ارسالها: 14491
#1,541
Posted: 11 Jan 2014 16:53
من آرزو می کنم
من آرزو می کنم
همدلی را
از تو، از خودم
آرزو می کنم
مهربانی را
از تو، از خودم
چرا که این ها
پیوند را ناگسستنی خواهند کرد
و
عشق را پایدار
و
دوست داشتن را ابدی.
با الهام از اشعار "مارگوت بیکل"
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,542
Posted: 11 Jan 2014 16:55
بگذار سنگ ها به زمینم بزنند
اندکی صبر باید،
شاید
با رسیدن، اندکی زودتر
نادیده گرفته باشم
دنیایی را
و
از دست داده باشم
حقیقت رویایی را
بگذار
دریاها طوفانی شود
بگذار
کوهها راهم را ببندند
بگذار
آسمان بارانی شود
بگذار
سنگ ها به زمینم بزنند
تا
آهسته تر بیایم
اکنون که،
صبر کردن را نیاموخته ام
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,543
Posted: 11 Jan 2014 17:01
عصیانگر
سکوت قلبم را شکستی
عصیانگرم کردی
و اکنون
محبوسم ساختی
در حصار دلتنگی هایم
صدای فریاد های عاشقانه م به تو نمی رسد؟!
شاید می رسد..
صدای فریاد های عاشقانه م را که می شنوی
دلت نمی لرزد؟!
شاید می لرزد..
بیا
این حصار شیشه ای را
با دل سنگت بشکن.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,544
Posted: 11 Jan 2014 17:01
مث سیب سرخ حوّا
مث خوابی
مث آغوش یه مادر
مث لبخند پدر
مث سیب سرخ حوّا
مث شیرینی خرما
مث ماهی توی دریا
عاشق و خوش و رها
بگو بارون به تو رفته
یا تو بارون شدی آروم
مث بارونی قشنگی
بشور این غم ها رو از روم
میخوام آهوی چشات شم
میخوام عاشقم شی کم کم
میخوام از چشام بخونی
دوست دارم باهام بمونی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,545
Posted: 11 Jan 2014 17:02
از تو می گویم
از تو می گویم
و از دل خویش
بیا
باران همان دم که لبخند زدی
متولد شد
دلم آماده ست
چشمه خود را در آیینه ی دل من نظاره می کند
کودکم پرسید:
چرا دریا تشنه است؟
امروز به او خواهم گفت
که دریا
فرزند چشمان من است
و
نذر عشق تو شده
بیا..
خورشید دیگر نمی تابد
مشرق وجود من نورانی است
اما
در انتظار طلوع تو.
طلوع کن
دوست دارم از نگاه تو
خود را بنگرم
از پنجره ی نگاه تو
آسمان را، دریا را
می خواهم احساس را
با دل مهربان تو، بفهمم
تو کجایی؟
تو کجا ماندی؟
بیا..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,546
Posted: 11 Jan 2014 17:02
بوی انار می آید، بوی سیب
قلبم بوی انار می دهد
بوی سیب...
یعنی عاشق شدم؟!
چه می گویم؟!
من که از ازل درآتش عشقت جاودانه می سوزم.
باز هم بوی انار می آید
بوی سیب...
عزیزکم بیا و مرا به سیب لبخندت میهمان کن
بیا که گفته اند، انار دلم ترک خورده
..
باورم نمی شود
که ماهی نگاه تو در اقیانوس مهر به من شنا می کند
باورم نمی شود
که قلبت اکنون سهم من است
مگر می شود در این جهان این چنین خوشبخت بود؟!
می ترسم از شوق دیوانه شوم
مجنون!
چه می گویم؟!
من که سال هاست مجنون لبخند تو هستم
نمی دانم از چه می ترسم؟!
شاید
عادت کرده ایم که عشق یعنی دوری
و اکنون که در عشق تو حل می شوم
می ترسم خواب باشد
اما..
خواب ها که بوی سیب وانار نمی دهند...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,547
Posted: 11 Jan 2014 17:04
چه خوب شد که رفتی
گفته بودمت قسم به عشق بی تو مرگ شیرین است
باورت نشد
گفته بودمت که عشق ما قصه ایی دیرین است
باورت نشد
گفته بودمت بهار من در نبود تو خزان شود
باورت نشد
گفته بودمت بدون تو سوی چشم من نهان شود
باورت نشد
گفته بودمت بدون تو سیل اشک من مرا برد به ناکجا
باورت نشد
گفته بودمت که عاشقم و با وفا
باورت نشد
گفته بودمت که آسمان من تویی
باورت نشد
گفته بودمت،آسمان کم است، جهان من تویی
باورت نشد
...
چه خوب شد که رفتی و حرف های من باورت نشد
چه خوب شد که رفتی وعشق من مسیر آخرَت نشد
بعد رفتنت نه دل ز غصه مرد
نه سیل اشک من
قلعه ی دل مرا خراب کرد و برد
بعد رفتنت سوی چشم های من نهان نشد
آن بهار هم خزان شد و
تا ابد خزان نشد
روی من سیاه عزیز دل
عادت زمانه این شده
عادت و فراموشی
مایه ی رو سیاهی زمین شده
...
راستی!
چه خوب شد که باورت نشد
رفته ایی به سوی زندگی
عشق من مسیر آخرَت نشد
اما
هنوز هم آسمان من تویی
باورت شود
اما
هنوز هم این جهان من تویی
باورت شود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,548
Posted: 11 Jan 2014 17:05
سکوت سرد
درامتداد سکوتم در امتداد غم ودرد
رها شده بودم میان فصلی سرد
دلم گرفته بود وصدایت نوای باران بود
نگاه پر محبت وگرمت چوچشمه ساران بود
درون سینه من
سکوت بود وغم بود وغم بود وسکوت
سکوت چون سم بودو سم بود وسکوت
ودست مهر تو آمد سکوت رفت وتو ماندی
وبا ترانه ی باران چه عاشقانه تو خواندی
...
کنون که تو رفتی دلم چگونه بماند
دلم چگونه بخندد،دلم چگونه بخواند
کنون که تو رفتی سکوت مبهم وتارم
دوباره کرده اسیرم دوباره برده قرارم
...
برو ای صمیمی
برو که دعایم حواله راهت
برو تا به فردا
برو که خدایم همیشه پناهت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,549
Posted: 11 Jan 2014 17:05
شک
دلم به صداقت باران
دلم به صفای بهاران
دلم به حیای ستاره
دلم به شروع دوباره
شک کرد
دلم به ترنم چشمت
دلم به هیاهوی خشمت
شک کرد
روز میلادم شد
و تو جا مانده ای از روز من و شادی من
و چه شکی کردم
به تو و عشق تو و هستی خویش
و دلم میگیرد
و چه دلتنگانه اشک ها می ریزد
و چه معصومانه مثل موجی خسته
بر سر خاطره ات می میرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,550
Posted: 11 Jan 2014 17:08
صدای پای تو
صدای پای تو شکاند
سکوت دره ی دل مرا
و عطر غنچه ی لبان تو
دمیده تا ابد در این سرا
چگونه می شود که عاشقت نشد
ز دست خنده های مهربان تو
دلم همیشه تنگ می شود
زبس که عاشقم به جان تو
نگاه که می کنی به چشم من
نفس درون سینه ام قفس شود
و از تبسم قشنگ و پر محبتت
دوباره سینه خالی از نفس شود
صدا که میکنی مرا
شکفته می شود گل لبان من
شکوفه میزند درخت روح من
پر ترانه می شود جهان من
عزیز من به نام عشق به نام تو
سروده ام نوای عاشقانه ها
سروده ام برای عشق تو
سروده ام بدون غم، بدون این بهانه ها
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟