ارسالها: 14491
#1,651
Posted: 31 Jan 2014 13:18
قفس
از پشت عینکت دیدم
اسیر
میله های حقیقتی
...
نگران نباش
درقفس
عاشق تری
سکوت
کسی که باسکوتش
مرا
به جنون کشید
ورویای پرواز رادر قفس می کشت
هم او که بود ونبودش
چنان جز ومدی
ساحل خاطرم رامی نواخت
......
هزار قفل فولاد بر زبانم
ومن
دررویای سرودنش
خنیاگری تقدیر من بود
بادستانی بریده
-این فواره های خون-
زبانی گنگ و
خاطری خراب
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,652
Posted: 31 Jan 2014 13:22
الزایمر
کاش دلم الزایمر می گرفت
قورت می داد
بعض هایش را
ودردهایش رانمی شناخت
چه کنم اشک
به دادش می رسد
سکوتش رامیشکند
اما
صدای شکستنش راکسی نمی شنود
بیچاره دلم!
هنوز می تپد
عجب توهمی زده!
نمی داندکه تودیگر نیستی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,653
Posted: 31 Jan 2014 13:25
چه خوب شناختمت!!!
چه خوب شناختمت
توهمان بودی
که مهرت افت دل بود
وپیچک شد
قلبم راتنید
راه نفس کشیدنش رابرید
کوک شده بود
لحضه بیدار شدنم
باصدای قلبت
دم وبازدم نفسم
ساعت استشمام بوی توبود
وهرروز طرز نگاهت
صدای شکستن استخوانم بود
وروزی که تک تک شدی
مردانه ایستادی
هرتکه ات شبیه تو
دربرابر قلب سنگی من
زبان دلم لال شد
در برابر عقل مغرورم
وحال که دراین زمانه
منقبض ومنبسط شدیم
مسیر زندگی بود
مثل راه شیری
باکهکشانی خسته
ومن باتو چه بد کردم
که نشناختمت..نشناختمت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,654
Posted: 31 Jan 2014 13:30
دل ارامم بخواب ارام
هم خوابندو من بی خواب دل ارامم بخواب ارام
هم مستند ومن بی تاب دل ارامم بخواب ارام
سراسر شب سیاهی است ومن هوشیار
خیالت می پراند خواب دل ارامم بخواب ارام
در این ظلمت غرق رویایم شباهنگام
سپیده می زند پر التهاب دل ارامم بخواب ارام
دلم اشوب از بویت در این شب شیدایی
شوم سنگ شهاب دل ارامم بخواب ارام
تمام بودن من در نبودت پوچ می گردد
ومن بیدار می مانم در این مهتاب دل ارامم بخواب ارام
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,655
Posted: 31 Jan 2014 13:34
یادت هست ؟
یادت هست ؟
گفتی زندگی بی من تو بی معنیست
هنرش بی هنریست
هر که را عشق نباشد
نتوان زنده شمرد
یادت هست؟
گفتی
عشقمان خارج از این عالم خاکیست
ازلی وابدیست
فارغ از مرز زمان
بوی عطرش جاریست
یادت هست؟
به لبت زمزمه بود
به دلت ترس غریب
که من ارام شوم
با نفست رام شوم
طی عمری که گذشت
لحظه ها بی پروا
سردی فاصله ها
در نبودت من
با وجود تقدیر
چنان رام شدم
با تو دل ارام شدم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,656
Posted: 31 Jan 2014 13:36
آتش دل
در میان کوه یخ از اتش دل سوختم
اتش عشقی زهجرت در دلم افروختم
خانه ی مهرت دگر محنت سرای من شده
بی تو ای ارام جانم دل به ماتم دوختم
نکته های زندگی را در کنارت یافتم
بی توای ارام جانم دل به ماتم دوختم
با هوای یاد تو روز وشبم را ساختم
در نبودت حجله غم در دلم افروختم
در فراقت با خیالت چشم دل را یافتم
با وجودت اتش عشقی به جان افروختم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,657
Posted: 31 Jan 2014 13:37
غم
با توام !ای غم
ای غم پنهان
ای غم نشسته بر سینه
کارتوشد پر کینه
تو چه می خواهی؟
که نهان کشتی
را ه خود کج کرده برگشتی
می روی بیرون از در
زود از پنجره بر می گردی
نکنی ترک این خانه
خانه شد زتو ویرانه
پشت در نشسته شادی
جراتش رفت تا تو برگردی
ای خدا ضعف شادی اشکارا شد
قدرت غم سه چندان شد
باز خشکید شاخه های امید
ساحل آراممان طوفان شد
ای خدا فقط تو می دانی
راز نابودیش فقط تو می دانی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,658
Posted: 31 Jan 2014 13:49
هوای سرودن
دلم دگر هوای سرودن نمی کند
گوشم پراز صدا ندای شنیدن نمی کند
قلیم به گوشه ای تنگ نشسته است
جانم به لب رسیده میل رمیدن نمی کند
سنگینی نگاه بر جسم بی رمق
چشمم دگر هوای دیدن نمی کند
ازادگی به اسیر غنیمت نمی دهند
پرنده در قفس حال پریدن نمی کند
سوز وگداز ندارد صدای نی
شیپور مرگ هوای دمیدن نمی کند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,659
Posted: 31 Jan 2014 13:53
میل
به خدا میل ندارم
نه به عشقت,نه به مهرت
نه به کیسه ی پر از زر
نه به مر کب جدیدت
هر چه گویی که دل باخته ای
من نشوم هم راهت
هر چه فریاد وبیداد کنی
من نشوم هم رازت
به خدا میل ندارم
که شوی مجنونم
یا شوی کوه کن فرهادم
چه کنم نفسم ,با نفست ساز نشد
چه کنم دلم ,پر اواز نشد
تو برو که سر نوشت برات نوشت
خوشی اسایش زیاد نوشت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,660
Posted: 31 Jan 2014 13:59
الهی
الهی به درد دل عاشقان غریب
به زخم نهفته پی یک فریب
به مستی مستان ساقی شده
به سرخی صورت ز سیلی شده
به باده نشینان بی خانمان
به دنیای خالی شده از عالمان
به شور دل زنان صبور
به گرمی دستان مردان غیور
به ساده دلان بی ادعا
به موج خروشان ارام دل
به ساحل نشینان خون به دل
به بعض های فرو برده بر سینه
به شادی خشکیده بر دیده
الهی چنان کن سرانجام ما
به رحمت به مهرت شویم رستگار
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟