انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 171 از 222:  « پیشین  1  ...  170  171  172  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
چراغ قرمز

یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظر نشسته بود
منتتظر،ولی دعای او
دیر کرده بود
او خبر نداشت که دعای کوچکش
توی چار راه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ...
در راه مانده


پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
اشعار مریم ملک دار
این شاعر بیوگرافی خاصی ندارد


این ساعتها

به این روزها بگو به احترام بودنت بایستند.
به این ساعتها بگو آهسته‌تر بروند؛
می‌خواهم کنار دستهایت مقبره‌ای بسازم
و تمام ابرها را از تمام پاییزها،
تمام گنجشکها را از تمام درختها به صبح این خانه بیاورم،
ساعت را کوک کنم
و در انتظار «صبح ‌بخیر» تو دراز بکشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
دروغ بزرگ

بگذار زندگی راه خودش را برود ،
بگذار خیال کند که ما هنوز برای گردش یک سال دیگر ، یک روز دیگر ، یک بوسه دیگر به او وفادار خواهیم ماند ،
بگذار نداند که ما در پریشانی پرسشهای مان بارها با مرگ خوابیده ایم .
ما برای زندگی نه به هوا نیازمندیم ،
نه به عشق ،
نه به آزادی ؛
ما برای ادامه ، تنها به دروغی محتاجیم که فریبمان بدهد
و آنقدر بزرگ باشد که دهان هر سؤالی را ببندد ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دنیا کوچک نیست

دنیا آن‌قدرها هم کوچک نیست
که بتوانی صداها را به خاطر بسپاری
و یادت بماند که در کدام خیابان ،
روی کدام درخت پرنده‌ای غمگین می‌خواند ...
نه ، دنیا کوچک نیست
وگرنه من هر روز نشانی خانه‌ات را گم نمی‌کردم
و لابه‌لای سطرهای غمگین زندگی به دنبالِ دستهای تو نمی‌گشتم .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
ناممکن

بیا از هر آنچه ناممکن است بگوییم ؛
از روزهای خوبی که می‌آیند ،
از رهگذرانی که می مانند ،
از غمهایی که می‌روند ...
بیا درباره‌ چیزهایی حرف بزنیم که نمی‌شود ؛
مگر نه‌اینکه همیشه چیزی اتفاق می‌افتد که نمی‌خواهیم ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
اعتراف

هرگز بی‌عشق نزیسته‌ام ،
من در تمام سالها عشق را -چونان رازی- در دستهایم گره کرده بودم
و سراسیمه از هر کلیدی می‌گریختم .
با هیچکس اطمینانِ نشستن نبود ...
من مُشت عشق را در آغوش تو باز کردم ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
به دنبال تو

به تو برمی گردم
بدنبال ردّی از تو بیرون می‌زنم ، از خودم ، از خانه .
گرد شهر پرسه می‌زنم .
از صدایِ سوتِ ایست و تابلوهایِ خطر برمی‌گردم ... دست‌ِ خالی به خانه ، به خودم ...
در خودم قدم می زنم ،
از تو سردرمی‌آورم .
تو همیشه مرا غافلگیر می‌کنی !..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تو

از دیدار تو بازمی‌گردم
با دست‌هایی که در دست‌هایم جا مانده‌اند
و حرف‌هایی که در دهانم ...

از دیدار تو بازمی‌گردم
با چشم‌هایی،
که راه خانه را بازنمی‌شناسند ...

کسی در رگ‌هایم راه می‌رود
کسی در قلب‌ام می‌ایستد
و در جیب‌هایم دستی‌ست
که بوی عشق می‌دهد ...

در آیینه نگاه می‌کنم
تو را می‌بینم ...‏
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
این‌جا هیچ‌کس شبیه تو نیست...

آدم‌ها،
من را به یاد تو نمی‌اندازند
این‌جا هیچ‌کس شبیه تو نیست...

من در شهر
و در بین این‌همه آدم
همیشه دل‌تنگ‌ام...

اما همین‌که دور می‌شوم
همین‌که به درختی، کوهی، چشمه‌ای برمی‌خورم،
تو را می‌بینم..
تو را که دشت‌ها،
روی دست‌هایت می‌خوابند
و رودها،
ادامه‌ی رگ‌های تواند...
و آب‌
آب ِ وحشی
که من را به نوازش ِ عریانی‌اش وامی‌دارد
تصویر آینه‌ی توست...

دلم که تنگ می‌شود برایت
کنار آتش می‌نشینم،
دریا می‌کشم و
به درختان فکر می‌کنم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نمی بینی ...
به من دست نزن !
نمی بینی ؟!
شکسته ام ،
فرو می ریزم !

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
ترازو
هرچه آدم می‌گذارم در کفه‌ی دیگر
باز تو
سنگین‌تری ...

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
طناب از شعر
شاید الان کنار تو بودم
اگر به جای این‌همه شعر
از کلمات طنابی بافته بودم.

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دست
برای پروانه شدن پیله دستان تو کافی‌ست.
من را محکمتر در آغوش بگیر.

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
آرامش معهود
تو پیامبر آشتی و صلحی،
برای من که عمری با خویش جنگیده ­ام...


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 171 از 222:  « پیشین  1  ...  170  171  172  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA