ارسالها: 14491
#1,631
Posted: 30 Jan 2014 17:43
غریبه ها...
دلم گرفته ماه من ،امان از این غریبه ها...
که پیر می شود دل جوان از این غریبه ها
نفس نمی رسد به لب ،درون خود شکسته ام
مرا ببر به گوشه ای نهان از این غریبه ها..
به گوشه ای که بی صدا دوباره ناله سر دهم
ولی چه سود پر شده جهان از این غریبه ها..
هنوز هم نشسته ام چه عاشقانه بینشان
اگرچه دیده ام بسی زیان از این غریبه ها...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,632
Posted: 30 Jan 2014 17:45
به یاد روزهای خوش
دلم که تنگ می شود برای روز های خوش...
دوباره می زند به سر هوای روزهای خوش
گذشت نازنین ولی، هنوز خو نکرده ام
به طعم تلخ فاصله ، به جای روزهای خوش
تمام اشکهای من در این سکوت و بی کسی
فدای خنده های تو ، فدای روزهای خوش
نرو هنوز هم کمی ،امید مانده در دلم
ببین به گوش می رسد صدای روزهای خوش
اگرچه باختم ولی، تو هم برنده نیستی
به باد رفته عمرمان ،سوای روزهای خوش...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,633
Posted: 30 Jan 2014 17:48
عشق بی سر انجام...
افسوس گذشته های شیرین رفتند به دامن سیاهی
محکوم شدم به دوری از تو با اینکه نداشتم گناهی
ازهرچه خوشی ست میگریزم برگرد پناه بی پناهی
من نیستم آن کسی که بودم...
این باور من نبود روزی یادت برود هنوز هستم
یادت برود که بعدازآن روز هر لحظه درون خود شکستم
شب بود به ناله گفتم این بار ای حیف، از آن دلی که بستم
رفتی که شکستنم ببینی...
آن روز شروع آشنایی من بودم و خنده های شیرین
اوبود نگاه های گرمش انگار کمی زعشق غمگین
آخر چه شد آشنایی ما؟ من ماندم و بغض های دیرین
رفت عاقبت آنگونه که می خواست...
گفتند به طعنه مردمان که این عشق بلای جاودان است
او باز نمی گردد و قلبش سهم تو نه، سهم دیگران است
برگیردل ازکسی که رفت و عشقی که نهایت زیان است
ای آه ز طعنه های مردم...
من باز دویدم از پی تو سرگشته و دل شکسته و سرد
تا اینکه مرا نگاه کردی فریاد زدم ، دوباره برگرد
دیدم که درآغوش توخفته آنکس که مرا از تو جدا کرد
الحق که چه ماه بی نظیری...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,634
Posted: 30 Jan 2014 17:59
گله دارم
از خنده ی اجباری برلب ،از تلخ شنیدن گله دارم...
ازقصه ی این دوری ممتد تا لحظه ی دیدن گله دارم...
گفتم غم این فاصله هارا با آه.. برون کنم ولی حیف
این آه...نمی گیرد و عمری است از آه کشیدن گله دارم...
افتاده ام این گوشه به دامت،انگار نمی بینی اسیرم
صیاد من این بار کجایی؟از دیر رسیدن گله دارم...
یک عمر قفس شدی برایم،رؤیای پریدن از سرم رفت
با این همه بی مهری ات ای ماه،از شوق پریدن گله دارم...
انگار تمام راه ها را بستی که به سوی تو نیایم
از هرچه تلاش بی نتیجه، از هرچه دویدن گله دارم..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,635
Posted: 30 Jan 2014 18:01
بیا به خود بیاورم،
بیا به خود بیاورم،که بی تو نیست یاورم
که لحظه های ماتمی گذشته از برابرم
توکه نگاه می کنی منم که که بغض می کنم
تو که سکوت می کنی منم که رنج می برم
تویی که زنده می کنی امید مرده ی مرا
تویی که جاودانه ای ،منم که دور آخرم
منم همان سپیده ای که سر زد از غروب تو
طلوع کن که می رود سپیده سوی خاورم
اگر هنوز هم مرا به خنده یاد می کنی
اگر هنوز عاشقی،-اگرچه نیست باورم-
برای لحظه لحظه ای که عاشق تو بوده ام
اگر هنوز می شود بهانه ای بیاورم ،
قسم به خنده های تو،قسم به اشک های من
قبول کن دل مرا اگرچه از تو کمترم
ببخش آسمانی ام ،که لایق تو نیستم
ولی تو خود بگو که من چگونه از تو بگذرم؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,636
Posted: 30 Jan 2014 18:03
قسم به غربت دل تمام شاعرانه ها..
قسم به غربت دل تمام شاعرانه ها..
که خسته می کند مرا غرور عاقلانه ها..
به دست خود شکسته ام بت تورا که بعد از این
طواف می کنم دگر به دور جاودانه ها
اگر منم بهانه ی غرور بی حساب تو
من از تو دور می شوم ،تمام شد بهانه ها
اسیر کرده ای مرا به جرم اینکه عاشقم
به دادگاه عشق تو ،کجاست عادلانه ها؟
بیا و اعتراف کن که از دلم گذشته ای
بگو که خط کشیده ای به دور عاشقانه ها...
دوباره شب رسید و من نشسته ام به یاد تو
ببین چه کرده با دلم هجوم این شبانه ها...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,637
Posted: 30 Jan 2014 18:04
پیدا نیست
نه ... انتهای جاده پیدا نیست
دیگر امید به صبح فردا نیست
وقتی که غم بهانه ی تقدیر است،
حتی خدا بهانه ی دنیا نیست،
وقتی که عشق بیصدا می میرد،
آخر گونه -هیچ کس تنها نیست-؟
از این سکوت های عمیق همیشگی
فهمیده ام که در دل او غوغا نیست
این رسم عاشقی است؟خدایا نگاه کن
هربار که می خواهمش اینجا نیست
می گوید -ازنگاه تو آرام می شوم-
این حرفهای یک دل شیدا نیست؟
این حرفها که میزند و میسوزم
باور کنم که دوباره رؤیا نیست؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,638
Posted: 30 Jan 2014 18:09
یکبار هم نشد ...
گریه سرت نمی شود انگار،می روی...
دیگر اثر نمی کند اصرار،می روی...
هر دفعه از پس این پرده های اشک
می بینمت که خسته و بیزار ،می روی...
امروز قول بودن و ماندن به من نده
فردا به رسم همیشه و هر بار ، می روی...
یکبار هم نشد که خداحافظی کنی!
حتی بدون وعده ی دیدار ،می روی...
باشد ،قبول،رفتن تو بی دلیل نیست
من بوده ام برای تو سربار،می روی...
چیزی درون سینه ام آوار می شود،
وقتی برای دیدن آن یار!می روی...
تا خواستم ببینمت افسوس !می شود،
این حادثه دومرتبه تکرار... -می روی-
یار قدیمی ام به سلامت، برو ولی ،
می میرم از نبودنت اینبار می روی...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,639
Posted: 30 Jan 2014 18:10
بعد از تو
برون نرفته از سرم هنوز هم هوای تو
نگاه کن دل مرا که می تپد برای تو
به نام کوچکم مرا، بخوان که پاک میشود
تمام درد های من به جلوه ی صدای تو
شب و سکوت و غصه و من و غم نبودنت
نگاه کن نیامده کسی هنوز جای تو...
دلم گرفته از تو و از این نگاه های سرد
از اینکه تا به حال من ندیده ام وفای تو
گذشته بودی از من و من از دل تو بی خبر
تباه شد محبتی که ریختم به پای تو...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,640
Posted: 30 Jan 2014 18:23
امشب
اسیر پنجه ی تقدیرم امشب
از این دوری تو میمیرم امشب
تو تنها می روی با من نباشی
نرو،نزدم بمان دلگیرم امشب
درون سینه ام حس غریبی است
که از هر چیز جز تو سیرم امشب
نمیدانی غمت با من چه کرده...
که در عین جوانی پیرم امشب
خیالی نیست رفتی و نماندی
من از یادت نفس میگیرم امشب
خیالی نیست ماه من تو خوش باش
دلم را از تو پس میگیرم امشب!
از آن رؤیای شیرنت گذشتم
من از دوری تو میمیرم امشب...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟