این مسیر قصه هاست
تو چشات غمه چرا؟!
یکی بود یکی نبود، قانون قصه ی ماست
روزی که فهمیدی تو عشق واقعی خداست
منو از اینجا ببردیگه دور بودن خطاست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

تو را من دوست می دارم


تو را من دوست می دارم
و می دانم که می دانی
ولی افسوس...
تو را عاشق تر از خویشم
نمی دانم که می دانی
ولی ای کاش...
تو را مجنون تر از لیلا
تو را شیرین تر از فرهاد
بدان من دوست می دارم
ولی اما...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

عکسی از لبخند خدا !!!


این شعر نیست
خط خطی های دل کوچک من است
پراکنده و شاخه شاخه
چون که ترسیدم
از عهدم
عهد من...
گفتمش چرا، نا امید از خدا شدی؟
نا امیدی خنده ی شیطان است
و خدا مهربان یار ما
قبل دادن هدیه اش
امتحان صبر می گیرد
چه قبول گردی، چه رد
باز هم خدا، هدیه می دهد
ولی
صابران را
میهمان به لبخندش می کند
باورش نشد
و من عهدی بستم با او
عکسی از لبخند خدا !!!

و دلم ترسید از عهدم
و تنم لرزید
عکسی از لبخند خدا، یعنی
جاده ی صبر را رفتن، تا انتها
می توانم آیا؟!
من امیدش گشتم و شکستم یعنی
نا امیدیِ یک دنیا
تو بگو دوست من
میتوانم آیا؟!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نمی خواهی که برگردی؟

به آتش می کشی قلبم
نمی گویی چرا کردی!
به چشمانم تو غم دادی
نمی خواهی که برگردی؟!
دلم اینجا، در این تاریکی و سرما
اسیر درد هجران است
نپرسیدی چگونه تاب آوردم
در این سرما و این سردی!!
نمی فهمی چه می گویم
اسیر عشق من هستم
تو در دنیا چه غم داری؟!
تو شیرینی و بی دردی.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 154 از 222:  « پیشین  1  ...  153  154  155  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA